به گزارش جامجم، بعدازظهر بیست و سومین روز فروردین امسال مردی با پلیس کرج تماس گرفت و خبر داد از خانه همسایهشان در طبقه اول یک مجتمع در اطراف ماهدشت، بویی نامطبوع به مشام میرسد. از زوج همسایه نیز خبری نیست.
ماموران کلانتری همراه آتشنشانان و امدادگران اورژانس در آنجا حاضر شده و با شکستن قفل در آپارتمان با جسد مرد صاحبخانه در اتاق خواب روبهرو شدند.
موضوع به بازپرس ابراهیم مرادی، کشیک قتل دادسرای جنایی کرج گزارش شد و او همراه تیمی از کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی استان البرز و تیم بررسی صحنه جرم در آنجا حاضر شدند. بهنظر میرسید بیش از یک هفته از مرگ او میگذرد. طبق گفته همسایهها مردی معتاد به این خانه در رفت و آمد بوده و زن مقتول را آخرین بار همراه همان مرد دیدهاندکه سوار خودروی پراید مقتول شده و ساختمان را ترک کردهاند.
در ادامه تحقیقات پلیسی ماموران متوجه شدند غذای استفاده شده در خانه مقتول که در سطل زباله کشف شده از یک رستوران خریداری شده و چند روز پیش از کشف جسد از طریق پیک رستوران به خانه آنها ارسال شده است.
همچنین متهمان برای این که کسی متوجه بوی تعفن نشود، در خانه اسپند دود کرده بودند. همسر مقتول و مرد معتاد به عنوان مظنونان این جنایت تحت تعقیب پلیس جنایی اداره آگاهی استان البرز قرار گرفتند و دستور توقیف خودروی سرقت شده هم صادر شد.
این در حالی بود که روزهای پایانی هفته گذشته ماموران توانستند همسرمقتول را بازداشت کنند. او با انتقال به اداره جنایی پلیس آگاهی بازجویی شد و اعتراف کرد مرد مورد علاقهاش، مرتکب قتل شده است.
زن جوان به افسر تحقیق گفت: سعید ـ عامل جنایت ـ از دوستان شوهرم بود و از چهار ماه پیش به خانهمان رفت و آمد داشت و با هم مواد مصرف میکردند. در جریان این رفت و آمدها میان ما علاقهای شکل گرفت. قرار بود از شوهرم جدا شده و با سعید ازدواج کنم. شرط کرده بودم باید اعتیادش را ترک کند که خواستهام را پذیرفت. چند بار بحث طلاق را با شوهرم مطرح کردم که توجهی نکرد و حتی کتکم زد. او حاضر به جدایی نبود. مانده بودم برسر دوراهی که چه کنم. موضوع را به سعید گفتم که او گفت خودش مشکل ر ا حل میکند. هیچ وقت فکر نمیکردم بخواهد شوهرم را بکشد.
وی افزود: 10 روز پیش از کشف جسد سعید برای مصرف شیشه با شوهرم به خانه مان آمد. هر دو شیشه مصرف کردند. ساعاتی بعد شوهرم به سرویس بهداشتی رفت. سعید هم پشت سرش حرکت کرد. چند دقیقه بعد صدای مشاجره و درگیری آنها را شنیدم و به سمت دستشویی رفتم و دیدم سعید سر شوهرم را زیر آب گرفته و در حال خفه کردن است.
متهم زن گفت: وحشت کرده بودم و نمیدانستم باید چه کنم. سعید شوهرم را خفه کرد. بعد مرا به کناری انداخت و خواست وسایلم را جمع کنم. خیلی میترسیدم بلایی سرم بیاورد. او جسد شوهرم را از سرویس بهداشتی به سمت اتاق خواب برد. دست و پایش را برای ساعاتی بست و بعد آن را باز کرد. در اتاق را قفل کرد و بعد دو نفری سوار پراید شوهرم شده و رفتیم.
وی افزود: او میترسید ماجرا را به پلیس اطلاع دهم و او دستگیر شود به همین دلیل مرا در خانه اجارهایاش زندانی کرد. سعید چند بار برای سرکشی به خانهمان رفت. عذابوجدان گرفته بودم، میخواستم او را لو دهم اما نشد، چون مدام مرا تهدید میکرد. یک روز که فراموش کرده بود در خانه را قفل کند، توانستم از آنجا فرار کنم.
با اعترافهای همسر مقتول، دو روز پیش عامل جنایت هم بازداشت شد و در مواجهه حضوری با همسر مقتول سکوت خود را شکست و به قتل دوستش اعتراف کرد و به افسر تحقیق گفت: میخواستم با همسر مقتول ازدواج کنم اما شوهرش او را طلاق نمیداد. تصمیم گرفتم او را از سر راه بردارم. آن روز به بهانه مصرف شیشه به خانهشان رفتم و با مقتول مواد کشیدم. دوستم که به سرویس بهداشتی رفت پشت سرش رفتم. او در حال شستن صورتش بود که سرش را محکم زیر آب گرفتم. تقلا میکرد خلاص شود که نشد. دقایقی سرش را زیر آب گرفتم تا خفه شد. جسد را داخل اتاق گذاشته و در را قفل کردم. همراه همسرش به خانه خودم رفتیم. میترسیدم او برای نجات خود از این مخمصه مرا به پلیس لو دهد که به همین خاطر در خانهام زندانیاش کردم. چند بار به خانه مقتول رفتم. آنجا بوی تعفن گرفته بود. اسپند دود کردم تا بو برود و همسایهها متوجه جسد نشوند. یک روز که به خانه بازگشتم زن مورد علاقهام فرار کرده بود. میترسیدم دیر یا زود مرا لو دهد و بازداشت شوم. وسایلم را جمع کرده و میخواستم فرار کنم که پلیس آمد و بازداشت شدم.
متهمان با صدور قرار قانونی از سوی قاضی ابراهیم مرادی، بازپرس شعبه 22 دادسرای جنایی کرج، روانه زندان شدند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: