مسعود فراستی منتقد محبوبی نیست؛ منتقد خوبی هم نیست و بسادگی می‌تواند در یک برنامه زنده تلویزیونی در حضور میلیون‌ها مخاطب از واژه‌‌ای استفاده کند که ریشه در ناسزاها دارد!
کد خبر: ۹۰۸۸۷۹
نقدی بر کارنامه یک منتقد

در پایان فهرست محبوبیت

اگر قرار باشد میزان محبوبیت فعالان صنعت سینما را براساس نقش و جایگاهشان پیش‌بینی کنیم، همان‌طور که بدون شک بازیگران در درجه اول محبوبیت قرار می‌گیرند، احتمالا منتقدان در پایان این فهرست قرار خواهند داشت؛ اما اهمیت وجودی منتقد و شیوه تاثیرگذاری و نقشش در صنعت سینما فراتر و والاتر از آن است که مساله‌ای تحت عنوان محبوبیت و دوست داشته شدن در این باره معنا و مفهومی داشته باشد و این جایگاه والا از آن منتقدی است که قلم و بیانش در جهت رشد و تعالی سینما و آثار سینمایی بوده و کارکردی موثر داشته باشد!

با این تعریف، منتقدی که همواره آثار مورد توجه مخاطبان و دیگر منتقدان را احتمالا برای متفاوت به نظر رسیدن، با اظهاراتی کم و بیش پرخاشگرانه فاقد ارزش‌های هنری می‌داند و ارزشگذاری بدون تحلیل را بر بسط و تشریح ویژگی‌های هنری یک اثر ترجیح می‌دهد، نه‌تنها به عنوان منتقد بلکه به عنوان یک شخصیت حقیقی نیز نمی‌تواند محبوب باشد و در نتیجه نظرات و دیدگاه‌هایش کمترین تاثیرگذاری را خواهد داشت.

مسعود فراستی نمونه بارز یک منتقد بی‌تاثیر است؛ به این سبب که همواره با بیشترین اعتراض‌ها و کمترین میزان پذیرش از سوی فیلمسازان رو‌به‌رو شده است.

تقریبا اکثر فیلمسازانی که آثارشان توسط مسعود فراستی تحلیل و بررسی شده، از او گلایه کرده‌اند؛ فرزاد موتمن بعد از نقدهای تند فراستی درباره «پوپک و مش ماشالله»، برآشفت، حسن فتحی از شیوه نقد فیلم کیفر اظهار نارضایتی کرد، محسن تنابنده از توصیه‌های فراستی در هنگام بررسی فیلمنامه «هفت دقیقه تا پاییز» دلخور شد، بابک حمیدیان شیوه برخورد فراستی با فیلم «بادیگارد» و عوامل فیلم را بی‌احترامی دانست و بسیاری از اهالی سینما وقتی او کارگردانی فیلم «جرم» را زیر سوال برد و این فیلم را پرت و پلا توصیف کرد، از او گلایه کردند.

بی‌تردید هیچ منتقدی به اندازه‌ فراستی با واکنش فیلمسازان مواجه نبوده و این مساله ارتباط چندانی به انتقادهای او ندارد بلکه بیشتر به نحوه مواجهه فراستی با آثار سینمایی برمی‌گردد؛ نگاه سلیقه‌ای به‌علاوه اظهارات تند و ناهماهنگ با فرهنگ ایرانی، ریشه اصلی محبوب نبودن این منتقد است. به عنوان نمونه در حالی که بسیاری از منتقدان ضمن تشریح و تحلیل فیلم «ابد و یک روز» به نقاط قوت و ضعفش پرداخته‌اند، مسعود فراستی در یک جمله این فیلم را بدترین فیلم سال توصیف می‌کند و سبب می‌شود که صدای سایر فیلمسازان نیز بلند شود!

به نقدها و گلایه‌هایی که به این منتقد و شیوه عملکردش وارد است، می‌توان اظهارات سایر منتقدان و همکارانش را هم اضافه کرد؛ از نگاه بسیاری از منتقدان سینمایی اظهارات فراستی کلی و فاقد مفهوم روشن و قابل درک است. به عنوان نمونه عبارت «فیلم در نیامده» که تقریبا حکم تکیه‌کلام را دارد به اعتقاد بسیاری از منتقدان، گنگ و نامفهوم و حتی بی‌معناست!

لذت‌جویی با نقد

مهم‌ترین و گویاترین تعریفی که از نقد ارائه شده، تشریح ویژگی‌ها و جنبه‌های مختلف یک اثر هنری برای درک و ارتباط بهتر با آن اثر است. با این تعریف به سختی می‌توان مسعود فراستی را یک منتقد خوب دانست چرا که سلیقه و میل این منتقد بر آنچه درباره اثر تبیین و تشریح می‌کند نقش دارد یا دست کم هر تحلیل و تشریحی را در جهت رسیدن به نتیجه دلخواه طرح می‌کند.

اظهاراتی مانند «من سالوادور نیستم» فیلم عقب‌افتاده‌ای است، بازی خرس از بازی لئوناردو دی‌کاپریو بهتر بود و برنامه «دورهمی» هیچی نیست! و بسیاری از این قبیل اظهارات که از مسعود فراستی شنیده‌ایم نه‌تنها با تعریف استاندارد از نقد همخوانی ندارد، بلکه با تعریف خود فراستی از نقد و انتقاد هم همخوانی ندارد.

فراستی در میز نقد برنامه هفت، تصریح کرده است که نقد از دوست داشتن می‌آید و هیچ کس مطلقا نمی‌تواند درباره چیزی که دوستش ندارد اظهارنظر کند. وی در این باره گفته است: «وقتی در یک مهمانی از غذایی خوشتان نیاید نمی‌توانید درباره‌اش حرفی بزنید که مثلا باید نمکش چقدر باشد یا باید فلفل می‌زدید. گام اول نقد کردن، دوست داشتن است چرا که قصد ما از نقد بهتر شدن است.»

او در پایان اظهاراتش درباره نقد، تاکید کرده که خیلی از فیلم‌ها به منتقد انگیزه نقد نمی‌دهند چون آنها به مرتبه نقد کردن نرسیده‌اند و البته این را متذکر شده که: ما منتقدان دوست داریم فیلم‌های خوب ساخته شود چون منتقد به صورت ناخودآگاه از فیلم خوب لذت می‌برد و به صورت خودآگاه از نقدی که ارائه می‌کند. بنابراین در غیاب فیلم‌های خوب، لذت از نقد جایگزین عدم لذت از فیلم می‌شود.

براساس این اظهارات عجیب نیست که مسعود فراستی بیشتر از شکوفایی و تعالی سینما یا حتی احترام به تعریفی که خودش از نقد ارائه می‌کند، به لذت بردن بیندیشد!

ناشایستگی و ناسزا

برای تحلیل و تشریح یک اثر هنری هزاران هزار واژه وجود دارد که اگر منتقد نتواند بهترین‌ها و مناسب‌ترین‌ها را انتخاب کند، دیگر از کمتر کسی می‌توان توقع داشت! نقد اگر به معنای عیب‌جویی نباشد که نیست، چه نیازی به خشم و عبارات توهین‌آمیز دارد؟ فرض که یک فیلم مصداق فروش خانه و مملکت به بیگانه باشد و منتقد از حق نامحدود برای آزادی بیان برخوردار باشد اما هوشمندانه نیست اگر فراموش کند که در نهایت انتخاب‌های اوست که جایگاه، شان و اعتبارش را تعریف می‌کند؛ مگر آن‌که مسعود فراستی چیزی برای از دست دادن نداشته باشد!

آذر مهاجر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها