به گزارش جام جم ورزشی ، النا تیتارنکو که پیش از این هم برای تیم ملی پینگپنگ بازی کرده است، الان هم مجوز گرفته که برای سهمیه المپیک بجنگد؛ در کنار ندا شهسواری دختری که نخستین سهمیه المپیک را چهار سال پیش به نام خودش زده.
قرار است دختران ایرانی تنیس روی میز فروردین ماه در هنگکنگ برای سهمیه بجنگند. با وجود بازیکنان قزاقستان و ازبکستان شرایط مثل المپیک لندن نیست.
النا اعتراف میکند که کارشان سخت است، اما او میگوید که هر چهار دختر ایرانی شانس دارند: «نمیخواهم بگویم ندا ازمن قویتر است. به این فکر نمیکنم که میتوانم بیشتر از ندا بالا بروم یا نه. دوست دارم مثل این دختر لیلا رجبی سهمیه بگیرم و با پرچم ایران در المپیک شرکت کنم.
چرا النا تیتارنکو را مثل دختر بلاروسی دوومیدانی ایران خیلی نمیشناسند؟
(میخندد) واقعا دلیلش را نمیدانم.
حالا لیلا رجبی را میشناسی یا نه؟
این دختر را میشناسم، اما هنوز با او صحبت نکردهام. دوست دارم مثل لیلا رجبی سهمیه بگیرم. خیلی دوست دارم با پرچم ایران در المپیک شرکت کنم.
شاید چون مثل او برای ایران هنوز سهمیه نگرفتهای.
شاید، اما تلاشم را میکنم. مربی من در اوکراین میگفت اگر تو فکر میکنی که نمیبری و بالا نمیروی، حداقل قشنگ بازی کن که اگر باختی هم خوب بازی کرده باشی. میدانم کارم برای سهمیه سخت است، اما الکی بازی نخواهم کرد.
دوست داریم از تو بیشتر بدانیم. چرا به ایران آمدی؟
من 32 سال دارم. شش سال قبل من ایران زندگی میکردم، اما بعدا اتفاقاتی افتاد و بهخاطر بیماری مادرم به اوکراین برگشتم. در آنجا من مربی پینگپنگ بودم و دانشگاه هم میرفتم که با یک مرد ایرانی آشنا شدم. احسان مردی فوقالعاده خوب و مهربان است و فیتنس (بدنسازی) و کشتی کار میکرد. همدیگر را دیدیم و صحبت کردیم. بعد هم با هم ازدواج کردیم. ده ماه است که بهخاطر کار همسرم برگشتیم ایران.
بچه هم داری؟
یک پسر به اسم دنیل دارم که شما ایرانیها میگویید دانیال.
با داشتن همسر و بچه، تمرین و مسابقه سخت نیست؟
وقتی آمدیم شوهرم گفت اگر میتوانی بروی بالا و پیشرفت کنی، برو تمرین کن. من هم گفتم چراکه نه. در مسابقات دست یک اول شدم. بعد در دسته برتر دختران هم قهرمان شدم. دستم آسیبدیده بود. دکتر گفته بود بازی نکنم، اما گوش نکردم و مسابقه دادم و اول شدم. من از 21 سالگی به ایران آمدهام و نزدیک پنج سال اینجا بودم که به کشورم برگشتم.
در کجا زندگی میکنی؟
در کرج استان البرز زندگی میکنم. اینجا را بیشتر از اوکراین دوست دارم.
چرا؟
ایران با کشور من فرق دارد. اینجا همه جمع هستند و رابطه صمیمی با هم دارند. مثلا اگر مریض بشوی همه به دیدنت میآیند. اوکراین مثل اینجا نیست.
وقتی مسابقهای را میبری، خانواده و همسرت چه برخوردی میکنند؟
همه تبریک میگویند. مثلا در همین مسابقه که اول شدم همسرم شیرینی خرید و تبریک گفت. مامان و بابای همسرم، مامان بزرگ همه تبریک گفتند. اینجا من فامیل زیاد دارم. مثل اوکراین نیست که فقط مامان و بابا باشد.
به نظر میرسد خانواده خوشبختی در ایران داری؟
من با پدر و مادر همسرم زندگی میکنم. خیلی راحت هستیم و با مادر شوهرم هم مشکلی ندارم. مامان غذاهای ایرانی برایمان درست میکند. البته من قورمهسبزی و خورشت قیمه را دوست ندارم ولی عاشق جوجهکباب و میگو و کبابهای ایران هستم. من هم برایشان غذاهای اوکراینی درست میکنم.
از پسرت بگو که حالا برای خودش مردی شده؟
دانیل پنج سال دارد و مهدکودک میرود. وقتی خانه هستم با او به زبان اوکراینی حرف میزنم تا زبان مادریاش را هم یاد بگیرد. رنگ پوست و مویش مثل من است، اما یک پسر ایرانی است و ژنتیکش بیشتر ایرانی است تا اوکراینی.
کدام یک از ورزشهای ایران را دنبال میکنی؟
دوست دارم فوتبال ببینم. در ورزش ایران پرسپولیس را دوست دارم. دو تا برادری که فوتبال بازی میکردند (مهدویکیا) را دوست داشتم. والیبال هم میبینم، اما کسی را نمیشناسم. مسابقات کشتی که تیمهای خارجی و اوکراین هم آمده بودند را هم تماشا میکنم (یادش نمیآید، اما منظورش جام تختی است). کشتی ایران عالی است. اصلا این ورزش مال ایرانیهاست.
دوست داری به کدام شهرهای ایران بروی؟
دوست دارم به کیش و اصفهان سفر کنم. کیش هوایش گرم است، اما جای قشنگی است. اصفهان هم شهری قدیمی و تاریخی است. ایران همهاش «HISTORY» (تاریخی ) است. شش سال پیش اصفهان رفتهام موزهها و گالریهای زیادی دارد.
نظرت درباره تهران چیست؟
تهران خیلی شلوغ است. کشور شما دو تا مشکل دارد؛ ترافیکش و هوای آلودهاش اما واقعا نمیشود کاری کرد.
به تنیس روی میز برگردیم. شما در یک دوره برای سهمیه المپیک جنگیدی.
یادم نیست چه سالی بود، اما من و ندا شهسواری و محجوبه عمرانی بودیم که سهمیه نگرفتیم. البته چهار سال پیش که من در اوکراین بودم خیلی خوشحال شدم که ندا برای لندن سهمیه گرفت.
فکر میکنی برای ریو بتوانی سهمیه بگیری؟
گرفتن سهمیه سخت است، اما مشکل نیست. همه بچهها شانس دارند؛ من، ندا، مریم و محجوبه. میخواهم خوب تمرین کنم که سهمیه را بگیرم.
گفته میشود شهسواری از تو قویتر است؛ هم تجربه خوبی دارد هم قدرت فنیاش بالاست و شانس مال اوست.
نمیخواهم بگویم ندا از من قویتر است. به این فکر نمیکنم که میتوانم بیشتر از ندا بالا بروم یا نه. مدتی درگیر پسرم بودم و خیلی بازی نکردم. کار من سختتر از بقیه دخترهاست. اما مشکل اینجاست که من دفاعی بازی میکنم، اما تیم ایران دفاع ندارد.
منظورت چیست؟
من تنها دختر ایران هستم که با سیستم دفاعی بازی میکنم و روحیه حریف را خراب میکنم. اما در اوکراین دو نفر در دفاع بازی میکنند و دو نفر در حمله؛ مثل اروپاییها. در آنجا دفاع خیلی قویتر است.
پشیمان نیستی که در کشور خودت نماندی و به ایران آمدی؟
ایران را خیلی دوست دارم. از شش سالگی پینگپنگ را شروع کردم و 14 سال در اوکراین بازی کردم آنجا دخترانش از ایران خیلی قویتر هستند. قبلا در ایران مسابقه زیاد میرفتیم، اما الان خیلی مسابقه نمیدهیم.
میخواهی بگویی شرایط تیم ملی بدتر شده؟
در دوره فدراسیون شهنازی شرایط خیلی خوب بود. تیم ملی هم خوب بود. الان فدراسیون رئیساش عوض شده. آقای قارداشی را میشناسم. فکر میکنم شرایط بهتر شود، اما طول میکشد.
شرایط پینگپنگ ایران را خوب میشناسی. تو در انتخابی همه حریفانت را بردی و برای مسابقات کسب سهمیه، مجوز گرفتی.
نمیتوانم بگویم که حریفانم ضعیف بودند. خیلی سخت نبود. آنها خیلی جوان بودند، اما من با تجربه بودم و استرس نداشتم. شاید انرژیام از بقیه بچهها کمتر بود؛ چون من مادر هستم. اما میتوانم بیشتر از این بالا بروم (پیشرفت کنم.)
سوال آخر، مسابقات انتخابی المپیک فروردین ماه در هنگکنگ است. کی به اردوی تیم ملی میروی؟
مسابقه انتخابی که برای شرکت در مسابقات کسب سهمیه المپیک بود تمام شد. الان بقیه دخترها محجوبه عمرانی، مریم صامت ندا و غزاله در اردو هستند اما من هنوز نمیدانم باید چه کار کنم. ولی شنیدم خانم لیموچی سرمربی تیم ملی رفته فدراسیون که من هم بروم اردوی تیم ملی.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گروسی: مشکل تیم روحی و روانی است
شاهین بیانی در گفتوگو با «جامجم»: