از کلانیها و کاشانیها و پروینها و بسیاری از همنسلان آنها که بگذریم میرسیم به محمد پنجعلی، حمید درخشان، ناصر محمدخانی و همنسلان این بازیکنان در دهههای 50 و 60 که حضورشان در فوتبال مقارن با تحولات بزرگ اجتماعی مانند انقلاب و جنگ بوده است.
همزمان با روزهای جنگ، بازی محمد پنجعلی در قلب خط دفاعی تیم ملی و پرسپولیس برایمان خاطره ساز بود.
بازیکنی با ساختار خاص قامتی و نحوه صحیح ضربه زدن به توپ با بازی فیزیکی که ابتکار عمل را از مهاجمان حریف میگرفت.
محمد پنجعلی این روزها بازیکن بازنشسته فوتبال است اما آکادمی دارد و پیش از آموزش فوتبال، رسم مهروزی و دوستی در ورزش را به شاگردانش میآموزد.
18 سال بازی کردن در پرسپولیس و 15 سال سابقه بازی ملی، دوران باشکوه فوتبالیستی منضبط و اخلاق مدار را نشان میدهد که در تمامی این سالها در کنار قدرت فوتبالش، در زمینه اخلاق نیز یکی از باثباتترین فوتبالیستهای ایران بوده است.
اهل کجاست؟
تهران، محله نظامآباد.
خانوادهای ورزشکار؟
پدرم اهل ورزش باستانی و زورخانه بود و با پهلوانان دوره خودش به زورخانه میرفت.
فوتبال؟
خانوادهام ورزش را دوست داشتند و با علاقه من به فوتبال مخالفت نکردند.
آغاز فوتبال؟
از باغ کلاغها.
چرا به این اسم؟
زمین بزرگی بود که درختهای بلند بسیار داشت. قبرستان یهودیها هم بود که بعدها زمین فوتبال شد. خاک نرمی داشت.
ستارهای از قبرستان؟
بازیکنان زیادی از همان زمین در فوتبال ایران مطرح شدند. کسی به قبرستان کاری نداشت فقط دنبال توپ میدویدم.
پا به توپ؟
اولین بار ناصرخان ابراهیمی مرا دید و گفت روپایی بزن. بعد گفت فردای همان روز بروم میدان ژاله شهدای امروز . از همانجا فوتبالیست شدم.
تیم؟
جوانان برق. منتخب تهران، ایران، ابومسلم و... پرسپولیس.
تیم ملی؟
با تیم تهران رفته بودیم تبریز، اوفارل مربی خارجی تیم ملی جوانان آنجا مرا دید و به تیم جوانان دعوتم کرد.
چرا ابومسلم؟
آن روزها پیشنهادهای زیادی داشتم حتی از پرسپولیس و تاج، اما آقای ابراهیمی گفت در تیمهای بزرگ بازی نکنم و با تیمهای متوسطتر شروع کنم تا بیشتر به من بازی برسد.
تهران تا ابومسلم؟
به عشق فوتبال رفتم و راه کوتاه بود.
چند سال؟
دو سال در مشهد برای ابومسلم توپ زدم . قرارمان یک سال بود اما یک سال خودشان به قراردادم اضافه کردند.
پرسپولیس؟
در اردوی تیم ملی بودم که علی آقا پروین با حشمتخان مهاجرانی صحبت کرد و موافقت او را برای بردن من به پرسپولیس گرفت.
قرارداد؟
60 هزار تومان با پرسپولیس.
با ابومسلم؟
100 هزار تومان.
پول قرارداد؟
با پول پرسپولیس علی آقا برای من ماشین BMW خرید. نمیدانم موتورش چه عیبی پیدا کرده بود که از همان روز اول هولش میدادیم تا روشن شود. بعد هم با ضرر فروختمش.
خاطره با پروین؟
همین ماشین خریدن یک خاطره است. خیلی از خاطراتمان تعریف کردنی نیست. علی آقا همیشه مرا پنجی صدا میزد و میگفت پنجی گل بخوریم من کسی را به غیر از تو مقصر نمیدانم پس سعی کن کاری کنی تیم گل نخورد. من هم برای اینکه تیم گل نخورد از بچهها میخواستم با غیرت بازی کنند.
ساعت خاموشی؟
من چه در سفرهای تیم چه شب قبل از بازی باشگاهی و ملی یک قانون داشتم و راس 11 شب ساعت خاموشی من بود. در اردوها هم زمانی که کاپیتان تیم ملی بودم با بچهها چنین قراری داشتیم. اعتقادها زیاد بود و خودمان کارمان را بلد بودیم.
عشق قرمز؟
از بچگی رنگ قرمز را به عشق پرسپولیس دوست داشتم. هنوزم دارم.
خاطره قرمز؟
اولین بازی من در پرسپولیس روز خداحافظی آقای رضا وطنخواه از این تیم بود. من جای ایشان به زمین رفتم و آن روز دفاع چپ بازی کردم، اما پست تخصصی من دفاع وسط بود. هنوز با یادآوری خاطره اولین بازی حس خوبی دارم.
تحصیل؟
غافل نبودم. در مدرسه عالی ورزش درس خواندم و با وجود اردوها و تمرینات و مسافرتهای بسیار، درسم را ادامه دادم.
طرفدار سرخابیها
سرخابیها؟
فوتبال ایران با پرسپولیس و استقلال حیات دارد. همه تیمها قابل احترام هستند و برای فوتبال زحمت میکشند، اما سرخابیها همیشه در فوتبال ما جایگاه خودشان را میان مردم دارند. به عنوان کاپیتان پرسپولیس این موضوع را سالها حس کردهام.
نقش کاپیتان؟
کاپیتان در کنار سرمربی نقش بسیار مهمی در این بازی دارد و باید بتواند بخوبی تیمش را در داخل زمین میان آن همه هیجان هدایت کند.
فقط همین؟
کاپیتان صادق است و بازیکنان قبولش دارند. بهعنوان بازیکنی که تجربه شهرآوردهای زیادی دارم هنگام کاپیتانی به بازیکنان زیادی کمک کردهام.
بهترین خاطره؟
یک بازی را با گلهای ناصر محمد خانی و شاهرخ بیانی 3 بر صفر از استقلال بردیم که برایم بهترین خاطره است.در برتری 6 بر صفر هم به عنوان یک هوادار در ورزشگاه بودم.
بدترین خاطره؟
یک بازی در حضور 120 هزار تماشاگر برگزار شد که هواداران حتی روی پیست دو ومیدانی دور زمین نیز نشسته بودند. آن بازی را با تک گل پرویز مظلومی باختیم.
تعداد شهرآورد؟
یادم نیست. آن روزها مثل امروز دنبال عدد و رقم نبودیم اما فکر میکنم در شهرآوردها 20 بار به میدان رفتم.
آخرین؟
فکر میکنم سال 73 بود.
مشخصه اصلی؟
بار روانی روی بازیکنان مشخصه اصلی شهرآوردهاست و باید آن را مدیریت کنید و الا قافیه را باختید. من هم گاهی اوقات تحت تاثیر احساسات نمیتوانستم این شرایط را مدیریت کنم.
توصیه در شهرآورد؟
ما هم زیاد میشنیدیم که قبل از شهرآورد به ما توصیه شده مثلا گل نزنیم یا بازی مساوی تمام شود. اصلا این مسائل نبود شاید قبل از بازی میگفتند آرامتر بازی کنیم که برای جلوگیری از تنش بود، اما دخالت در امور فنی نداشتند. اگر کسی میخواست حرفی هم بزند ما قبول نمیکردیم، آبرویمان را که از سر راه نیاورده بودیم.
ناراحتی؟
من عمرم را برای پرسپولیس گذاشتم. نه من خیلیهای دیگر. اما امروز کجا هستیم؟ جایگاه پیشکسوت تعریف نشده است و زود فراموش میشویم.
بابا پنجعلی در این روزها؟
آکادمی دارم و به دنبال کشف استعداد. همان کاری که 50 سال پیش در قبال من شده است و الان من وظیفه دارم برای نسلهای آینده فوتبال انجام بدهم.
احساس خوشبختی؟
چه احساسی از این بهتر که با خانوادهات خوش باشی، فرزندانت تحصلیکرده هستند و یکی از آنها در گوشهای از همین شهر مدیریت میکند و تو با نوهات وقت میگذرانی. اینها برای من خوشبختی است.
نوه؟
پرنسا، عشق بابا پنجعلی.
محبوب مردم
به همه چیز رسیدید؟
من اگر بگویم بله صادقانه گفتهام و باور کنید به خیلی چیزهایی که در فوتبال رسیدم ارزش مادی ندارد، اما ارزش معنویاش خیلی بیشتر است.
مثلا؟
مردم. ببینید هنوز بعد از 22 سال خداحافظی از فوتبال مردم در برنامه 90 به من رای میدهند. در حالی که فوتبالیستهایی هستند که هنوز بازی میکنند، اما من به عنوان فوتبالیست قدیمی توسط مردم انتخاب میشوم و هنوز محبوب مردمم.
اوضاع فوتبالیستها؟
اوضاع مالی که الحمدالله خوب است اما باید توانایی فنی خودشان را از این که هست بیشتر کنند.
محمد رضاپور - روزنامه نگار
ضمیمه چمدان جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد