به بهانه زادروز حسین محجوب

رنجوری و گنجوری

حسین محجوب در «ساکن طبقه وسط» به کارگردانی شهاب حسینی، دو نقش کوتاه بازی می‌کند؛ اولی کشاورزی عارف مسلک که در تاکستانی مشغول کار است و شخصیت اصلی و حیران قصه با او برخورد می‌کند و دیگری هم شمس تبریزی. این هنر بازیگران بزرگ است که حتی در نقش‌هایی به لحاظ کمیت کوچک هم بزرگی می‌کنند و باعث دیده شدن آن می‌شوند؛ کاری که محجوب با نقش یک کشاورز در این فیلم می‌کند هم همین است. او در همین چند لحظه فرصتی که در اختیار دارد، شناسنامه‌ای از این شخصیت ارائه می‌دهد که تصور زندگی قبل و بعد او را هم در ذهن تماشاگر به وجود می‌آورد. کسی که برای پرورش محصول در همه این سال‌ها رنج کشیده و با توکل و وصل به عالم بالا، نتیجه‌اش را هم دیده است.
کد خبر: ۹۲۶۸۳۵

وقتی سبد انگور را از روی زمین بلند می‌کند، خطاب به شخصیت جستجوگر و آشفته‌حال قصه می‌گوید: ما مست بودیم، نشانی از تاک نبود. و در ادامه وقتی جوان از این سپیدمو می‌پرسد که تکلیفت در این دنیا چیست؟ پاسخ می‌دهد: تکلیف اینه که بفهمی دلت به چی گواهی می‌ده... مراقب قلبت باش.

در فرامتن و دنیای بازیگری هم، حسین محجوب مصداق واقعی همین نقش و شخصیت است؛ او رنج بازیگری را کشیده و مدت‌هاست که به دلیل توکل و اعتقاد به ذات هنر، ثمره‌اش را هم دیده و بهره‌اش را هم به تماشاگر رسانده است. درک درست محجوب از شخصیت‌ها و فضای قصه و هماهنگی کامل آن صورت تکیده و رنجور با صدایی آرام و خسته و خشدار، طی سال‌ها نقش‌های تاثیرگذاری را خلق کرده است.

فیزیک و استخوان‌بندی محجوب، بیشتر مناسب نقش‌هایی روستایی است و کمتر می‌توان نقشی شهری و اتوکشیده و دست‌کم بی‌رنج و مشقت را برایش متصور شد، اما این هنر این بازیگر است که با وجود پیشنهاد نقش‌های مشابه، کمتر تن به بازی تکراری و یکنواخت داده است. انگار او گوناگونی رنج‌ها و مصائب آدم‌های مختلف را با شاخصه‌هایی متفاوت در اجتماع خشمگین دیده و اجرایش را بلد است. محجوب به مصداق شعر «هرکسی سوزد به نوعی در غم جانانه‌ای»، با شخصیت‌های رنجور همراه می‌شود و آن را از فیلتر رنج بازیگری خود عبور می‌دهد و درنهایت به گنج نقش که همان محصول درخشان نهایی است، دست می‌یابد. از این‌رو، رنج روستایی «افسانه سلطان و شبان»، نسبتی با رنج رحمت در «مادیان» ندارد. همان‌طور که محجوب در نقش گدای «شاید وقتی دیگر» هم، قاب تازه‌ای از رنجوری را در آن سکانس کابوس پیش روی مخاطب قرار می‌دهد.

در سال‌های اخیر و با بالا رفتن سن، انگار شخصیت‌های سینمایی و تلویزیونی محجوب، از همه رنج‌های گذشته فارغ شده‌اند و شایسته رهایی و رستگاری می‌شوند؛ نمونه شاخص آن نقش حاج خلیل «صاحبدلان» است.

اما یقینا یکی از نقش‌های ماندگار محجوب، شخصیت هاشم (پدر) در «رنگ خدا» ساخته مجید مجیدی است؛ نقشی که مصداق و تجسم واقعی رنجوری در پرسونای بازیگری محجوب است. هاشم شخصیتی است که سرنوشت با او خوب تا نکرده و با وجود درگذشت همسر و مادرش، خود را از همیشه تنهاتر احساس می‌کند. چشمپوشی از پسر نابینایش و تلاش برای آغاز یک زندگی جدید، راه به جایی نمی‌برد و بتدریج نشانه‌هایی برایش فرستاده می‌شود که درهای رحمت خداوندی، به وسیله عنایت به همین فرزند به روی هاشم رنج‌کشیده، باز خواهد شد.

علی رستگار

فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها