سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
من به نقطهای از زندگی رسیدهام که سعی میکنم چیزی بیشتر به مردم بدهم حتی به عنوان مربی و این مساله برایم ارزش بسیاری دارد . من همیشه دوست دارم به دانستههای خودم اضافه کنم و تا میتوانم آنها را به دیگران یاد بدهم.
اطمینان دارم ایران پیشرفت میکند. البته ما گاهی عقبنشینی داریم، ولی پیشرفتمان رو به جلو است.
اعتراف میکنم بیشتر از هر چیز نگران احترام هستم. احترام به من، به شخصیتم و به کارم.
در سال 2008 وقتی به تیم ملی پرتغال و فدراسیون این کشور برگشتم، با بحران اقتصادی شدیدی روبه رو بودیم که با وجود حامیان مالی، این مشکلات حل و فصل شد، اما انگار مشکلات چیز دیگری بود.
الان فدراسیون فوتبال پرتغال تغییر کرده و بسیار حرفهایتر شده است.
مشکلات من با فدراسیون فوتبال پرتغال پس از بازی با دانمارک به وجود آمد. بعد از 12 سال کار با فدراسیون کشورم، توقع نداشتم گرفتار این همه مشکل شوم و همین مساله برایم عجیب بود.
آلکس فرگوسن فکر میکند سالهایی که من با او در منچستر کار کردم و کارهای بزرگی که برای این باشگاه انجام دادم، تغییرناپذیر و ابدی است.
فوتبال گاهی خشن و گاهی خودخواه است. گاهی باعث میشود روابط شخصی و دوستی از بین برود.
بهترین بازیکن از نظر شخصیتی و کیفیتی که با او کار کردهام روبرتو دونادونی بود. گرچه بازیکنان زیادی هستند که شاید از این انتخاب ناراحت شوند، ولی میگویم دونادونی بهترین شاگرد من بود و به من درس زندگی داد.
شاون بارتلت، کاپیتان تیم ملی آفریقای جنوبی بود. زمانی که برای من مشکلاتی با یکی از مسئولان فدراسیون این کشور پیش آمد، در مصاحبهای گفت اگر کیروش به جام جهانی نرود، من هم نمیروم. من تیم ملی آفریقا را ترک کردم، بارتلت هم، جام جهانی 2002 نرفت!
به نظر من بهترین بازیکن فوتبال اوزه بیو بود. او بازیکن فوتبال نبود، بلکه خود فوتبال بود. من این را به خود اوزه بیو گفتم. در دنیا بازیکنان زیادی فوتبال بازی میکنند، ولی فقط تعداد محدودی هستند که میتوانند همه چیز را تغییر دهند. اوزه بیو کسی بود که میتوانست همه چیز را تغییر دهد.
من خیلی خوش شانس بودم که در دوران مربیگریام توانستم شاگردانی مثل فیگو، رایان گیگز، رونالدو (برزیلی)، پل اسکولز، رونالدو و... داشته باشم. آنها بازیکنان درخشانی بودند.
وقتی میخواستم به رئال مادرید بروم، دو مکالمه با فرگوسن داشتم. در مکالمه دوم به من گفت نباید به رئال مادرید بروی چون آنجا یک جهان سیاسی است. به او گفتم دعوتنامه رئال را دریافت کردم و به پیشنهادشان پاسخ مثبت دادم و امیدوارم من را درک کنی. فرگوسن به من گفت من نا امید و ناراحتم.
بعد از خروج از رئال مادرید، آموختم با کسی کار کنم که بدانم فوتبال را درک میکند. فکر میکنم نه پرز و نه والدانو نمیتوانند شجاعت من را انکار کنند.
زمانی که در رئال بودم، یک رقابت اقتصادی وجود داشت. من این سیاست را پذیرفتم و کارم را شروع کردم. مشکل این بود که زمان انتخاب بازیکن اصلا قدرت انتخاب نداشتم. جوانهایی بودند که توانایی و کیفیت لازم را نداشتند. همان موقع به هواداران رئال گفتم ما نمیتوانیم یک فراری با سه چرخ داشته باشیم. نتیجهاش چه بود؟ باشگاه ماکه له له را به چلسی فروخت. من تا جایی که میشد با این مساله مخالفت کردم. حتی برای چلسی شرط نکردند در لیگ قهرمانان او نباید جلوی ما بازی کند.
در آن سال یک تبلیغ گلادیاتورها ضبط شد. این مساله و حضور بازیکنان در تبلیغات، با عملکرد فوتبال ناسازگار بود. بکهام در آن زمان چیزی فراتر از کهکشانی بود. به او توصیه کردم دیوید زندگی تو فقط نمیتواند فوتبال باشد. من این را درک میکنم، ولی فوتبال باید اولین نگرانی تو باشد.
حقیقت مثل اسب میماند. هیچکس نمیتواند بخوبی از آن سواری بگیرد.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد