به گزارش جام جم سیما،این فیلم که در سالیان گذشته فقط یکبار پخش شده به موضوع آوارگان لهستانی در خلال جنگ جهانی دوم میپردازد و جدای از شرایط سخت تولید و زمان طولانی صرف شده برای آن مستندی است جامع و کامل و شاید یک الگوی آکادمیک و کلاسیک برای جوانان مستندساز.
آوارگان لهستانی که عمدتا زنان و کودکان بودند در خلال سالهای 1940 به بعد و با هجوم نازیها به لهستان به سوی شوروی رانده شده و در کمال تعجب چند صد هزار از آنان به سوی ایران روانه شد.
این مهاجران زخمخورده از دیوانگی فاشیسم و خیانت کمونیسم ابتدا به بندرانزلی و سپس در شهرهای تهران، قزوین، اهواز و اصفهان پراکنده میشوند.
خسرو سینایی به تکتک این شهرها سر میزند و چند مکان عمده را به عنوان محل تحقیق مییابد.
گورستانها، اردوگاه پناهندگان و مدارس مکانهایی بوده که در آن دوره اهمیت بسزایی برای مستندساز داشته است و به دلیل بیماریهای واگیر و شرایط اسفناک بهداشتی تعداد زیادی از این مهاجرین فوت میکنند و به همین دلیل گورستانهای مخصوص لهستانیها در هر شهر هماکنون هم اهمیت تاریخی فراوانی دارد.
فیلمساز با یک نریشن شاعرانه از تصاویر آرشیوی دوران جنگ استفاده میکند و به صورت رفت و برگشت با بازماندگان آن دوران که در خلال سالهای دهه 50 حدود صد نفر بودهاند، گفتوگو میکند.
در این گفتوگوها یک نکته کاملا مشخص بوده و آن مهماننوازی و انساندوستی ایرانیها در قبال این مهمانان ناخوانده است؛ البته باید به این نکته اشاره کرد که این دست و دلبازی در شرایط قحطی و گرسنگی دوران جنگ که گریبان ایران را هم گرفته اتفاق افتاده است.
سینایی برای پیدا کردن بازماندگان مهاجرانی که در دوران کودکی از ایران به نیوزیلند برده شدهاند به این کشور سفر کرده و در گفتوگو با کودکان دیروز و مردان و زنان امروز به نکته جالبی اشاره میکند که آنها کاملا ایران را به یاد دارند و الفبای حروف زبان فارسی را از حفظ میگویند!
خسرو سینایی برای ساخت این مستند به تمام نقاطی که لهستانیها در ایران حضور داشتهاند، میرود و به گفتوگو با چند نفر خاص اکتفا نمیکند و حتی به سوژههایش پس از چند سال سر میزند و مثلا متوجه مرگ فرزند یکی از سوژههایش که در ایران ماندگار شده و ازدواج کرده میشود.
این شیوه باعث میشود فیلم نه به یک موضوع خاص در یک مقطع که به موضوعی در یک سیر زمانی بپردازد و به همین دلیل کاملتر و جامعتر باشد. استفاده از موسیقی و آوازهای لهستانی هم کاملا به فیلم کمک میکند تا همراه و همدرد با سوژههایش باشد.
«مرثیه گمشده» یک سند تاریخی بسیار باارزش برای روزهایی است که جهان کماکان درگیر جنگهای منطقهای است و هنوز هم پناهندگی و زخم جنگ پابرجاست.
البته برعکس آن فیلمبردار فاشیست مجارستانی که برای آن پدر و کودک در آغوش خود پشت پا گرفت، مردم ایران آغوشش را برای این انسانهای دردمند گشودند.
همان طور که اشاره شد این سخاوتمندی نه در اروپای مدرن این روزها که در ایران دهه 20 خود زخمی از حضور بیگانگان اتفاق میافتد و به همین دلیل زن لهستانی وقتی به این قسمت داستانش میرسد اشک میریزد و از مهربانی ایرانیان میگوید.
مرثیه گمشده به تهیهکنندگی تلویزیون از آن دسته فیلمهایی است که با وجود این که به موضوعی تاریخی میپردازد به شکلی غمانگیز میتواند در همین روزها دوباره دیده شود و با اندکی تغییر، وصف حال کودکان و زنان سوری، عراقی، افغان و یمنی باشد که برای حفظ کودکانشان مجبورند از اروپای مدرن پشت پا و لگد بخورند و به دلیل جنگهایی که دخالتی در آن ندارند، آواره شوند.
مرثیه گمشده حکایت سرزمینی است که به مهمانانش به جای دشنام، گل و غذا داد تا پس از سالها در قارهای دیگر، کودک لهستانی اینک بزرگ شده و بگوید مادرم همیشه از ایران و حلوای آن میگفت؛ حلوایی که دستپخت مهربانی ایرانی است.
بهرنگ ملکمحمدی
ضمیمه قاب کوچک
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سعیده لعلی، مدیر کتابخانه مرکزی سازمان صداوسیما از ویژگیهای منحصر بهفرد این مکان فرهنگی برای ما گفته است
سفیر ایران در لبنان در گفتوگوی اختصاصی با روزنامه «جامجم» از پیامهای مراسم با شکوه بیروت میگوید
به بهانه نمایشگاه «مشق دل» در گالری صداوسیما
در گفتوگوی «جامجم» با یک مشاور خانواده مطرح شد