بیژن نوباوه: تغییر سبک زندگی‌ خطری جدی برای جامعه

اواخر دهه 60 برنامه مطبوعات ایران و جهان را اجرا می‌کرد. در آن سا‌ل‌ها جوان اما در اجرا مسلط بود. بعد‌ها به عنوان خبرنگار صدا و سیما به نیویورک رفت و گزارش‌هایش را از این شهر مهم آمریکا روانه آنتن تلویزیون کرد.
کد خبر: ۸۶۹۵۹۰
بیژن نوباوه: تغییر سبک زندگی‌ خطری جدی برای جامعه

بیژن نوباوه سال‌هاست به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس حضور دارد. او با بیماری سرطان دست و پنجه نرم کرده و توانسته این بیماری را مغلوب کند. خودش می‌گوید که مغز استخوان یکی از برادرهایش به او کمک کرده که روند درمانش خوب پیش برود. نوباوه معتقد است برای روز مبادا هم که شده خانواده‌ها باید از تک ‌فرزندی دوری کنند.

وی می‌گوید: اگر برادرم نبود، بیماری ام درمان نمی‌شد. نوباوه معتقد است سرطان و غلبه بر این بیماری او را قوی‌تر کرده است؛ «حالا قدر عمر و زندگی را بیشتر می‌دانم. تلاش می‌کنم از هر لحظه زندگی به بهترین شکل ممکن استفاده کنم». با نوباوه درباره شیوه زندگی و بهتر زیستن گفت‌وگو کردیم.

متولد محله رباط کریم هستید؛ بچه جنوب شهر که می‌توان او را درردیف آدم‌های خودساخته قرار داد. از کودکی‌‌تان برایمان بگویید؟

پدرم ارتشی بود، پنج برادریم و دو خواهر. خانه‌مان کوچک بود و ما پرجمعیت. خانه پدری هنوز هست که تبدیل به موسسه قرآنی شده. بعد از فوت پدر و مادرم که هر دو مذهبی بودند و مراسم روضه‌خوانی برگزار می‌کردند، تصمیم گرفتیم سنت خانه پدری را حفظ کنیم. هنوز هم سه‌شنبه شب‌ها در این خانه هیات داریم. خانواده ما مذهبی و سنتی بود، الان هم هستیم. هیات محله ما سال 1340 تاسیس شده و یکی از هیات‌های قدیمی تهران است. این هیات به نوعی مرکز فکر خانواده ما و همه اهل محل بود و اکنون هم هست. قبل انقلاب در این هیات فعال بودیم. 19 ساله بودم که انقلاب پیروز شد و بعد از انقلاب فعالیتمان گسترش یافت. مساجدی مانند مسجد مهدوی، مسجد علوی و مسجد حضرت ابوالفضل (ع) پایگاه فعالیت‌هایمان بود.

پس شما در محله پر مسجدی بزرگ شده‌اید؟

بله و این مساجد در شکل‌دهی شخصیت ما خیلی موثر بود و من بیشتر خاطرات کودکی‌ام در همین مساجد شکل گرفته است در واقع مساجد عامل تربیتی ما بود. در جریان اتفاقات انقلاب و روزهای جنگ، مسجد محل استقرارمان بود. با خیلی از دولتمردان بچه محل بودیم مثل مهندس ضرغامی، دکتر افروز، دکتر دانش جعفری و ... محله ما شاکله مذهبی داشت و به همین دلیل ما هم به سمت مذهب گرایش پیدا کردیم.

اما اکنون به نظر می‌رسد مساجد کارکردهای سابق خود را از دست داده‌اند به نظرتان چرا چنین شده است؟

به نظرم مساجد همسو با نیازهای مردم رشد لازم را نکرده‌اند. مسجد همیشه زیبا و روحانی است اما در شرایط امروزی مساجد نمی‌توانند فقط با برنامه‌های مذهبی جوانان را جذب کنند. باید کانون‌‌های فرهنگی مساجد فعال و همسو با نیازهای مردم و جامعه باشند. روحانی مسجد خیلی اهمیت دارد، وقتی روحانی مسجد فعال بوده و برای مسجد برنامه‌ریزی خوبی داشته باشد، می‌تواند مردم و به خصوص جوان‌‌ها را جذب مسجد کند.میانسالان و کهنسالان معمولا به مسجد می‌روند اما برای رونق مساجد باید جوانان را جذب کنیم. این هدف با برنامه‌های خوب و موثر امکان‌پذیر است. مهم‌ترین برنامه‌های تربیتی، می‌تواند در مساجد متمرکز شود اما واقعیت این است از این موضوع غافل شده‌ایم.

شما گفتید در یک خانواده سنتی بزرگ شده‌‌اید. به نظرتان زندگی سنتی چه زمانی تبدیل به فضیلت می‌شود چون همه سنت‌های قدیمی امروز کاربرد ندارند؟

سنت‌‌ لزوما عقب‌گرایی نیست. سنت چند بخش دارد که یکی از آنها حس خوشایند نوستالژیک است و دیگری حفظ ارزش‌هاست. من از سنت، زندگی جمعی و در کنار هم بودن را دوست دارم. ساده زیستی و حمایت والدین از فرزندان و برعکس برایم اهمیت دارد. بزرگ‌ترین دانشمندان جهان مثل انیشتین و ادیسون در خانواده‌‌های معمولی بزرگ شده‌اند. رشد و بالندگی در خانواده‌‌هایی که محدودیت مالی دارند و هنوز هم سنتی زندگی می‌کنند، خیلی بیشتر از خانواده‌های برخوردار است. سنت به معنای قدیمی زندگی کردن نیست، سنت باید به بالندگی کمک کند. سنت‌ها در هر کشوری زیبایی خاص خود را دارد برای همین مثلا ما ایرانی‌‌ها هنوز هم از سماور استفاده می‌کنیم. ترس جدایی از گذشته برای بیشتر آدم‌‌ها هراس‌انگیز است به همین دلیل سعی می‌کنند گذشته را با یک ظرف یا دکور در خانه زنده نگه دارند. من به گذشته خود افتخار می‌کنم چون هم طعم سنت را چشیدم هم فقر را؛ فقری که سازنده بود. امکانات ما کم بود ما پیاده به مدرسه می‌رفتیم و در همین رفت و آمد‌ها خیلی چیزها یاد می‌گرفتیم. هم‌نسل‌ها و هم‌محله‌ای‌های ما به جبهه رفتند و با دشمن جنگیدند. من با مدرنیته مخالف نیستم، اما باید زیبایی‌‌های سنت را هم حفظ کرد.

به نظر شما فقر کی سازنده و کی بازدارنده است؟

فقری که من از آن صحبت می‌کنم با نداری مطلق فرق می‌کند. فقر بدترین عامل اجتماعی است که می‌تواند باعث انحطاط شود. اما فقری هم هست که حضرت علی(ع) به آن اشاره می‌‌کند و می‌گوید: فقر، فخر من است. این فقر با گدایی و تلاش نکردن برای زندگی بهتر، فرق دارد. فقر سازنده، فقری است که پدر کار می‌کند، اما توان این را ندارد که همه امکانات را برای خانواده خود فراهم کند. وقتی بچه بودم روزی یک ریال پول توجیبی به من می‌دادند، من همین پول را پس‌انداز می‌کردم و وسیله‌‌های مورد نیازم را می‌خریدم. تابستان‌‌ها کار می‌کردیم تا بتوانیم بخشی از مخارجمان را تامین کنیم. ما برای زندگی پا به پای پدرمان تلاش می‌کردیم و تفکر تلاش کردن برای زندگی در ذهن من نهادینه شده است. داشته‌های بچه‌های امروزی آنقدر زیاد است که آنها نمی‌دانند حتی چگونه و در چه زمانی از این وسایل استفاده کنند.ما امکانات کمی داشتیم و قناعت و صرفه‌جویی را یاد گرفتیم.

برخی از جوانان امروز علیه همین کمبودها طغیان می‌کنند، آن را نمی‌پذیرند و برای دریافت امکانات بیشتر راه میانبر را انتخاب می‌کنند، نظرتان درباره این گروه چیست؟

طبق آمار و پژوهش‌ها امروزه نیمی از جامعه ما را طبقه متوسط به پایین تشکیل می‌دهند. کسانی که مثلا نمی‌توانند برای بچه خود کاپشن بخرند و باید طی چند ماه پول آن را پس انداز کنند! این دسته از آدم‌ها درآمد کمی دارند، اما محاسبه‌گرند. برای تامین مخارج زندگی‌ به آن نظم داده و خانواده را مدیریت می‌کنند؛ مدیریتی که آدم‌های ثروتمند از آن بی‌بهره‌اند. البته مردم جامعه ما این‌جوری نیستند. برای مثال زن و شوهر آمریکایی سال‌‌ها کار می‌کنند تا بتوانند بچه خود را به دانشگاه بفرستند. در همه جوامع افراد معدودی هستند که همه چیز دارند. نکته جالب اینجاست اکثر آدم‌های موفق کسانی هستند که در کودکی امکانات زیادی نداشتند. فرزندان آدم‌های برخوردار معمولا موفق به کسب مدارج بالای علمی نمی‌شوند.

شما زندگی در آمریکا را هم تجربه کرده‌اید. طبق شواهد خانواده‌های آمریکایی به فرزندآوری و داشتن بچه زیاد علاقه‌مندند، اما چرا اکنون ما ایرانی‌‌ها علاقه‌ای به بچه‌دار شدن نداریم. این در حالی است که ما به سبک زندگی آمریکایی نقدهای بسیاری داریم.

برای اکثر آمریکایی‌‌ها نهاد خانواده عزیز است، اگر برای آنها شرایط و امکانات فراهم باشد، چهار، پنج بچه می‌آورند. معتقدم آن‌چیزی که ما از فرهنگ غرب گرفته‌ایم واقعیت آن نیست. سیدجمال‌الدین اسدآبادی نگاه درستی به غرب دارد. او نظم و مصرف بهینه، بیلان کار آنها و ... را می‌بیند و می‌گوید: اصول اسلام را در کشورهایی دیدم که مردمش به ظاهر مسلمان نیستند. چون اسلام در ذات خودش یعنی تلاش، کوشش و نگاه علمی و منطقی به زندگی. اما ما متاسفانه در دو دهه گذشته به دلیل گسترش رسانه‌‌‌ها، به برداشت نادرستی از زندگی و آسایش رسیده‌ایم. ما در آینده نه چندان دور،با کمبود جمعیت روبه‌رو می‌شویم، خانواده‌‌ها به سمت تک‌فرزندی می‌روند و این هم فرزندان را بی‌هویت و هم جمعیت ما را نابود می‌کند. تک فرزندی و بی‌توجهی به داشتن فرزند، فرهنگ ما ایرانی‌ها نیست، فرهنگ «وارداتی اشتباه» است! فرهنگی که از طریق رسانه‌‌ها به مردم ما منتقل می‌شود، فرهنگ درست غرب نیست. من همیشه می‌گویم در کل دنیا از ما ایرانی‌‌‌ها تنبل‌تر و پرخورتر پیدا نمی‌شود. مثلا یک آمریکایی نه به اندازه ما می‌خورد نه به اندازه ما کم‌کاری می‌کند. فرهنگ تن‌پروری و تنبلی در جامعه ما ریشه دوانده است.ملتی موفق می‌شوند که بتوانند نسل خوبی برای آینده تربیت کنند. اما ما داریم با سبک زندگی اشتباه نسل آینده را نابود می‌کنیم.

سبک زندگی موضوعی است که این روزها زیاد درباره آن صحبت می‌شود، توجه به این موضوع چقدر اهمیت دارد؟

معتقدم هیچ خطری جامعه ما را به اندازه تغییر سبک زندگی تهدید نمی‌کند. امروز برای کشورهای استعمارگر سرزمین سوخته کاربرد ندارد. آنها ملت‌‌های زنده می‌خواهند که کارگر خط تولید آنها باشند از طرفی محصولاتشان را هم بخرند. آنها برای کشورهای در حال توسعه سبک زندگی را تبلیغ می‌کنند که با سبک زندگی خودشان کاملا فرق می‌کند. آنها سبک زندگی ما را به سمت مصرف‌گرایی سوق می‌دهند تا برای محصولاتشان بازار پیدا کنند، نیازهای کذایی برای ما به وجود می‌آورند تا از ما ملتی بسازند که نیازمند اقتصادی است. زمانی بازنده می‌شویم که در اقتصاد نیازمند باشیم. وقتی ما الگوهای خاص خود را در سبک زندگی نداشته باشیم، از خارج الگو می‌گیریم و تبدیل به ملت وابسته می‌شویم که خطرش صددر صد از جنگ مخرب‌تر و نابود کننده‌تر است. غربی‌ها مثل ما زندگی نمی‌کنند! آنها به شدت کار می‌کنند، مصرف بهینه دارند.اگر کشور ما به همین ترتیب پیش برود، خودمان، خود را نابود می‌کنیم.چون همه اندوخته‌‌های خود را از دست می‌دهیم. من معتقدم مصرف‌گرایی اگر اصلاح نشود ما نابود می‌شویم.

طاهره آشیانی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
رضا
-
۱۰:۵۱ - ۱۳۹۵/۰۵/۲۵
۰
۱
بله اگر این طور پیش برود ما داشته های خود را یكی یكی از دست میدهیم فرهنگ خود را - هنر خود را - شعر و ادبیات خود را- فرهنگ كار و قناعت خود را - آداب و اخلاق خود را و یك ملت كه داشته های خود را فراموش كرد و از دست داد خدای نكرده از درون متلاشی میشود.

نیازمندی ها