چرا نتایج نظرسنجی‌ها با فرجام انتخابات تفاوت داشت؟

معمای عجیب رای‌دهندگان خجالتی

بازی تمام شد! دونالد ترامپ، به مقصد کاخ سفید چمدان بست و هیلاری کلینتون، یکی از عکس‌های موزه شکست‌خورده‌های 45 دوره انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا شد. بازار تحلیل و تفسیر درباره جهتگیری‌های بعدی کاخ سفید و آینده سیاسی کشورها در ارتباط با ینگه‌دنیا، پس از این انتخاب حالا گرم است، اما در حاشیه همه این تحلیل‌ها، معماهای زیادی باقی مانده است که شاید در آینده کمتر کسی یادشان بیفتد و پی پاسخی برایشان باشد.
کد خبر: ۹۶۶۸۸۴

یکی از این معماها، ماجرای عجیب نظرسنجی‌های عمومی پیش از انتخابات در آمریکاست که تا چند ماه گذشته، کلینتون را با اختلافی فاحش پیروز انتخابات معرفی می‌کردند. در آخرین نظرسنجی نیز اعلام شد که کلینتون گرچه همچنان محبوب است، اما ترامپ فقط یک درصد از او پیش افتاده است.

اما نه فقط پای کلینتون به کاخ سفید باز نشد، بلکه اختلاف رای‌اش نیز با ترامپ، اندک نبود،‌ رقمی بیش از60 رای الکترال. سه پاسخ برای این معما که چگونه میان نتیجه نظرسنجی‌ها و فرجام واقعی انتخابات آمریکا تا این حد تفاوت وجود دارد، قابل حدس است؛ سه دیدگاه که درست یا نادرست بودنشان را باید به قضاوت مخاطبان سپرد:

حدس اول: شاید ماجرا زیر سر «‌رای‌دهندگان خجالتی» باشد؛ اینها همان‌هایی هستند که در نظریه مارپیچ سکوت نقش بازی می‌کنند. این نظریه می‌گوید هرگاه فردی از جامعه حس کند موضعگیری‌اش درباره مساله‌ای از نظر تعداد در اقلیت قرار دارد از ترس مطرود اکثریت شدن یا مورد توهین و تمسخر قرار گرفتن به جای ابراز نظر، مهر سکوت بر دهانش می‌زند. در جریان انتخابات آمریکا، رسانه‌ها که اغلب جانب کلینتون را گرفته بودند، در افشاگری علیه ترامپ هر آنچه از دستشان برمی‌آمد انجام دادند تا گواه بیاورند که او نه فقط دانش و مهارت لازم برای ریاست جمهوری آمریکا را ندارد، بلکه کجروی اخلاقی و انگیزه‌های جزم اندیشانه‌اش درباره مسلمانان و مهاجران نیز برای یانکی‌ها، دردسرساز است. در هجمه رسانه‌های قدرتمندی که به جامعه آمریکایی هشدار می‌دادند و ترامپ، ورد مبادایشان شده بود، مشت میلیاردر آمریکایی پر از شعارهای عوامفریبانه (پوپولیستی) بود، چون می‌دانست نخبه‌ها همیشه در اقلیت هستند و اکثریت همان اقشار متوسط و ضعیفی هستند که هنوز وعده‌های «مردم‌فریب» را باور می‌کنند و سر ذوق می‌آیند. پس آنها ترامپ را از پیش، انتخاب کرده بودند، اما از ترس آن‌که بی‌آبرویی‌های شرم‌آورش به هواخواهانش منصوب شود، سکوت کردند یا در نظرسنجی‌های اولیه دروغ گفتند و رای‌دهنده‌های خجالتی شدند که با تصور اقلیت بودن، نام ترامپ را توی صندوق‌های رای انداختند.

حدس دوم: رسانه در جامعه آمریکایی بشدت قدرتمند است و از آنجا که هیچ گربه‌ای برای رضای خدا موش نمی‌گیرد، رسانه‌های آمریکایی در جریان انتخابات به هواخواهی نامزدی پرداختند که منافع بیشتری را برایشان تامین می‌کرد. این اصل تاحدی درباره موسسات تحقیقاتی، آمارگیری و نظرسنجی هم می‌تواند صادق باشد پس امکان دارد در جریان نظرسنجی‌های عمومی پیش از انتخابات آمریکا که اغلب آژانس‌های خبری قوی و معروف نیز در فرآیندشان سهیم می‌شدند، خطاهایی عمدی رخ داده باشد.

به بیانی دیگر ممکن است دموکرات‌ها سر کیسه را شل کرده باشند تا با اعلام نظرسنجی‌های عمومی به نفع کلینتون، محبوبیت او را به جامعه القا کنند و اکثریت را تحت‌تاثیر شایعه قرار بدهند. این مصداق همان ضرب‌المثل معروف غربی است که می‌گوید «‌مهم نیست چه کسی به چه کسی رای می‌دهد، مهم این است که چه کسی رای‌ها را می‌شمرد.»

حدس سوم : احتمال واکنش هیجانی جمعی در جامعه آمریکایی کم نیست؛‌ آنها مردم هالیوود هستند؛ مردمی که با هیجان‌های ناگهانی جنگ آغاز می‌کنند و با هیجان‌های ناگهانی جان می‌دهند و با هیجان‌های ناگهانی هم رئیس‌جمهور انتخاب می‌کنند.

ضربه‌های ریز و کاری گروه رسانه‌ای و طرفداران پشت پرده ترامپ برای اثبات ضعف کلینتون، در هفته‌های آخر انتخابات در تحریک هیجانی آمریکایی‌ها بعید نبود؛‌ بویژه بازی هدفمند و هوشمندانه جیمز کومی، رئیس پلیس فدرال آمریکا که اتفاقا جمهوریخواه است و سازمان تابعه‌اش، تا یک روز مانده به انتخابات ظاهرا پیگیر پرونده ایمیل‌های لورفته کلینتون بود و سپس ناگهان پرونده را برای همیشه مختومه اعلام کرد. این ضربه باعث شد خیلی از آمریکایی‌ها که در درازمدت برای رای دادن به کلینتون عزم جزم کرده بودند، تغییر عقیده بدهند و در موج هیجانی ناشی از اخبار بی‌کفایتی کلینتون، ترامپ را انتخاب کنند.

مریم یوشی زاده

دبیر گروه جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها