این دو اثر مانند دیگر کارهایش در بسیاری موارد از جمله دیالوگ، خط داستانی و کنش شخصیتها امضای مختص به خود را دارد و با اندکی تامل میتوان به شباهتهای ساختاری آن پی برد. در این نوشتار به صورت اجمالی به برخی ویژگیهای فیلمنامهای این دو اثر میپردازیم.
قصهپردازی
در میکائیل به شکل عیان و در پشتبام تهران به شکلی مستتر قصه اصلی در همان قسمت اول شروع میشود و مقدمه چندان طولانی نیست، بلکه بحران یا قصه طرح شده با کنش آدمها گسترش پیدا میکند. میکائیل متهم به کمکاری و بیتوجهی به جان دوست و همکارش میشود و غیاث هم در پشتبام تهران پس از یک دزدی در میانه عشق و خواهش شوهرخاله بیمارش گیر میکند و مجبور است چیزی را پنهان کند، البته غیاث برخلاف میکائیل شخصیت آرمانی قصه نیست و میخواهد یک قسمت تاریک و اساسی از زندگیاش را فراموش کند. برخلاف بسیاری از مجموعههای تلویزیونی که قصه از یک آرامش به بحران و در پایان به آرامشی دوباره میرسد، نعمتالله از همان ابتدا بحران را نشان میدهد و تلاش قهرمانها برای رهایی از بحران و رسیدن به سعادت است و چون مخاطب وضعیت مثبت اولیه را ندیده مسلما به همراه قصه به جلو حرکت میکند. یکی دیگر از ویژگیهای این دو مجموعه و قصه آنها ارتباط تنگاتنگ داستانکهای فرعی با خط سیر اصلی است و این داستانهای کوچک به صورت جزایر جداگانهای نیستند تا مثلا در انتها با حل معما به هم مرتبط شوند. در این دو قصه همه فرعیات مشخصا به قصه اصلی مرتبط بوده و در یک فضا شکل گرفته است. به عنوان مثال در قصه مدینه و مادرانه هم باز با توجه به تعدد شخصیتها و داستانکها، سایه اتفاق اصلی بر تمام سکانسها گسترده است و البته این روش داستانگویی مشکلتر از پیوند قصههای همعرض بوده و منطق و درام بیشتری میطلبد.
قصه میکائیل البته به دلیل تقابل قانون و تبهکاری در یک مکان فرضی و مثبت بودن شخصیت اصلی دست نویسنده را برای مانور بیشتر باز میگذارد، اما در داستان غیاث به دلیل تفاوتهای اساسی شخصیتی قهرمان که خاکستری است، باید این سیر تحول محتاطانهتر و با منطق بیشتری اتفاق بیفتد، اما مسلما قصه اصلی این دو داستان بیشک تقابل خیر و شر در بستر یک داستان اجتماعی است.
دیالوگ
این دو اثر مثل تمام آثار این نویسنده بر مبنای دیالوگهای فراوان، متفاوت با مکالمات روزمره مردم و تا حدودی آهنگین است. به عبارتی دیالوگ و گفتوگو قسمت عمدهای از تاکتیک نویسنده برای پیشبرد داستان است و البته این ویژگی جنبه مثبت و منفی همزمان دارد؛ هم میتواند باعث گرمای قصه و فضای داستان شود و هم میتواند مخاطب را از ویژگیهای تصویری و بصری غافل کند. شاید به همین دلیل نویسنده یک لحن شاعرانه و غیرمعمول برای دیالوگهایش انتخاب میکند تا از گفتوگوهای روزمره فاصله بگیرد، البته این موضوع تا حدود زیادی ریشه در فرهنگ و نوع قصهگویی ما دارد. به عنوان مثال در آثار تصویری کشورهای اسکاندیناوی کمترین میزان دیالوگ به کار میرود، اما در مشرق زمین به خصوص ایران به دلیل سابقه درخشان شعر و نوع متفاوت مناسبات انسانی، کلام و گفتوگو یکی از اجزای اصلی پیشبرد قصه است.
یکی دیگر از ویژگیهای دیالوگنویسی این دو سریال نوعی بیان مختص طبقات میانی و حتی شاید جنوب شهری است که بنابر علاقه نویسنده عناصری مانند رفاقت، مرام و معرفت را بیان میکند و حتی متمولان این قصهها هم ادبیاتی متفاوت از جایگاه اجتماعیشان دارند و البته لحن کنایهآمیز و جملات دارای ایهام از ویژگیهای این دیالوگهاست. یکی از صحنههایی که میتوان به عنوان مثال در این مورد بیان کرد، سکانس گفتوگوی قیاس با پدرش (بهزاد فراهانی) است که پدر با گفتن خاطرات دوران کودکیش تا مرگ مادر قیاس و ازدواج مجددش به گرفتاریهای کنونی او میرسد و با لحنی کنایهآمیز به او میفهماند از همه زندگی پسرش باخبر است. این نوع گفتوگو مسلما به ندرت در دنیای واقعی اتفاق میافتد و بسیار ساختار نمایشی و فیلمی دارد و به همین دلیل مخاطب عادی با اثری رئالیستی روبهرو نمیشود. به عبارتی با یک فاصله مشخص مخاطب از همان ابتدا با اثری فراتر از یک زندگی عادی و واقعگرا مواجه است که قراردادهای خاص خود را دارد و شاید از این لحاظ بیشباهت به آثار مسعود کیمیایی در سینما نیست.
شخصیت یا تیپ؟
میکائیل، رشید، آقا خان، غیاث، مدینه و عبدی همگی آدمهای شکلدهنده قصههای نعمتالله هستند که میان شخصیت و تیپ قرار دارند. در این میان شخصیت عبدی در مدینه کاملا به یک تیپ تلویزیونی نزدیک میشود و همین مساله برای آقا خان میکائیل هم اتفاق میافتد. این شخصیت با بازی علیرضا خمسه در ظاهر هم گریمی مشابه دون کورلئونه در پدرخوانده دارد و این نکته در این دو سریال و آثار دیگر وی وجود دارد که تیپ و شخصیتها با هم در قصه حضور دارند. به عنوان مثال شخصیتی همچون خود میکائیل در برخی قسمتها کاراکتری پیچیده با رفتارها و واکنشهای غیرقابل پیشبینی است، اما در مقابل رشید با بازی کامران تفتی و آقاخان ـ که پیشتر اشاره شد ـ تیپهایی هستند که نمونههای مشابهی در ذهن مخاطب دارند. این دوگانگی در شخصیتپردازی البته دلیل عمدهاش به تعداد زیاد شخصیتها و ورود همه آنها به قصه اصلی بازمیگــردد. بهعنوان مثال شــخصیت، ثریا قاسمی در نقش طاهره بسیار آشناست، اما بهزاد فراهانی در نقش آقا ولی یا حتی کریم اکبری مبارکه ویژگیهای یک شخصیت را در برخی قسمتها نمایان میکنند. اساسا شخصیتهای این مجموعهها بر مبنای رفاقت و ایستادن بر سر یکسری اصول عمدتا اخلاقی با پیرامون خود درگیر میشوند و همین نکته باعث میشود میکائیل، غیاث، مدینه و قهرمانهای اصلی این مجموعهها تکثیر یک شخصیت واحد در کلیات و متفاوت در جزئیات باشند، اما به دلیل اینکه شخصیتپردازی در داستانهای شلوغ و پرکاراکتر اساسا کار سخت و دقیقی است، به نظر میرسد این نکته در آثار نعمتالله در فاصلههای متفاوت اتفاق میافتد که شاید یکی از دلایل دیگرش به زمان کوتاه نگارش متن تا تولید بازمیگردد.
فضاسازی و جغرافیای قصه
نعمتالله در این چندساله دو داستان در شمال و جنوب کشور دارد که میکائیل البته در مکانی خیالی میگذرد. این اتفاق به دلیل پرهیز از سوءتفاهمات قومیتی است. در همین پشتبام تهران هم که قصه در تهران میگذرد و در نام داستان هم روی آن تاکید میشود، باز نویسنده در انتخاب فضا نقش موثری دارد و کاملا میتوان به این موضوع پی برد که فضاهای رخداد داستان توسط نویسنده پیشبینی شده و معطوف به شرایط تولید نبوده است، البته در این میان دو اثر مدینه و میکائیل به دلیل سلیقه کارگردانش (سیروس مقدم) ویژگیهای بصری و جغرافیایی بیشتری دارد، ولی اساسا رد پای نویسنده در انتخاب مکان در این آثار کاملا نمود بیرونی دارد.
سعید نعمتالله یکی از استعدادهای جوان و پرکار این روزهای تلویزیون است که در ابتدای امر با ریسکپذیری و شجاعت این مجموعه حالا تبدیل به یکی از نویسندگان حرفهای و مطمئن در جریان ساخت سریالهای تلویزیونی عمدتا پرمخاطب شده است. این سرمایهگذاری در تلویزیون میتواند همواره اتفاق بیفتد و با این سیاست تلویزیون میتواند در ژانرهای مختلف، نویسندگانی کارآزموده و مطمئن برای فصول مختلف برنامهسازی و برنامهریزی داشته باشد.
متن و فیلمنامه، اصلیترین قسمت یک تولید تلویزیونی و سینمایی موفق است و اساسا فیلم و سریال خوب ابتدا روی کاغذ ساخته میشود.
تجربه سریالهای نوشته شده توسط سعید نعمتالله نشان میدهد او مستعد ساختن سریالهای خوبی روی کاغذ است.
بهرنگ ملکمحمدی
ضمیمه قاب کوچک
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگو با محسن بهرامی، گوینده کتاب «مسیح بازمصلوب»
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم: