کامبیز دیرباز بازیگر سریال «پشت‌بام تهران»:

مخاطب نداشتن تلویزیون حرف خنده‌داری است

درباره نسبت مخاطب و تلویزیون

پذیرش، انتقاد و همسازی

شاید چالش بزرگ تلویزیون به عنوان بزرگ‌ترین رسانه تصویری در هر کشوری، چالش نسبت مخاطب با این جعبه جادو باشد. مخاطبان چگونه با تلویزیون ارتباط برقرار می‌کنند.
کد خبر: ۸۹۹۹۲۱
پذیرش، انتقاد و همسازی

مدتی است که در رسانه‌های مختلف بویژه در فضاهای مجازی و شبکه‌های اجتماعی سخن از ریزش و بحران مخاطب تلویزیون می‌رود و در مقابل شاهد اعلام نظرسنجی‌هایی از تلویزیون یا موسسات پژوهشی وابسته به آن هستیم که خبر از افزایش تعداد مخاطبان دارد. آخرین نمونه آن هم اعلام افزایش 15 درصدی مخاطبان شبکه مستند بود.

گرایش‌ سه‌گانه مخاطبان تلویزیون

مخاطبان چگونه با تلویزیون ارتباط برقرار می‌کنند؟ کدام نسبت و مواجهه بین مخاطبان و تلویزیون منطقی تر است و اصلا چه رابطه‌ای بین این دو باید برقرار باشد؟

به طور کلی سه گرایش عمده بین بینندگان تلویزیون قابل ردیابی است که هر کدام به تناسب مدل ارتباطی خود از تلویزیون تاثیر می‌پذیرند.

1ـ پذیرش 2ـ انتقاد 3ـ همسازی.

در واقع یک پیام تلویزیونی یا مورد پذیرش مخاطب قرار می‌گیرد که این مستلزم همسویی و اتفاق نظر مخاطب با تلویزیون است یا در رویکردی انتقادی پس زده می‌شود و پیام نمی‌تواند در مخاطب و افکار عمومی نفوذ کند که این خود البته اشکال مختلفی دارد از جمله مقاومت در برابر هژمونی رسانه‌ای که غالبا در میان مخاطبان روشنفکر و گاه ضد تلویزیونی رخ می‌دهد که اساسا تلویزیون را رسانه‌ای عامیانه و حتی عوامانه می‌دانند که مخاطبان منفعل و کم‌سواد را جلب کرده و آنها را به افرادی سطحی‌نگر بدل می‌کند.

رویکرد انتقادی مخاطب

در این رویکرد شاهد انتقاد یا نفی پیام‌های تلویزیونی از سوی مخاطب همراه هستیم که البته طیف مخاطب این گروه یکسان و یک شکل نیستند چون جنس نقد آنها ممکن است با هم تفاوت داشته باشد. اما نگرش یا گرایش سوم الگوی همسازی است که نظریه‌هایی مثل نظریه رضایت و خرسندی و نظریه استحکام به آن نزدیک است هم به این معنی که مخاطبان نه به شکل دربست پیام تلویزیونی را می‌پذیرند و نه مطلقا ان را رد می‌کنند بلکه به شکل گزینشی با آن دسته از پیام‌هایی که به نظر آنها نزدیک‌تر است همسویی یافته و در برابر پیام‌های مخالف، مقاومت می‌کنند.

تعامل مخاطب و تلویزیون

اما این همسازی، سویه معنایی دیگری هم دارد. به این معنا که اساسا پیام از تعامل و گفت‌وگوی بین مخاطب و تلویزیون ساخته می‌شود و لزوما قرار نیست که پیامی از پیش تعیین شده و آماده از سوی تلویزیون تولید و از طرف مخاطب مصرف شود.

در شرایط کنونی و با شبکه‌ای و ارتباطی شدن ساختار و نظام اجتماعی، الگوی سوم یعنی همسازی بین مخاطب و تلویزیون از این منظر می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد .

قطعا تحقق الگوی سوم به بی‌اعتمادی احتمالی مخاطب و تلویزیون هم کمک کرده و تعامل این دو را به تفاهمی دوسویه بدل می‌کند که فرستنده و گیرنده پیام به تولیدکننده پیامی بدل شود که قرار است خودش آن را مصرف کند.

در این صورت مخاطب خود را مولد پیام تلویزیون می‌داند نه فقط مقلد یا مصرف‌کننده آن.

سیدرضا صائمی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها