سال‌ها قبل زمانی که رئیس آگاهی در میدان خراسان بودم، در جریان قتل عام خانوادگی قرار گرفتم.
کد خبر: ۱۰۷۶۹۹۳

زن همسایه اجساد را پیدا کرده و موضوع را به پلیس خبر داده بود. قربانیان جنایت به طرز فجیعی به قتل رسیده بودند و صحنه دلخراشی بود. با اعلام خبر راهی خانه قدیمی شدیم که محل قتل مادر و دو فرزندش بود. به محض ورود به خانه با جسد زن 50 ساله وسط سالن پذیرایی مواجه شدیم. صورت زن بر اثر ضربه وارده قابل شناسایی نبود. در ادامه بررسی‌ها با جسد پسر 13 ساله داخل حمام مواجه شدیم و جسد دختر 18 ساله را داخل یکی از اتاق‌ها پیدا کردیم. ضرباتی که به قربانیان جنایت وارد شده بود از قساوت قلب عامل یا عاملان جنایت حکایت داشت.

مرد معتاد، تنها مظنون

زن همسایه می‌توانست در پیدا کردن سرنخی از عامل یا عاملان جنایت به ما کمک کند. به همین دلیل سراغش رفتم. زن نگران و شوکه بود، اما توانست اطلاعات خوبی به ما بدهد. او گفت: مهناز، زن مهربانی بود که آزارش به هیچ‌کسی نمی‌رسید. از چند روز قبل برادرش به نام کاوه به خانه‌اش آمده بود. چهره لاغر و رنگ پریده کاوه نشان می‌داد که معتاد است هر چند خواهرش در این مورد حرفی نمی‌زد. چند باری جلوی خودم از مهناز پول گرفته بود. بیچاره به خاطر رودربایستی با من، به برادرش پول را می‌داد. امروز صدای جرو بحثشان را شنیدم. توجهی به آن نکردم، چند دفعه‌ای صدای آنها را شنیده بودم، آن‌طور که از حرف‌هایشان متوجه شدم، کاوه پول می‌خواست و مهناز می‌گفت پول ندارد. امروز صدای داد و بیدادشان بالا گرفت، خواستم سراغ مهناز بروم اما ترسیدم ناراحت شود. صدای مهناز را می‌شنیدم که می‌گفت چرا دست از سر من وبچه هایم برنمی داری، من با هزار بدبختی زندگی خودم و بچه‌هایم را می‌گذرانم، آن وقت تو با زور از من پول می‌گیری و خرج مواد می‌کنی.

او ادامه داد: یک دفعه صدای جیغ مهناز را شنیدم و بعد از آن سر وصداها قطع شد، بعد از چند لحظه دوباره صدای جیغی را شنیدم و یک دفعه کاوه را دیدم که هراسان از خانه خارج شد. صدایی از خانه مهناز نمی‌آمد، چندبار او را صدا زدم. هیچ جوابی نداد، در خانه نیمه باز بود و وارد خانه که شدم با صحنه وحشتناکی مواجه شدم.

فرار تنها مظنون

هیچ رد و سرنخی از کاوه نداشتیم، می‌دانستیم که در تهران بجز خواهرش کسی را نداشته است و احتمال دادیم پسر جوان به شهر خود بازگشته باشد. همین فرضیه باعث شد بدون فوت وقت راهی شهرستان محل زندگی کاوه شویم.

همان‌طور که حدس زده بودیم، کاوه به شهرشان فرار کرده بود و موفق شدیم او را در خانه پدری‌اش بازداشت کنیم.

اعتراف قاتل معتاد

کاوه، همان‌طور که زن همسایه گفته بود صورتی لاغر و چشمانی بی‌فروغ داشت. مدام عرق می‌کرد و دستانش می‌لرزید، از کلماتی که برای صحبت کردن استفاده می‌کرد معلوم بود تمرکز ندارد. مرد معتاد بدون هیچ مقاومتی به قتل خواهر و دو فرزندش اعتراف کرد و گفت: از مهناز پول خواستم اما او نداد. من برای مواد به پول نیاز داشتم، ولی خواهرم می‌گفت پولی ندارد که به من بدهد. اصرار که کردم فحاشی کرد، می‌گفت از دستم خسته شده و هر چه پول داشته را به من داده و خرج مواد کرده‌ام.

او ادامه داد: می‌دانستم او وضع مالی خوبی ندارد و بسختی زندگی خودش و بچه‌هایش را اداره می‌کند، اما درد بی‌موادی مرا اذیت می‌کرد. نمی‌دانم چه شد یکدفعه تعادلم را از دست دادم و نفهمیدم چکار دارم می‌کنم. میله آهنی که کنار حیاط بود را برداشتم و به طرف خواهرم حمله کردم، فرصت ندادم او از خودش دفاع کند. با میله آهنی چندبار به سرش کوبیدم، تنها خواهرم جیغ کوتاهی کشید و غرق در خون روی زمین افتاد.

کاوه درباره قتل خواهرزاده‌هایش گفت: سراغ دختر خواهرم رفتم که به اتاق پناه برده بود تا شاهد درگیری من و مادرش نباشد. او نمی‌دانست چه اتفاقی افتاده است، وقتی مرا با میله آهنی خونین دید، شروع به لرزیدن کرد. او می‌خواست گریه کند اما من امانش ندادم و به او حمله کردم. بعد از کشتن دختر خواهرم، نوبت پسرش بود.

او گفت: نمی‌دانم چرا بچه‌ها را کشتم، شیشه ذهنم را از بین برده بود و نمی‌فهمیدم چکار دارم انجام می‌دهم. حس می‌کردم باید هر سه نفر آنها را به قتل برسانم تا به مواد برسم. پسر خواهرم داخل حمام بود، او حتی نمی‌دانست که من، مادر و خواهرش را کشته‌ام. وقتی در حمام را زدم، بی‌خبر از همه جا در را باز کرد. به او حمله کردم و او را هم به قتل رساندم. بعد از قتل آنها، مقداری پول برداشتم و از خانه فرار کردم. در راه تازه به عمق کاری که کرده بودم پی بردم. من سه بی‌گناه را به‌خاطر مصرف مواد کشته بودم، افرادی که به من محبت می‌کردند و مرا دوست داشتند. با این‌که من دست خالی به خانه خواهرم می‌رفتم اما او همیشه با احترام جلوی بچه‌هایش با من برخورد می‌کرد. توهم شیشه باعث شد که من با دست‌های خودم سه بی‌گناه را به قتل برسانم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها