گفت‌وگو بامردی که با شهامت برای معتادان بهبودیافته شغل ایجاد کرده است

هرچه سختی کشیده‌تر، بهتر

یکی از کم‌حرف‌ترین آدم‌هایی که در زندگی دیده‌ام محمد ثقفی است؛ بی‌تمایل به مصاحبه، بی‌میل به ارائه توضیح و بی‌علاقه به ذکر جزئیات. او آدم خاصی است، انگار از گذشته‌اش فراری است، مثل این‌که سال‌های رفته عمر را وصله ناجور می‌داند، وصله ناجور هم هست سال‌ها اسیر مواد بودن. اما امروزِ محمد را بدون گذشته او نمی‌توان نوشت. او تا هشت سال قبل تهِ خط زندگی می‌لولید ولی حالا چتری است برای نجات‌یافته‌ها از اعتیاد، یک سرمایه‌دارِ کارخانه‌دار، مردی که یک تلنگر ماورایی او را به خود آورد.
کد خبر: ۱۰۱۵۶۵۷

می‌گویند تنها شرط شما برای گزینش افراد این است که رنج‌کشیده‌تر و به قول بهبودیافته‌ها، ترکیده‌تر باشند، چرا؟

چون خودم مصرف‌کننده بودم و همه چیزش را خیلی خوب درک می‌کنم.

چند سال مصرف‌کننده بودید؟

15 سال .

کارتن‌خواب هم بودید؟

بله .

شما هم مثل همه بهبودیافته‌ها روزهای پاکی را می‌شمارید؟

الان هفت سال و 9 ماه و26 روزاست.

این شمارش علت خاصی دارد؟

فقط به ما قوت قلب می‌دهد .

نسبت به زمان نسبتا کوتاهی که پاک شده‌اید این ثروت و سرمایه که دارید خیلی زیاد است.

اگر خدا بخواهد همه چیز شدنی است، خدا کمکم کرد.

فقط با کمک خدا به اینجا رسیدید؟

فقط خدا، من از هیچ جایی کمک نگرفتم.

حتی از بانک؟

حتی از بانک. من از دولت هیچ تسهیلاتی نگرفتم.

با چقدر سرمایه شروع کردید؟

با هیچی. به خدا توکل کردم و زحمت کشیدم. فکر می‌کنم خدا هوای کسانی را که گذشته خوبی ندارند و خلاف را می‌بوسند و می‌گذارند کنار، دارد.

از چند سالگی گرفتار شدید؟

از 9 سالگی سیگار کشیدم و از 13 سالگی مواد.

سن خیلی کمی است، چرا، تاثیر محیط بود یا چیز دیگر؟

هم محیط تاثیر داشت و هم خودم دوست داشتم. 13 سالم بود که همراه دو نفر از اقوامم به سفر رفتیم. هوا خیلی سرد بود و من داشتم یخ می‌زدم، اما آنها گرمشان بود چون داشتند تریاک می‌کشیدند. به من هم تعارف کردند، وقتی چند پک زدم خوشم آمد و از همان روز معتاد شدم.

پولش را ازکجا می‌آوردید؟

همیشه پول درآوردن برایم آسان بود. (تمایلی به تشریح ماجرا ندارد و موضوع مصاحبه از دوران اعتیادش منحرف می‌شود)

در مجموعه‌تان کسی هست که پاکی‌اش طولانی‌تر از شما باشد؟

خواهرزاده‌ام، همان کسی که من را به کمپ برد.

یعنی کمپ باعث ترک‌تان شد؟

وقتی به کمپ رفتم به من قرص خواب‌آور دادند و تا پنج روز خوابیدم. زمانی که بیدار شدم، رفتم پیش مسئول کمپ و گفتم که می‌خواهم بروم اما نگذاشتند. داشتم نقشه فرار می‌کشیدم که دیدم بچه خواهرم با موتور جلوی در ایستاده و برایم خوراکی آورده. صدایش کردم و دویدم سمت موتور، پابرهنه و با شلوارک، در واقع از کمپ فرار کردم. بعد همراه یکی از دوستانم به مشهد رفتیم، البته به هیچ عنوان نیت توبه نداشتم و به همین دلیل پایم نمی‌کشید به حرم بروم، اما به هرحال رفتم. نمی‌دانم داخل حرم چه اتفاقی برایم افتاد و کلا دگرگون شدم، نمی‌دانم امام رضا (ع) با من چه کارکردند.

گفتید که فقط آدم‌هایی مثل خودتان را در کارخانه استخدام می‌کنید، آدم‌هایی با سرنوشت‌های خاص. علت خاصی دارد؟

من آدم‌های بی‌ادعا و تسلیم را استخدام می‌کنم، آدم‌های درب و داغان که هیچ امیدی به هیچ کجا ندارند. به نظرم این قبیل آدم‌ها نیازمند حمایت هستند.

در کار، قانون خاصی دارید؟

فقط صداقت و روراستی. اینجا اگرکسی از کار غیبت کند با او برخورد می‌شود، اگر مواد مصرف کند هم بیچاره‌اش می‌کنم.

تابه‌حال کسانی بوده‌اند که لغزش داشته باشند؟

بله مواردی بوده.

واکنش شما؟

من کسی را اخراج نمی‌کنم اما می‌فرستمش کمپ، بعد از ترک هم دوباره استخدامش می‌کنم.

شما در کارخانه دوربین مداربسته نگذاشتید، پیامش این است که به همه اعتماد دارید؟

البته به خواست کلانتری منطقه چندجا دوربین هست ولی این‌که دوربین بگذاریم و با آن مواظب کارمندان باشیم نه. اینجا همه کارشان را درست انجام می‌دهند و رابطه‌مان دوستانه است.

قصد ندارید کارتان را توسعه دهید؟

چرا، کارخانه جدیدمان به امیدخدا تا اردیبهشت در چهاردانگه افتتاح می‌شود.

چند نیرو جذب می‌کنید؟

300 نفر.

باز هم معتادان بهبودیافته؟

بله، قطعا.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها