به گزارش جام جم آنلاین،در گفتوگو با او متوجه شدم زنی با پلیس تماس گرفته و اطلاع داده زمانی که به خانهاش در یکی از محلههای جنوبی شهریار بازگشته با جسد غرق در خون شوهرش رو به رو شده است.
آدرس محل قتل را از افسر پلیس آگاهی گرفتم و پس از آن راهی محل شدم. پس از طی مسافتی مقابل خانه مورد نظر توقف کردم.
مردم مقابل خانه جمع شده بودند و افسران جنایی همراه ماموران کلانتری در محل حضور داشتندو با نصب نوار زردرنگ ورود ممنوع از ورود افراد متفرقه به محل جلوگیری میکردند.
با دیدن یکی از افسران جنایی، همراه او وارد ساختمان موردنظر شدم. زنی داخل اتاق همراه مردی که کاپشن بر تن داشت، آنجا ایستاده بودند.
مرد صاحبخانه با شلیک گلوله به قتل رسیده و جسد او میان مسیر آشپزخانه و اتاق نشیمن افتاده بود. افسران جنایی همه جا را بررسی کردند اما معلوم شد پول یا وسیلهای از این خانه به سرقت نرفته و احتمال این که مرد صاحبخانه قربانی انتقامگیری شده باشد، وجود دارد.
همسر مقتول بشدت گریه میکرد. در جریان تحقیقات اولیه از این زن او مدعی شد برای آوردن فرزندشان که در خانه یکی از اقوام در محله دیگری بوده برای ساعاتی خانه را ترک کرده و زمانی که بازگشته با جسد غرق در خون شوهرش رو به رو شده است.نمیداند چه کسی و با چه انگیزهای او را کشته است.
میترسد جان خود و فرزندش هم در خطر باشد. میگفت شوهرش با کسی اختلاف نداشته و به کسی هم شک ندارد.
در حالی که همراه کارآگاهان جنایی صحنه جنایت را بررسی میکردم، دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی را دادم.
در جریان تحقیقات ناگهان متوجه حضور مرد جوانی در آپارتمان مقتول شدم که در آن شب تابستانی گرم کاپشن به تن داشت. حضور او برایم کمی شکبرانگیز بود.
زمانی که از همسر مقتول درباره مرد غریبه پرسیدم او گفت این مرد خواهرزاده شوهرش است که از مدتی پیش با اصرار مقتول برای کار کردن به این شهر آمده و ارتباط صمیمانهای با هم داشتهاند.
همین حرفها شک مرا به این مرد بیشتر کرد، چون او گریه نمیکرد و خیلی خونسرد به نظر میرسید.
بیشتر از همه کاپشنی که در تابستان به تن کرده بود، منجر شد که بیشتر به وی مشکوک شوم. این مردکه متوجه شده بود او را زیر نظر گرفتهام قصد داشت با استفاده از شلوغی افراد حاضر در خانه فرار کند که همان جا دستور بازداشت او را دادم.
ماموران تنها مظنون پرونده این جنایت را در خانه مقتول بازداشت کردند و او به پلیس آگاهی منتقل شد.
متهم در بازجویی اولیه اظهارات ضد و نقیضی را بیان کرد. این در حالی بود که دستور تحقیقات بیشتر از وی را صادر کردم.
متهم به بازداشتگاه منتقل شد تا روز بعد دوباره مورد تحقیق قرار بگیرد. متهم بامداد روز بعد در حالی که بشدت دچار عذاب وجدان شده بود به یکی از افراد بازداشتی ماجرای قتل داییاش را گفت.
مرد بازداشتی با شنیدن حرفهای عامل جنایت بشدت شوکه شده و با صدا زدن افسرنگهبان بازداشتگاه ماجرا را برای وی تعریف کرد.
در ادامه ماموران متهم به قتل را برای بازجویی پیش من آوردند. متهم به قتل گفت، مدتها پیش در شهرستانی که زندگی میکرده چوپان بوده و از راه چوپانی امرار معاش میکرده است.
افسوس که اشتباه کرده و در همان روستا نمانده تا به کارش ادامه دهد. گول زرق و برق شهر را خورده و براحتی فریب حرفهای فریبنده داییاش را خورده است.
او ادامه داد: داییام از من خواست برای اینکه وضعم خوب شود، در کار موادمخدر با او همکاری کنم. ابتدا نمیخواستم تن به این کار بدهم اما آنقدر داییام درباره یکشبه پولدار شدن با من حرف زد که وسوسه شدم و تن به خواستههایش دادم و در راه خلاف و خرید و فروش موادمخدر افتادم.
در جریان یک معامله قرار بود دو میلیون تومان از داییام بگیرم، اما او این پول را به من نداد و باعث اختلاف ما شد.
روز حادثه برای گرفتن پول به خانه داییام رفتم. درباره طلبم حرف زدم که داییام با سلاح مرا تهدید کرد.
در این لحظه کسی زنگ خانه را زد و مقتول سلاح را روی میز قرار داد و به طرف در ورودی خانه رفت. اسلحه را برداشتم و زمانی که بازگشت او را با شلیک گلوله کشتم.
بعد از قتل در اطراف محل قتل پرسه زدم تا زن داییام سر برسد. بعد از ورود او خودم را بیخبر از همهجا نشان دادم و وارد خانه شدم. زن جوان با مشاهده جسد شوهرش شیون به پا کرد.
من هم اهالی را خبر کردم. ناگهان متوجه لکههای خون روی لباسم شدم. دیگر فرصت عوضکردن لباس را نداشتم و با دیدن کاپشنی در کمد آن را پوشیدم.عذاب وجدان رهایم نمیکرد و برای رهایی از آن تصمیم گرفتم اعتراف کنم.
الان خیالم راحت است و به آرامش رسیدم. حاضرم حتی قصاص شوم اما من قربانی دایی خود شدم و او از من سوءاستفاده کرد.
اسماعیل برجسته - بازپرس شعبه اول دادسرای شهریار
ضمیمه تپش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد