با وجود این که او در بعضی از فیلمهای کیمیایی حضور داشته و اتفاقا بازیهای درخوری هم ارائه داده است، اما با حضور در تلویزیون و همکاری با مهران مدیری و احمد نجفی در کارهایی مثل کارآگاه علوی و پاورچین به شهرت و محبوبیت رسید بازخوانی یک پرونده، دو راهه، دلبرآهنی، دایره تردید، چای قند پهلو، پاورچین، باغچه مینو، باران عشق، گروهبان، دندان مار، چگونه میلیاردر شدم، پسر آدم، دختر حوا، در شهر خبری نیست ـ هست، شبی در تهران، سوغات فرنگ، هر چی تو بخوای، تعطیلات آخر هفته، ازدواج صورتی، رستگاری در 8:20 دقیقه، برگ برنده، تیغ و ابریشم، خط قرمز، سفر سنگ، غزل، گوزنها، خاک، شبهای برره و باغ مظفر از جمله کارهای پیردوست محسوب میشوند.
امسال بعد از مدتها با فیلمهای مسعود کیمیایی در قاتل اهلی دوباره با او همکاری کردید...
بله، سابقه آشنایی من و مسعود کیمیایی به سال 53 و بازی در فیلم گوزنها باز میگردد. من در آن فیلم نقش یک کفتر باز را بازی میکردم. این همکاری جسته و گریخته با فیلم سرب و حکم ادامه پیدا کرد و بعد کات شد، اما رفاقتمان همچنان پابرجا بود. بهار امسال از دفتر ایشان تماس گرفته شد و رفتم و شدم بازیگر قاتل اهلی. در قاتل اهلی نقشم بد نیست. من نقش یک کارخانهدار ورشکسته را بازی میکنم که تلاش میکند کارخانهاش را دوباره احیا کند.
اما با آثار مهران مدیری برای مردم بیشتر شناخته شدید. از چه زمانی با مهران مدیری آشنا شدید؟
سابقه آشنایی من و مهران مدیری به بازی مشترکمان در فیلم توکیو بدون توقف برمیگردد که در ادامه با پاورچین این آشنایی و رفاقت شکل جدیتری به خود گرفت.
ویژگی کار با کارگردانی مثل مهران مدیری چگونه است که تعدادی بازیگر خاص میتوانند در کارهایش حضور موفقی داشته باشند؟
مدیری معمولا به استفاده از بازیگران تقریبا ثابت در کارهایش اعتقاد دارد. مثلا بعد از پاورچین یک تیم شکل گرفت که در کارهای بعدی مدیری با تغییرات جزئی در کنار هم حضور داشتند. نکته مهم این که مردم، این تیم یکدست و هماهنگ بازیگری را پذیرفته بودند و دوستش داشتند یک دهه بعد این «کست بازیگری» با حضور چهرههای جدید دستخوش تغییرات جدی شد.
آیا برای ایفای نقش چنین رئیسی، الگویی هم برای بازی داشتید؟
من در حدود 23 سال مسئول امور اداری کمپانی ماک بودم که برند یک ماشین سنگین است، بنابراین زیر و بمهای کارمند جماعت و کنش و واکنشهایشان را خوب میشناسم. بنابراین بابت پیدا کردن الگو و مابهازا نرفتم بگردم و تنها به آرشیو ذهنم رجوع کردم. میدانستم به عنوان مدیر چگونه با کارمند و کارگر صحبت کنم و این که در شیوه مدیریتی باید به یکسری پاداش داد و یکسری را جریمه کرد.
بنابراین تشویق فرهاد در سریال از ایدههای شما بود؟
من این تجربیات را منتقل کردم و خوشحالم که سریال توانست در زمان پخشش به محبوبیت زیادی بین مردم برسد. جنس بازی در این نوع کارها حسی و با بقیه موارد متفاوت ارائه میشود. بتدریج نقش رئیس قوام و شکل کاملی به خود گرفت.
از استقبال گسترده مردم هنگام پخش پاورچین تعجب نکردید؟
برای من غیرمنتظره بود. من تا قبل از همکاری با مدیری بازیگری نبودم که اگر جایی بروم همه من را بشناسند. این در حالی بود که در فیلمهایی مثل خاک، ردپای گرگ و گوزنهای کیمیایی بازی کرده بودم، اما حضورم در این سریال باعث شد خیلیها من را بشناسند. در آن سالها در شهرک اکباتان زندگی میکردم. یک روز صبح که مدتی از پخش پاورچین میگذشت از خانه بیرون آمدم تا سوار ماشین بشوم. ناگهان عده زیادی از مردم دورم جمع شدند و باعث تعجبم شدند. پیشترها که تازه بازیگر شده بودم با خود میگفتم. میشود روزی مردم مرا در خیابان بشناسند و درباره بازیم حرف بزنند. این آرزو 20 سال بعد با سریال پاورچین محقق شد.
تا آنجایی که به یاد دارم قبل از پاورچین اصلا شما را بازیگر طنز نمیشناختند...
درست است. البته در چند کار نقشهایی را بازی کرده بودم که رگههایی از طنز در آنها وجود داشت.
با سیروس الوند هم همکاری دیرینی دارید...
سیروس الوند از بزرگان سینما و جزو دوستان خوبم است. یادم میآید سر فیلم برگ برنده با فریبرز عربنیا و باران کوثری در حوالی ساوه کار میکردیم و بازی در این فیلم در اوج پخش پاورچین بود که ناگهان مردم یک روستا آمدند سر صحنه تا من را ببینند. سیروس الوند تعجب کرد و با بلندگو گفت اجازه بدهید این صحنه تمام شود و بعد سعید پیردوست مال شما!
هونام حقانی
ضمیمه قاب کوچک جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: