پاسخ به پرسش‌های شما

20 روزه دارم می‌سوزم، کسی را دوست داشتم و مرا ترک کرده است، نه خواب دارم نه خوراک. کپسول افسردگی هم می‌خورم ولی اصلا تاثیری ندارد. به کی پناه ببرم، کمکم کنید.
کد خبر: ۹۸۲۱۵۳

با سلام، فقدان یا تمام کردن یک رابطه خصوصا روابط عمیق عاطفی اتفاق ناگواری در زندگی هر شخصی است و فراموش کردن آن نیاز به زمان دارد و مانند کسانی که فرد عزیزی را در واقعیت از دست می‌دهند و باید دوره سوگواری را برای آن شخص از دست رفته بگذرانند، شما نیز باید به خودتان فرصت بدهید تا این دوره پر فراز و نشیب همراه با غم و اندوه و احساس خشم نسبت به فرد از دست رفته برای شما سپری شود. مصرف داروهای ضدافسردگی برای کاهش احساس غم و بازگرداندن انرژی می‌تواند مفید باشد ولی میزان و شیوه مصرف آن حتما باید با دستور و مشاوره روانپزشک صورت بگیرد، فراموش نکنید هیچ‌یک از ما نمی‌توانیم عزیزان خود را فراموش کنیم، ولی نباید اجازه دهیم این غم و اندوه بر همه زندگی ما سایه بیندازد.

خانواده همسرم افراد خیلی عجیبی هستند، معتقدند عروس و خانواده‌اش دشمن آنها هستند، من پنج جاری دارم که همه قطع ارتباط کرده‌اند، خانواده همسرم هرجا می‌نشینند پشت سر عروس و خانواده عروس حرف می‌زنند. من به‌خاطر مادر شوهرم که زن مسنی است دوست ندارم رابطه‌مان را قطع کنم ولی هر وقت خانه‌شان می‌روم مدام نیش و کنایه و بی‌حرمتی می‌بینم و می‌شنوم و همسرم هم تحت‌تاثیر آنهاست، زندگیم آرامش ندارد، از لحاظ روحی داغونم کردند و از لحاظ جسمی هم همین‌طور. لطفا بگویید چه راهکاری در پیش بگیرم که بیشتر از این آسیب نبینم.

برقرار کردن آرامش در زندگی خانوادگی اولویت هر زن و شوهری در زندگی است. ولی گاهی نوع تعامل با خانواده همسر به‌دلیل فرهنگ و آداب و رسوم و خصوصیات شخصیتی متفاوت با خانواده اصلی خود این آرامش را بر هم می‌زند. در درجه اول درک این تفاوت‌های فردی و شخصیتی در پذیرش افراد مختلف یک خانواده باعث می‌شود شما راحت‌تر با مسائل کنار بیایید. البته این پذیرش شامل چشمپوشی بر رفتار نادرست و دور از احترام خانواده همسر نیست، بلکه باید با حفظ حریم خصوصی خود و رعایت ادب و ابراز ناراحتی خود به همسر و خانواده‌شان در مواقعی که احترام شما خدشه‌دار می‌شود، با خانواده همسر ارتباط برقرار کنید و مهم‌تر از همه در زمان‌هایی مناسب با همسر خود پیرامون این مساله صحبت کنید و زمینه آرامش او را در خانه فراهم نمایید.

زنی هستم 38 ساله دو فرزند 15 و 8 ساله دارم اولی دختر و دومی پسر است همسر من مردی 47 ساله و وابسته زیاد به خانواده‌اش است، با خانواده من رفت‌وآمد نمی‌کند، در ضمن حاضر نیست پیش مشاور هم بیاید و فقط ما با خانواده همسرم رفت‌وآمد می‌کنیم، این قضیه خیلی مرا اذیت می‌کند و من دوست ندارم که با خانواده‌اش رفت‌وآمد کنم ولی همسرم می‌گوید چون من همه امکاناتی برایتان آماده کردم شما باید تابع من باشید... .

در بسیاری از خانواده‌های ایرانی فرزندان پسر پس از ازدواج نیز نسبت به خانواده خود احساس مسئولیت می‌کنند و گاهی این رفتار برای بسیاری از خانم‌ها ناخوشایند است. ارتباط داشتن افراطی یا قطع ارتباط با خانواده همسر به هر دلیلی رفتار نامناسبی است. باید توازن و تعادلی در این بین ایجاد شود که هم ارتباط‌های خانوادگی حفظ شود و هم حریم خصوصی یک خانواده برقرار شود. شما باید با همسرتان در این زمینه بیشتر صحبت کنید که برای حفظ آرامش خود و خانواده‌اش بخصوص فرزندانتان جلوی دخالت‌های خانواده‌اش را بگیرد و به او یادآوری کنید که فرزندان از رفتار او الگو می‌گیرند و وجود همین تنش‌ها در خانواده باعث می‌شود در آینده نیز همین مشکلات برای آنها به وجود بیاید.

عطیه رضایی - روان‌شناس و مشاور خانواده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها