ارجمند همواره با نقشهای به یاد ماندنیاش در سریالهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی، بخشی از خاطرات خوش تکتک ما را رقم زده است، اما در این میان نقش مالک اشتر در سریال «امام علی(ع)» به واقع نقشی بود که از ماندگارترینها در عرصه هنر ایران محسوب میشود.
یکی دو روز مانده به آغاز ماه مبارک رمضان به آموزشگاه بازیگری ارجمند رفتیم و با او گفتوگویی مفصل انجام دادیم.
به سال 65 بر میگردیم و از «ناخدا خورشید» شروع میکنیم که برایتان سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فجر را به همراه آورد. در واقع شما با آن فیلم دیده و شناخته شدید. دلیل بازیتان در آن فیلم چه بود؟
من تا سال 65 مدام بازیگری و کارگردانی تئاتر میکردم و فیلم هم میساختم. آن زمان تقوایی سریال «کوچک جنگلی» را میساخت و پیشنهاد بازی در نقش میرزا کوچکخان را به من داد که آن را پذیرفتم، اما تقوایی آن مجموعه را نساخت و من هم دیگر صلاح ندیدم که در آن سریال بازی کنم. چند ماه بعد وقتی فیلمنامه «ناخدا خورشید» به دستم رسید، اصلا برایم مهم نبود که فیلمنامه چیست! من تقوایی را میشناختم، به او اعتماد داشتم و حتی اگر نقش را هم نمیخواندم در آن بازی میکردم. نقش را خواندم و خیلی هم از آن خوشم آمد و هنوز هم که هنوز است، معتقدم تقوایی بزرگترین کارگردان ایران است.
تجربه بازی در تئاتر چقدر کمک کرد که از عهده این تجربه سینمایی برآیید؟
همه هستی بازیگری در تئاتر خلاصه میشود. تئاتر به اعتقاد من پلصراط است که اگر از آن رد شوید، میتوانید بازی در سینما و تلویزیون را هم براحتی انجام دهید. تمام زندگی من با تئاتر گره خورده. من از کلاس چهارم دبستان در محله مان تئاتر کار میکردم....
مشوقتان در آن سن و سال چه کسی بود؟
در مدرسه معلمهایم، در دانشگاه استاد بزرگم دکتر علی شریعتی و در تمام زندگی، مادرم. هیچکس به اندازه مادرم مرا برای رفتن روی صحنه و انجام کارهای هنری تشویق نکرد. شبها بعد از هر تئاتری که کار میکردم، وقتی به خانه میآمدم روی بالشتم یک جایزه میگذاشت...
مادرتان هم هنرمند بودند؟
مادرم یک تارنواز حیرتانگیز بود. ما در تاریخ موسیقی ایران زن تارنوازی در اندازه مادرم نداریم. ژن عشق به هنر که در وجود من، برادرم و فرزندانمان هست را ما از مادرمان به ارث بردیم. البته پدرم هم ادیب بود، او یک نظامی شاعر و نویسنده بود.
شما یک فراز خیلی مهم در کارنامهتان دارید؛ سریال «امام علی(ع)» که سرآغاز محبوبیت شما بین عامه مردم است. انتخاب نقش مالک اشتر تا چه حد مسیرتان را برای سالهای پیش رو مشخص کرد؟
نقش مالک اشتر مرا در ذهن مردم تثبیت کرد. من در دانشگاه به عشق دکتر شریعتی تاریخ و جامعهشناسی خواندم و او همیشه به من میگفت بازیگر شو و برای اسلام و تشیع کاری انجام بده. در تمام مدتی که مالک اشتر را بازی میکردم، حسرت این را داشتم که ای کاش دکتر شریعتی زنده بود و یک روز از نزدیک کارم را سر صحنه میدید. بعد از مالک اشتر هم بلافاصله با داوود میرباقری نقش اسیدربهدر فیلم «آدم برفی» را بازی کردم که 180 درجه با هم متفاوت بود. کارنامهام پر از همین نقشهای جور واجور است. اصلا همین تفاوتها بود که سینما را برای من قشنگ میکرد و باعث میشد تکرار نشوم.
البته اینطور که شنیدم بعضی از کارگردانها از روی شخصیت خود شما نقش مینویسند و همین به نظرم نوعی تکرار و کلیشه میآورد.
واقعا نمیدانم. چون به من نمیگویند این نقش را از روی شخصیت تو نوشتیم...
مثلا میگویند حشمت فردوس را در سریال «ستایش» کاملا از روی شخصیت شما نوشتند!
اصلا چنین چیزی نیست! این فیلم فرآیندی طولانی طی کرد تا به مرحله ساخت رسید و من در آن حاضر شدم. شاید در طول فیلمبرداری سعید مطلبی به عنوان نویسنده و سعید سلطانی به عنوان کارگردان نکاتی را بر اساس شخصیت من تغییر دادند که آنهم مطمئن نیستم. ضمن اینکه آن نقش برای من خیلی مهم بود. سعید مطلبی نقشی نوشته بود که در سینما و تلویزیون ایران کسی تا به امروز جرات رفتن به سمت آن را نداشت. حشمت فردوس یک شخصیت چند وجهی بود که خصلت و جوانمردی ایرانی را همراه با تمام اشکالاتش داشت. مسلما حشمت فردوس با شخصیت خود من متفاوت است، اما من یک هنرپیشهام و تمام نقشهای دنیا را باید بتوانم بازی کنم. نقش را بر اساس توانمندیهای یک بازیگر به او میدهند. البته امروز که دیگر این حرفها نیست و نقشها عموما محفلی و رابطهای تقسیم میشود و...
برگردیم به سریال «امام علی(ع)». کدام منش یا گفتار یا کردار مالک اشتر برای همیشه در ذهنتان ثبت شده است؟
طبیعتا نقش مالک اشتر روی من تاثیر داشت، اما همیشه میگویم من این نقش را انتخاب نکردم یا بهتر بگویم مرا به عنوان بازیگر در وهله اول برای بازی انتخاب میکنند. فیلمنامه را میفرستند و بعد منم که انتخاب میکنم بازی کنم یا نه. هر نقشی هم بازی نمیکنم، چون نمیخواهم جایگاهم را بین مردم از دست بدهم. شعار زندگی من عبودیت خداوند، نوکری مردم و خدمت به فرهنگ سرزمینم است. در مورد نقش مالک اشتر هم بهصراحت میگویم، برای ایفای این نقش مبعوث شدم. برای هر نقشی که بازی میکنم مبعوث میشوم و باید قدر این بعثت را دانست. میرباقری مرا از فیلم «جستجوگر» شناخت و مصرانه گفت که اگر ارجمند این نقش را بازی نکند، سریال «امام علی(ع)» را نمیسازم و همین به دوستی و همکاری ما در سریال «مسافر ری» و... هم منجر شد.
یکی از نقشهایی که سینمادوستان شما را با آن به یاد میآورند، امیرعلی فیلم «اعتراض» است که مرگش در پایان فیلم تاثیر عمیقی در ذهن مخاطب به جا گذاشت. در همکاری با مسعود کیمیایی چقدر هدایت و نظر او در شکلگیری این شخصیت موثر بود؟
کیمیایی کارگردان بزرگی است. من این نقش را وقتی تنها سکانس یک فیلمنامه را خواندم، قبول کردم. در این سکانس امیرعلی، زن برادرش را کشته و کنارش نشسته بود و با مردهاش حرف میزد. این در حالی بود که مخاطب اصلا نمیدانست که آن زن مرده و بعد از گذشت چند لحظه وقتی امیرعلی روی میز میزند و دست بیجان زن از روی میز پایین میافتد، مخاطب متوجه میشود که امیرعلی با یک مرده حرف میزد. این سکانس یک مونولوگ تنها بود با یک مرده.
کیمیایی در تمام مدت فیلمبرداری قربان صدقه من میرفت! فکر میکنم کیمیایی تا عاشق هنرپیشهاش نباشد، نمیتواند با او کار کند و حس میکردم این رابطه را با من دارد. من امیرعلی را شناختم و همچنان به این نقش افتخار میکنم.
در «سگ کشی» بهرام بیضایی با وجود کوتاهی نقشی که ایفا کردید، اما توانستید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم مرد جشنواره را از آن خود کنید. اصولا وقتی فیلمنامه میخوانید به کوتاهی یا بلندی نقش فکر میکنید؟
نه واقعا. من زندگی شخصیام را هم در عرض طی میکنم، نه در طول. در سینما هم به عرض و کیفیت نقش فکر میکنم. برایم ثاتیرگذاری نقش مهم است. بهرام بیضایی برای نقش حاجنقدی به من گفت باید از تو تست بگیرم و اتفاقا خیلی هم خوشم آمد که کسی هست که بعد از مدتها از من تست میگیرد. وقتی تست گرفتند و بهرام بیضایی خیالش راحت شد، گفتم قرارداد امضا نمیکنم! مژده شمسایی (همسر بیضایی و ایفاگر نقش «گلرخ» در فیلم) آمد و گفت چرا بازی نمیکنی؟ گفتم من نگفتم بازی نمیکنم، گفتم قرارداد نمیبندم! گفت یعنی چی؟ گفتم ببین بهرام بعد از 9 سال دارد فیلم میسازد، من دوست دارم این بازی ده دقیقهای را برای تولدش کادو کنم، دستمزد من برای «سگکشی» شمع تولد بیضایی بود.
شما برای کمک به بهتر درآوردن یک نقش خودتان را در موقعیتهای واقعی هم قرار میدهید؟ مثلا بروید به حجره یک بازاری (شخصیت حاجنقدی در فیلم سگکشی) و شخصیتش را از نزدیک محک بزنید؟
نه، اما من کوله بار تجربهام و خیلی در این دنیا چرخیدهام. میخواهم بگویم نسبت به آدمها شناخت دارم. نقش حاجنقدی کوتاه بود، اما شخصیت داشت. در این فیلم اتفاقا دو تا مرد درست وجود دارد، یکی پدر گلرخ و دیگری همین حاجنقدی. او حداقل هنوز ذرهای اعتقاد در وجودش باقیست که به گلرخ پیشنهاد صیغه محرمیت بدهد و مثل بقیه مردان این داستان، بیمحابا حرمت این زن را نمیشکند. اگر او اینطور نبود، نقشش را بازی نمیکردم. وقتی برای گرفتن سیمرغ این نقش روی سن رفتم، گفتم آقای بیضایی به من ثابت کردند در بازیگری نقش کوچک وجود ندارد و وقتی بیضایی روی سن آمد گفت، اتفاقا این نقش خیلی کوچکی بود که ارجمند بزرگش کرد.
چند سالی است کم کار شدهاید، علتش مناسبات شغلی است یا خودتان ترجیح میدهید گزیدهتر کار کنید؟
من گزیدهکارم. بعضی وقتها فیلمنامه را دوست ندارم و بعضی وقتها صاحبانش یا عواملش را. اجباری هم ندارم که برخلاف میلم عمل کنم. صبر میکنم و ایمان دارم که خداوند جواب صبرم را میدهد. همانطور که مثلا محمد بزرگنیا سه سال صبر کرد تا من بیایم و در «کشتی آنجلیکا» بازی کنم و بسیار موارد دیگر. به تقدیر ایمان دارم و معتقدم که «بر سر هر خوان که نشستم خدا رزاق بود.»
یکی از سختیهای زندگی بازیگران و بخصوص بازیگران نسل شما مشکلات معیشتی است. شما این آموزشگاه را چطور میگردانید؟
هنوز که هنوز هست یک خانه از خودم ندارم و این آموزشگاه هم هیچ نفع مادی برایم ندارد. «زکاتالعلم نشره»، ما بابت یاد گرفتههایمان مسئولیم و باید اینها را به دیگران یاد بدهیم. وقتی آموزشگاههایی دیدم که شهریههای سرسامآور دارند و با پارتیبازی شاگردانشان را در سینما و تلویزیون جا میدهند به این فکر افتادم که این مدرسه بازیگری را راهاندازی کنم. ضمن اینکه از هنرجویانم برای شرکت در کلاسها تست نمیگیرم که اگر رد شدند، مرا همیشه مانعی برای سعادتشان ببینند. او را سر کلاسم میآورم که اگر خودش به این باور رسید که استعداد این کار را ندارد به اختیار خودش برود.
از آنجا که میدانم خانواده دوست هستید، میخواهم بدانم از اینکه به دلیل شرایط شغلیتان زمان کودکی فرزندانتان همیشه در کنارشان نبودید، ناراحت نیستید؟
همسری دارم بهتر از برگ درخت. او خانمی تحصیلکرده است که همیشه مسئولیت دو پسر و یک دخترم را به عهده میگرفت. خدا را شکر که فرزندان تحصیلکرده و بااخلاقی دارم که پاداش خداوند هستند به من.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
مشغول بازی در سریالی برای شبکه سه هستم به نویسندگی سعید مطلبی، کارگردانی احمد امینی و تهیهکنندگی آرمان زرینکوب که پیشبینی میکنم کار بسیار خوبی شود. وقتی این عزیزان در راس کار باشند، قطعا نتیجه کار ماندگار خواهد شد.
ساناز قنبری - جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد