با معاون آموزش ابتدایی اداره کل آموزش و پرورش استان فارس‌

گلستان خوانی از فارس به مدارس دیگر استان‌ها می‌آید

من با حافظ زندگی و کاسبی کردم و مشهور شدم، اما باید بگویم اگر سعدی نبود، حافظ هم نبود. قصه سعدی عجیب است. باید از حافظ برگشت و آن‌وقت فهمید سعدی کیست. در فرهنگ ما تعلیم در کنار تربیت بوده در حالی که در خرد یونانی، تأکید بر تعلیم و آموزش است اما ما به موازات آن همیشه تزکیه و اخلاق را داشته‌ایم. بزرگان ما تأکید می‌کنند که از طریق تجربه زیبایی می‌توان به تزکیه باطن رسید. خلاصه سخن این‌که از نگاه سعدی، دیدن و شنیدن زیبایی عامل تزکیه باطن است.
کد خبر: ۸۹۷۴۳۹
قصه عجیب سعدی

آنچه بسیار چشمگیر و حائزاهمیت است، عشق سعدی به انسان و انسان‌گرایی ویژه اوست تا بدانجا که هم علم را «آدمیت» می‌داند، هم عشق را «آدمیت» و عامل تفاوت انسان از چهارپایان می‌شمارد که او با همه وجود باور دارد «بنی آدم اعضای یک پیکرند...» و همین احساس و همین باور اوست که در نهایت اندیشه‌ای جز نظام بخشیدن به آرمانشهر ندارد؛ جایی که از بیداد خبری نباشد و داد، حاکمیت یابد و انسان با تمام ارزش‌ها و کرامت‌ انسانی‌اش زندگی کند.

اگر نیک بنگریم، آن «چگونه گفتن» و این «چه گفتن» جمله بدیع و مایه تحسین و حیرت است؛ اما از آنجا که به قول فیلسوف بزرگ صدرالمتألهین ـ همشهری خردمند استاد سخن سعدی ـ تکرار موجب عادی شدن امور می‌شود، آثار سعدی موجب حیرت و اعجاب ما نمی‌شود. از صدرالمتألهین پرسیدند: «مگر تمام پدیده‌ها، آثار صنع خداوند نیستند و مگر آثار صنع، جمله موجب حیرت نیست؟» پاسخ داد: چنین است؛ اما تکرار، تکرار در دیدن و بازدیدن امور حیرت‌انگیز سبب می‌شود که بیننده حیرت خود را از دست بدهد و آثار صنع را ناخودآگاه اموری عادی بپندارد، در حالی که اگر باز هم اندکی تأمل کند، حیرت از دست رفته او بازمی‌گردد و اگر ما به دیده تحقیق و انصاف در آثار سعدی بنگریم، یکایک آثار او را تازه و نو و مایه حیرت و تحسین می‌یابیم و از ذهنمان می‌گذرد و بر زبانمان می‌رود که:

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد

دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

دکتر اصغر دادبه

استاد زبان و ادبیات فارسی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها