در ابتدای این نوشتار بی مناسبت نیست موضوعی بسیار مهم را بیان کنیم : در چارچوب عالم هنر به طورعام و هنر نمایش به طور خاص دشوارترین نکته این است که بتوانیم خنده را بر لب مخاطب بنشانیم
کد خبر: ۱۰۷۸۴
تراژدی و ملودرام از این جهت با دشواری کمتری روبه رو هستند انسان براحتی می تواند هر رویداد تلخی را به درون وجود خود ببرد و با آن همذات پنداری کند پس بسیار طبیعی است که با اشکهای اسکارلت اوها را )در فیلم بربادرفته ( اشک بریزد و همراه ریش قرمز )شخصیت ریش قرمز در همین فیلم ( بر مصایب آدمهای اجتماع مویه سر دهد اما خنداندن تماشاگر، کار بسیار شاقی است که بزرگانی همچون چاپلین )فقید( بخوبی از عهده آن برآمده اند. احتمالا این ضرب المثل را شنیده ایم که آن که می گرید، یک درد دارد و آن که می خندد، هزار و یک درد بی آن که خواسته باشیم حکمی صادر کنیم ، باید اذعان کنیم که ایجاد فضایی طنزآمیز و کمیک ، چه بسا تزکیه بیشتری در مخاطب ایجاد کند. اگر بخواهیم ساختار مجموعه کاکتوس را که از شبکه اول سیما به نمایش درمی آید از این منظر بررسی کنیم ، باید به عناصر و شاکله آن بپردازیم ساختار نمایشی کاکتوس به نوعی یادآور فضاهای پر از هیچ است . شاید پوچی ، معادل مناسبی برای آن نباشد و شاید نزدیکترین تعبیر همانا جفنگ باشد جفنگ ، موقعیتی است بشدت غیرواقعی و اغراق آمیز. عده ای دور هم جمع شده اند تا حرکتی صورت دهند؛ اما از همان نخستین گامها، این موضوع برای مخاطب کاملا برملا شده است که در این میان اتفاقی صورت نخواهد گرفت تقی زاده و همسرش همراه عموجان سرهنگ و آقای دکتر و البته آقای کتل میان )که نام بامسمایی است !(، در مکانی واحد گردهم آمده اند تا مجموعه ای را پی ریزی کنند که هدف واقعی از پی ریزی آن ، حتی برای خودشان ناشناخته است . هیچ یک از آدم های نمایش ، شناسنامه درست و حسابی ندارند: تقی زاده و وجیهه به اصطلاح همین طوری و یکباره سبز شده اند؛ دیگران نیز به همین ترتیب شخصیت پردازی ، وجود ندارد و تنها آدمها را از لابلای آنچه می گویند باید شناخت خلق موقعیت های ناشی در این نوع ساختار، اساسا درونمایه گریز است ؛ یعنی نمی توان درونمایه واحدی برای رویدادهای این مجموعه در نظر گرفت یک روز ممکن است آنتن های ماهواره ای مشکل ساز باشند. یک روز نحوه چیدن میز و صندلی و روز دیگر نصب کردن تابلوی مجموعه کاکتوس که سرانجام شیر بی یال و دم اشکم می شود.هوشمندی نویسنده و کارگردان این مجموعه در این است که توانسته از این معجون هفت جوش استفاده کند و مسائل روز جامعه و صد البته آدمهای این جامعه را در قالبی نمایشی بیان کند. یک نکته ساده و بی اهمیت ، ناگهان چنان اهمیتی محوری پیدا می کند که اعضای کاکتوس دایما درباره آن بحث می کنند. نظریه های مختلف ارائه می دهند و دست آخر از خیر آن می گذرند اعضای کاکتوس مانند ارکستر پریشانی هستند که هرکس در آن ، ساز خودش را می زند گاهی دفتر نت یکی از نوازنده ها را نوازنده دیگر برمی دارد و گاهی نوازنده ها بی هیچ نت و آهنگی ، ساز خودشان را می نوازند. این پراکندگی ظاهری چه بسا به مذاق بسیاری از مخاطبان خوش ننشیند؛ چون این عادت در میان مخاطبان تلویزیونی ایجاد شده است که یک برنامه طنزآمیز حتما باید چارچوب معین و خاصی داشته باشد. به زبان دیگر، آغاز، میانه و پایان داشته باشد این نکته اخیر نه تنها ضعف کاکتوس نیست ، بلکه باید آن را نقطه قوت مجموعه دانست هیچ مرکزیتی در کاکتوس یافت نمی شود و اغتشاش کامل برقرار است . تقی زاده نکته ای را اعلام می کند؛ ولی دیگران با آن مخالفند؛ لحظاتی بعد همه موافقند و این بار تقی زاده است که مخالف از آب در می آید و این داستان هیچ وقت تمامی ندارد نکته جذاب این مجموعه را باید در همین طرز تلقی نویسنده و کارگردان دانست . آدمهای کاکتوس برخلاف آن که در ظاهر شخصیت پردازی شده به نظر می رسند؛ به شدت شبیه آدمهای اطراف ما هستند. تضادها و تناقض های آنها برای ما آشناست هر کدام از آدمهای مجموعه کاکتوس ، گویی تکه ای از وجود مخاطب را بازنمایی می کنند البته دشوار است که در میان این آدمها، دست به انتخاب زد؛ چون همگی بسیار خوب پرداخت شده اند؛ اما یکی دو چهره در این میان از ظرافت های بسیاری برخوردارند آقای کتل میان با تکیه کلام خاصی که دارد، همراه با بازی بسیار موفق رضا فیض نوروزی بیش از سایرین توجه ما را جلب می کند او )اگر به زبان خود کاکتوسی ها بخواهیم بگوییم ( اصلا در باغ پر تیغ و خار! کاکتوس نیست . او فقط خودش را می بیند و ایده های خودش را نگاهش به دهان جناب سرهنگ و دکتر است تا در کوتاه ترین زمان ممکن از رای خود بازگردد و با آنها همنوا شود، البته حواس او به این نیز هست که تقی زاده اگر چه شریک اوست ؛ ولی هر چه باشد، مستاجرش حساب می شود؛ بنابراین هر از گاهی برای تقی زاده شاخ و شانه می کشد. جناب سرهنگ )با بازی فتحعلی اویسی ( سعی دارد هم این سو را داشته باشد و هم آن سو را؛ هم دلش می خواهد سردمدار ماجراها باشد و هم نمی خواهد در برابر دکتر کم بیاورد. سیروس ابراهیم زاده که حالا دیگر باید او را یکی از بهترین بازیگران نقش های فرعی به شمار آورد، آنچنان سیمای دکتر را برای ما ترسیم می کند که گاهی حتی فراموش می کنیم که او در حال ایفای نقش است . او نگران زبان پارسی است ؛ اما همچنان در بیان کلامش گهگاه کلمات بیگانه را چاشنی می کند رسول نجفیان )در نقش تقی زاده ( و زهره مجابی )در نقش وجیهه ( به درستی توانسته اند کاریکاتوری از زوج های طبقه متوسط اجتماع را ارائه کنند. تقی زاده ناتوان از مقابله با جمع کاکتوسی ها، در مواجهه با وجیهه سعی دارد کم نیاورد و خودی نشان دهد؛ اما نمی تواند؛ بنابراین دایما مشغول بندبازی است بندبازی میان دو سوی ماجرا: کاکتوسی ها و وجیهه کاکتوس که نیم نگاهی به یک مجموعه طنزآمیز سالهای بسیار دور تلویزیون دارد؛ با استفاده از دکوری واحد و میزانسن هایی نمایشی ، سعی کرده است طنز خود را به محک و آزمون مخاطب بگذارد. آنچه تاکنون شاهد آن بوده ایم ، نشان از موفقیت این مجموعه دارد؛ و این دستاورد اندکی نیست مجموعه ای که از هر نظر سعی در آشناییزدایی سبکهای کمیک دارد، توانسته است توجه مخاطب را به خود جلب کند هر چند که اگر زمان پخش و روز پخش این مجموعه تغییر می کرد در موفقیت بیشتر آن موثرتر می بود.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها