
ادبیات تطبیقی از چه زمانی در جهان شکل گرفته و چه زمانی به ایران آمده است؟
شروع مطالعات تطبیقی برمیگردد به قرن نوزدهم؛ زمانی که اروپاییها به سمت مشرق زمین حرکت کردند. با ورود نظامیان اروپایی، اندیشهورانی هم از غرب به شرق وارد شدند و به مطالعه درباره گذشتههای فرهنگی این سرزمینها پرداختند. برای مثال، اروپاییها با ورود به سرزمین هند، اشتراکات واژگانی میان زبانهای سانسکریت و لاتین یافتند. این امر زمینه ظهور دانش زبانشناسی تطبیقی را فراهم آورد. پس از زبانشناسی تطبیقی، اسطورهشناسی تطبیقی شکل گرفت. در همین قرن نوزدهم ادبیات تطبیقی در شکل اولیه آن آغاز شد؛ در آن زمان، یکی از انگیزههای ادبیات تطبیقی، نشاندادن برتریهای غرب بر شرق یا همان استعمارگر بر مستعمره بود. به این معنا که استعمارگر اروپایی برای نشان دادن برتری خود بر دیگری در تمام زمینهها از جمله زمینههای فرهنگی، از مقایسه و تطبیق کمک گرفت. برای همین هم در نخستین مکتب ادبیات تطبیقی که با عنوان مکتب فرانسوی میشناسیم، نوعی روح استعلایی و فرادستی دیده میشود و محور کار بر نمایاندن تأثیرات یک فرهنگ بر فرهنگ و ادبیاتی دیگر میچرخد. با این حال، ادبیات تطبیقی بعدها از این ماهیت و رویکرد فاصله گرفت و جنبه انسانگرایانهتری پیدا کرد.
در ایران هم ادبیات تطبیقی با تلاش شخصیتهای شایستهای نظیر فاطمه سیاح و جواد حدیدی آغاز شد. فاطمه سیاح در روسیه زیسته و با زبان روسی آشنا بود و از آنجا که یکی از اقتضائات مکتب ادبیات تطبیقی حاکم در آن روزگار تسلط به زبان بیگانه بود، شادروان سیاح این توان را در خود میدید که این رشته را در ایران ایجاد کند و عملا هم همین اتفاق افتاد، اما متأسفانه با درگذشت زودهنگام ایشان، این رشته از حالت آکادمیک خود خارج و در نهایت متوقف شد. با این حال، در سالهای اخیر میبینیم دانشگاهها به سمت این تخصص حرکت کردهاند و برخی دانشگاهها ادبیات تطبیقی را به صورت یک گرایش تدریس میکنند که میتوان این موضوع را به فال نیک گرفت.
ادبیات تطبیقی ازجمله عنوانهایی است که برای بیشتر کسانی که با ادبیات آشنایی دارند جذاب است. تصور بیشتر افراد این است که این شاخه از ادبیات آثار دو نویسنده یا شاعر را با هم مقایسه و تشابه و تقابل آنها را با هم بررسی میکند. این تصور تا چه اندازه به حقیقت نزدیک است؟
واقعیت آن است که ادبیات تطبیقی هم این هست هم این نیست. به این معنا که مقایسه و یافتن تشابهات و تفاوتها بخش کوچکی از ادبیات تطبیقی را شکل میدهد. ادبیات تطبیقی صرفا مقایسه دو متن از دو زبان نیست، بلکه حوزههای گستردهتری را شامل میشود. یکی از حوزههای ادبیات تطبیقی تصویرشناسی (Imagology) است. در تصویرشناسی، کیفیت انعکاس تصویر یک ملت یا یک فرهنگ در ادبیات یا فرهنگ ملت خودی یا برعکس، تصویر ملت خودی در ادبیات بیگانه واکاوی میشود. برای نمونه، وقتی تصویر ملتهای مختلف را در سفرنامه خسی در میقات از آلاحمد مطالعه میکنیم با ادبیات تطبیقی سروکار داریم یا اقتباسهای سینمایی (Adaptation) مثلا اقتباس فیلم اینجا بدون من از نمایشنامه باغ وحش شیشهای تنسی ویلیامز یا اقتباس فیلم اینک آخرالزمان از رمان دل تاریکی جوزف کنراد وارد حوزه ادبیات تطبیقی میشویم. ترجمهپژوهی و فرآیند انتقال یک متن از زبانی به زبان دیگر و کیفیت این انتقال، بخشی دیگر از کار ادبیات تطبیقی است. مثلا ابراهیم امینالشواربی، دیوان حافظ را به زبان عربی ترجمه کرده است. طبعا نوع برداشت و فهم الشواربی از متن حافظ در انجام ترجمه دخیل بوده و همین مسأله در شکل دادن به نوع نگاه خواننده عرب درباره حافظ موثر میشود. در اینجا پژوهشگر ادبیات تطبیقی با تأمل در این ترجمه، نقاط ضعف و قوت آن را میکاود و به خواننده عرب یادآوری میکند آیا این ترجمه در خور اعتنا و اهمیت است یا خیر. بهخصوص که این ترجمه تنها ترجمه محل رجوع محققان عرب است یا مثلا نقد پسااستعماری که یکی دیگر از زیرشاخههای ادبیات تطبیقی است. بررسی بازنمایی ادبی تصویر استعمارگر در سرزمین مستعمره نظیر رمان رؤیای سلت ماریو بارگاس یوسا یا کیفیت بازنماییهای نویسنده متعلق به فرهنگ استعمارگر از فرهنگ مستعمره نظیر رمان آمریکایی آرام گراهام گرین یا تزلزلهای هویتی فرد شرقی در سرزمین غربی نظیر رمان کارت پستال روحانگیز شریفیان در حوزه ادبیات تطبیقی بررسی میشود؛ زیرا در نقد پسااستعماری که یکی از پیشگامان آن ادوارد سعید است و سعید خود دکترای ادبیات تطبیقی داشت، ما با دو فرهنگ یا دو هویت کاملا متضاد مواجه هستیم. در حال حاضر، گستره ادبیات تطبیقی از این حد هم فراتر رفته است. مطالعات تطبیقی چند فرهنگی و مطالعات فرهنگ و ادبیات تطبیقی حوزههای فعال جدید در ادبیات تطبیقی است که متأسفانه در کشور ما کمتر به آنها پرداخته شده است.
ادبیات تطبیقی در ایران در چه شرایطی است و تاکنون چه اقدامات اساسی برای معرفی آن در کشورمان شده است؟
ادبیات تطبیقی در ایران هنوز نوپا بوده و این دانش به صورت کامل در کشورمان بومی نشده است. برای همین با چالشها و سکندری خوردنهایی همراه است، اما این مسأله نباید مانع پرداختن به آن یا توسعهاش شود. در حال حاضر، تلاشهایی انجام میشود که همه اینها مقدمهای است برای تثبیت و تحکیم این دانش در کشورمان که باید به آن امیدوار باشیم.
در ایران چند دانشگاه این رشته تحصیلی را دارند و این دانش پاسخگوی چه نیازهایی در جامعه است؟
هنوز ادبیات تطبیقی در کشورمان به عنوان یک رشته تحصیلی مستقل تعریف نشده، بلکه در سطح یک گرایش است. شمار این دانشگاهها هم هنوز اندک است، اما شاهد هستیم دانشگاههایی در حال ایجاد این تخصص به صورت گرایش هستند. آنچه انتظار میرود آن است که دانشگاهها در وهله نخست برای بومی کردن این دانش در کشورمان چارهاندیشی کنند. تقویت دانش ادبیات تطبیقی کمک به غنای ادبیات ملی است. ما با ادبیات تطبیقی به نقاط ضعف و قوت ادبیات ملی خود پی میبریم و از این طریق بر غنای ادبیات خود میافزاییم. در عصر حاضر و بهویژه در خاورمیانه ـ که قتل و کشتار به گفتمان غالب تبدیل شده و گروههای تروریستی در منطقه به جولان میپردازند ـ ما از طریق ادبیات تطبیقی میتوانیم به تقویت پیوندهای فرهنگی میان ملتهای منطقه کمک کنیم و به نوعی مقابله فرهنگی با این پدیدههای شوم بپردازیم. پس ادبیات تطبیقی علاوه بر آن که ضرورتی آکادمیک است، یک نیاز اجتماعی ـ فرهنگی هم هست و باید از این منظر هم به آن نگریست. ما از طریق ادبیات تطبیقی میتوانیم ذائقه ادبی خوانندگان و بنیههای ادبی نویسندگان و شاعرانمان را تقویت کنیم؛ بنابراین اگر دانشگاهها با این نگاه به ادبیات تطبیقی روی بیاورند و آن تصور کلیشهای یعنی صرف مقایسه مکانیکی عاری از دینامیک تحلیل کنار گذاشته شود، میتوان به رشد ادبیات تطبیقی در کشورمان دل بست.
زینب مرتضایی فرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
گفت وگوی اختصاصی تپش با سرپرست دادسرای اطفال و نوجوانان تهران:
بهروز عطایی در گفت و گو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با حجتالاسلام محمدزمان بزاز از پیشکسوتان دفاع مقدس در استان خوزستان