لکههای خون روی دیوار و کف اتاق دیده میشد و به نظرمی رسید، زمان کمی از این جنایت میگذرد. پوکههای به جا مانده در این خانه نشان میداد که تیرها از سلاح کلاشینکف شلیک شده است. دستور انتقال جسد را دادم. بعد از آن همراه کارآگاهان جنایی به تحقیق از روستاییان پرداختیم تا هویت صاحبخانه و مقتول را شناسایی کنیم. در ادامه تحقیقات از روستاییان مشخص شد مقتول فرزند یکی از روستاییان است و این خانه متعلق به مردی است که همسر وی نیز همزمان با قتل ناپدید شده است. ماموران تحقیقات برای دستگیری این زوج را آغاز کردند که مشخص شد عامل جنایت مرد صاحبخانه بوده و همسرش از ترس این که توسط شوهر به قتل برسد، پنهان شده است. ماموران با پی بردن به این ماجرا بعد از چند روز توانستند محل پنهان شدن زن جوان را شناسایی کنند. او برای ادامه تحقیقات به پلیس جنایی منتقل شد. این زن میگفت شوهرم گمان میکرد من با مقتول دوستی پنهانی دارم. هر چه اصرار میکردم که چنین ماجرایی صحت ندارد، او گفته هایم را قبول نمیکرد. شوهرم مقتول را به خانه مان دعوت کرد و این جنایت را رقم زد. حالا هم در جستجوی من است تا مرا هم بکشد. با توجه به گفتههای این زن، مخفیگاههای احتمالی قاتل فراری زیر نظر گرفته شد، اما او در هیچ کدام از مخفیگاههایش پیدا نشد. این در حالی بود که ماموران ردپای قاتل فراری را در کشور عراق به دست آوردند. جستجو برای دستگیری وی ادامه داشت تا اینکه یک هفته بعد از این قتل در محل کارم در حال خواندن پروندهها و نوشتن دستورهای قضایی بودم که مردی جوان در حالی که کاپشن تیرهای به تن داشت وارد اتاق شد. او بیمقدمه و بیآن که حرفی بزند سلاح کلاشینکفی را که به طور ماهرانه زیر کاپشن خود پنهان کرده بود بیرون آورد و روی میز کارم گذاشت. مات و مبهوت مانده بودم که او چگونه توانسته اسلحه به این بزرگی را وارد مجتمع قضایی کند. مرد بشدت عصبانی بود و این برافروختگی را میشد از روی چهرهاش فهمید، سعی کردم او را آرام کنم. مرد جوان زمانی که آرام شد گفت: او همان متهم به قتلی است که پلیس در تعقیبش بوده است، اکنون میخواهد تسلیم شود. میداند فرار دیگر برایش سودی ندارد. سلاحی که روی میزم گذاشته نیز همان سلاحی بوده که با آن، مرد جوان را کشته بود. او درباره انگیزهاش از این جنایت گفت؛ مدتی بوده که به رفتارهای همسرش و یکی از اهالی روستا مشکوک شده و سرنخهایی هم از دوستی میان آنها به دست آورده بود. بنابراین تصمیم به قتل مرد جوان گرفته بود. زمانی که نقشه این قتل را طراحی کرده همسرش متوجه شده و از ترس جان خود خانه را به مکانی نامعلوم ترک کرده بود.
متهم گفت: روز حادثه مقتول را به خانهام دعوت کردم. میدانستم اگر دیر نقشهام را اجرا کنم، همسرم او را مطلع میکند. وقتی مقتول به خانهام آمد با هم درگیر شدیم. او وقتی پی برد متوجه ارتباط پنهانی شدهام، قصد فرار داشت که با شلیک گلوله او را کشتم.
بعد از آن قصد داشتم همسرم را به قتل برسانم، هیچ ردی از او به دست نیاوردم. زمانی که پی بردم پلیس در یک قدمی دستگیریام قرار گرفته، تصمیم گرفتم به فرارم پایان دهم وخودم را تسلیم کنم. بنابراین امروز در حالی که سلاح را زیر کاپشن خود پنهان کرده بودم به سمت مجتمع قضایی آمدم و از یک لحظه غفلت سرباز مقابل در ورودی استفاده کردم و بدون بازرسی وارد مجتمع قضایی شدم.
پس از آن که اظهارات وی را ثبت کردم، متهم به قتل را تحویل ماموران حاضر در دادسرا دادم و آنها او را برای ادامه تحقیقات به پلیس آگاهی منتقل کردند. با پایان یافتن تحقیقات، او صحنه قتل را بازسازی کرد و روانه زندان شد.
غریب احمدزاده - بازپرس دادسرای ناحیه 34 تهران / ضمیمه تپش
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد