گفت‌وگو با ویدا جوان، بازیگر سریال «ماه و پلنگ»:

برای کتایون عزاداری کردم

با شروع پخش مجموعه تازه‌تولید ماه و پلنگ از شبکه سه سیما، شاهد بازی هنرپیشه‌ای با نقش تازه و متفاوت در تلویزیون هستیم. ویدا جوان که پیش از این، او را با نقش‌هایش در مجموعه‌های طنز و فانتزی پژمان و شمعدونی در یاد داشتیم، این‌بار در قالب نقشی متفاوت و جدی فرورفته و در نقش کتایون، دختری که با مشکلات متعدد مواجه شده و در صدد حق‌خواهی و انتقام است، ایفای نقش می‌کند. جوان به گفته خودش، سعی بر دوری از کلیشه‌ها دارد و احتمالا انتخاب‌های متفاوت و سنجیده او در عالم بازیگری و گزیده‌کاری‌اش بر همین اساس و مبنا صورت می‌گیرد.
کد خبر: ۹۷۳۷۲۶

به بهانه پخش مجموعه شبانه ماه و پلنگ با او گفت‌وگو کردیم و از ضوابط بازی‌اش در این نقش پرچالش پرسیدیم.

کتایون، نقشی جدید و جسورانه در کارنامه کاری‌تان محسوب می‌شود. آقای امینی چطور شما را برای بازی در این مجموعه انتخاب کرد و خود شما بر چه اساسی نقش را پذیرفتید؟

سال گذشته، من در تئاتری با نام جان‌گز بازی می‌کردم. یک شب، آقای امینی (کارگردان ماه و پلنگ) برای تماشای این کار مهما‌مان شدند و اجرایم را دیدند و از آن خوششان آمد. بعد از مدتی، از دفتر آقای زرین‌کوب با من تماس گرفتند و سیناپس اولیه فیلمنامه ماه و پلنگ را فرستادند. بعد هم که وارد مرحله عقد قرارداد شدیم و من از همان ابتدا برای بازی در نقش کتایون به پروژه پیوستم. این روالی بود که آقای امینی برای انتخاب من طی کردند؛ اما درباره این‌که خودم بر چه اساسی نقش را پذیرفتم، باید بگویم یک سال و نیم بود که بعد از بازی در مجموعه شمعدونی به انتخاب خودم در تلویزیون کم‌کار شده بودم و دلم می‌خواست در پروژه‌های بعدی که بازی می‌کنم، اتفاق تازه‌ای برای خودم رقم بزنم. به همین دلیل هم بود که به تئاتر رفتم تا توانایی‌ خودم را در آن عرصه بیشتر محک بزنم و هم این‌که فرصت برایم ایجاد شود تا نقش‌های بعدی‌ام چالش برانگیزتر باشند. وقتی فیلمنامه ماه و پلنگ را خواندم، دیدم کتایون همان نقشی است که یک سال و نیم منتظرش بودم. کتایون، شخصیتی تک‌بعدی نبود بلکه ابعاد مختلف داشت و در طول روند داستان تغییرات مختلفی را تجربه می‌کرد که در نتیجه، بازی کردن در آن نقش برای هر بازیگری چالشی جدی به‌شمار می‌آمد.

از ویژگی‌های شخصیتی کتایون برایمان بیشتر بگویید. او چگونه دختری است؟

همان‌طور که گفتم، شخصیت کتایون ابعاد مختلف دارد و در طول داستان، اتفاقات مختلفی برایش رخ می‌دهد. او ابتدا دختری مثبت، ساده و احساساتی است و همین احساساتی بودن موجب می‌شود، حرکات بعدی‌اش در طول ماجرا شکل بگیرد. عشق، مهم‌ترین محرکه زندگی اوست و پس از پنج سال عشق زندگی‌اش، آرش را پیدا کرده و این دو به سختی توانستند خانواده‌هایشان را راضی کنند که به ازدواج‌شان رضایت دهند. کتایون در عین حال بسیار با اراده و باپشتکار هم هست و به‌دنبال تصمیماتش می‌رود.

در فرهنگ عمومی ما انتقام و حق‌خواهی، خصیصه‌ای نه‌چندان مثبت در نظر گرفته می‌شود و همه اصرار به دعوت کردن فرد به بخشش و عفو متهم دارند. در ابتدای داستان نمی‌ترسیدید، مخاطبان این حق‌خواهی کتایون را درک نکنند و او تبدیل به شخصیتی منفی شود؟

کتایون در پی حق‌خواهی است، اما در این روند گرفتن حق و احیای خون همسرش آن‌قدر با موانع گوناگون و خیانت آدم‌های مختلف مواجه می‌شود که به بیماری روحی و روانی گرفتار می‌آید. کم‌کم به این نتیجه می‌رسد که همه آدم‌های اطراف به دنبال ضربه زدن به او هستند و به همین خاطر در صدد انتقام گرفتن برمی‌آید. درباره ترس از منفی شدن شخصیت هم همان ابتدا فکرهایی کردیم و روندی شخصیتی برای او درنظر گرفتیم. من هم خیلی موافق انتقام نیستم و به قول شما از فرهنگ عمومی جامعه تا ادیان مختلف همیشه بر لزوم بخشش تاکید کرده‌اند اما کتایون به مرزی از فروپاشی روانی می‌رسد که دیگر به فکر چیزی جز انتقام نیست.

فکر می‌کنم چالش سختی را هم برای باورپذیری هر چه بیشتر نقش پیش‌رو داشتید ...

بله، باورپذیری همیشه برایم مهم است و حتی در نقش‌های فانتزی و غیرجدی به‌دنبال باورپذیرتر کردن نقش هستم. در این راه از غرایزم برای شکل دادن به نقش‌ها استفاده می‌کنم تا خودم را به شخصیت مورد نظر نزدیک کنم؛ بخصوص برای نقش کتایون که این قضیه بسیار پررنگ‌تر بود. در طول این مدت واقعا با این نقش زندگی کردم و حتی در طول یک ماهی که در بهشت زهرا مشغول ضبط سریال بودیم، هر روزش را عزاداری می‌کردم و واقعا به خودم القا کرده بودم که یکی از عزیزانم از دنیا رفته است یا در همان قسمت‌های خاکسپاری آرش دیدیم که کتایون حتی گریه هم نمی‌کرد و هنوز در شوک و بهت بود؛ این هم باز براساس تحقیقی بود که من کردم و یکی دو مستند را در این زمینه دیدم و واقعا سعی کردم آن شوک روانی را که به کتایون وارد شده بود، به شکلی طبیعی نشان دهم.

با توجه به این‌که ماه و پلنگ، اولین تجربه همکاریتان با احمد امینی بود، از این تجربه رضایت داشتید؟

بله،‌ بسیار زیاد. من و آقای امینی، دائم درخصوص نقش با هم صحبت می‌کردیم. احمد امینی، ارتباط خیلی خوبی با بازیگران دارد و وقتی پای مانیتور می‌نشیند، درکشان می‌کند و با آنها اشک می‌ریزد و می‌خندد.

معرفی شما در تلویزیون با دو مجموعه طنز پژمان و شمعدونی همراه بود و فکر می‌کنم، مثل بسیاری دیگر از بازیگران تا مدت‌ها بعد از بازی در این مجموعه فقط برای نقش‌های طنز دعوت می‌شدید. درست است؟

البته شروع کار من در تلویزیون با مجموعه زمانه بود که محتوای ملودرام و اجتماعی داشت و بعد سراغ این دو مجموعه رفتم. بعد از زمانه اتفاقا برای این‌که از آن فضای جدی دور شوم، سراغ پژمان رفتم و نکته جالب این که کمدی اصلا با روحیه‌ام جور در نمی‌آید. به طور کلی آدم طنازی نیستم و حتی جوک گفتن برایم سخت است! اولویت اولم نقش‌های احساسی است. بعد از پژمان هم دوباره به سراغ نقشی جدی در آسمان من رفتم و بعد شمعدونی به من پیشنهاد شد. برای بازی در آن مجموعه به آقای صحت گفتم، می‌خواهم جدی‌ترین شخصیت سریال را بازی کنم و از هرگونه تیپ و شخصیت سازی دور شوم. همان‌طور که گفتم دوری از کلیشه برایم خیلی مهم است و دلیل اقبالم به تئاتر،همین مساله است.

با توجه به همین دوری گزیدن‌ از کلیشه‌ها و این‌که حالا دیگر هر دو طیف نقش‌های جدی و طنز را بازی کرده‌اید، فکر می‌کنید از حالا به بعد چه مسیری را طی کنید و به‌دنبال چه نقش‌هایی باشید؟

آدم هیچ‌وقت نمی‌داند قرار است فردا برایش چه چیزی رخ دهد. من از ابتدای کارم برای خودم برنامه‌ای کلی در نظر گرفتم.مدیوم مورد نظر برایم مهم نیست، بلکه به دنبال نقشی هستم که چالشی در من ایجاد کند و اتفاق جدیدی برایم رقم بزند یا کارگردانش فرد برجسته‌ای باشد. الان بیشتر دنبال کسب تجربه بیشتر و یادگیری در این حوزه هستم و دوست دارم به توانمندی‌ بیشتر شناخته شوم.

زهرا غفاری

رادیو و تلویزیون

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها