بخشش

قهرمانی به نام پدر

«دوست دارم کارت اهدای عضو بگیرم.خیلی خوب است که هر انسانی بتواند بعد از مرگش اعضای بدنش را به کسی که نیاز دارد اهدا کند. این‌گونه شاید یک بیمار را از مرگ نجات دهد و مشکلش را از بین ببرد. انسان اعضای بدنش را با خود زیر خاک ببرد که چه؟»
کد خبر: ۸۷۸۷۴۳
قهرمانی به نام پدر

به گزارش جام جم آنلاین،این حرف‌های ‌علی فخاری‌سالم‌ به برادرزنش، چند ماه قبل از این‌که دچار مرگ مغزی شود، بود.

حدود دو ماه قبل علی قصد رفتن به محل کارش را داشت که در بین راه حالش بد شد. او مشکل فشار خون داشت و گاهی حالش بد می‌شد.

آن روز هم مثل روزهای دیگر فکر کرد یک تغییر حال گذراست. زمانی که در سرش احساس سنگینی کرد ماشین در حال حرکت را به گوشه‌ای هدایت کرد و متوقف شد.

کمی صبر کرد که حالش بهتر شود ولی فایده‌ای نداشت. حالش بدتر شد. فشارش به حدی بالا رفت که دچار مرگ مغزی شد و خانواده اش را بدون سرپرست گذاشت.

حمید، برادر همسر وی درباره آن روز گفت: «علی همیشه این مشکل را داشت ولی انگار آن روز با همیشه فرق داشت. حالش بد شد‌ و عابران او را به بیمارستان رساندند ولی قبل از رسیدن به بیمارستان او دچار مرگ مغزی شده بود.»

زمانی که از بیمارستان به ما خبر دادند علی مرگ مغزی شده است هیچ‌کدام باورمان نمی‌شد. نمی‌خواستیم قبول کنیم علی شاد و دوست‌داشتنی اتفاقی برایش افتاده باشد.

همگی شوکه بودیم. باور نکردیم تا زمانی که با چشم‌های خودمان دیدیم. حال خواهرم از همه بدتر بود. او دختر سه‌ساله‌اش را در آغوش گرفته بود و به همسرش فکر می‌کرد.»

زمانی که این اتفاق برای علی 37 ساله افتاد فکر می‌کردند راه نجاتی وجود دارد. شوک ناشی از این خبر اجازه نمی‌داد خانواده‌اش به نبودن علی فکر کنند. ناراحت بودند ولی ته دلشان قرص بود که علی برمی‌گردد.

زمانی که پزشکان بیمارستان از او قطع امید کردند دنیا برای خانواده سیاه شد. زن جوان او به فرزندش فکر می‌کرد، به زندگی بدون همسرش فکر می‌کرد، به خاطرات شیرین زندگی‌اش با علی فکر می‌کرد و به این‌که دیگر نمی‌تواند او را داشته باشد.

اما داستان این خانواده در همین‌جا به پایان نرسید. پزشکان گفته بودند او دچار مرگ مغزی شده است ولی خانواده علی می‌توانستند اعضای بدن او را اهدا کنند.

حمید درباره شرایط اهدای عضو علی معروف به اسد می‌گوید: «زمانی که به ما گفتند می‌توانید اعضای بدنش را اهدا کنید هنوز در شوک بودیم.

باورش خیلی سخت بود که اسد با آن لبخند همیشگی مرگ مغزی شده باشد و حالا تصمیم درباره جدا کردن اعضای بدنش از بدن دردست دیگران باشد. شرایط سخت بود ولی خانواده بالاخره باید تصمیم می‌گرفتند.

زمان زیادی نداشتند. همه از این موضوع ناراحت بودند ولی حرف‌های اسد قبل از این اتفاق ناخودآگاه در خاطر همه آمد.

او همیشه می‌گفت دوست دارد اعضای بدنش را اهدا کند و حتی می‌خواهد کارت اهدای عضو بگیرد ولی متاسفانه زمانش تمام شد و نتوانست این کار را انجام دهد.»

با توجه به خواست علی، خانواده‌اش رضایت خود را به اهدای اعضای بدنش اعلام کردند. با توجه به این تصمیم همه اعضای بدن او حتی مغز استخوان‌های ساق پایش هم اهدا شد.

شاید دختر سه‌ساله علی فخاری‌سالم در تمام طول عمر خود از نعمت داشتن پدر بی‌بهره بماند ولی با این اقدام و تصمیم خانواده او همیشه در ذهن و قلبش یک قهرمان به نام پدر دارد. کسی که اگرچه در زندگی‌اش حضور مادی نداشت ولی جان چند انسان دیگر را نجات داد.

ضمیمه تپش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها