محمد اصغری علاوه بر اجرای تلویزیون، استاد دانشگاه هم هست و فیزیک درس میدهد. دو دختر دارد که یکی از آنها امسال وارد دانشگاه شده و دیگری سوم دبیرستان است، همسرش هم در دانشگاه شهید بهشتی مشغول کار است. اصغری بر این باور است که اعتقادات مذهبی بهترین راه برای موفقیت در زندگی است.
او خانواده و جامعه را در عمیق کردن این اعتقادات موثر میداند اما بر این نکته هم تاکید میکند که امروزه سهم جامعه در تربیت بچهها بیشتر از خانواده شده است. با اصغری درباره نسلهای امروز و دیروز صحبت کردیم.
شما متولد 1349 هستید، یعنی اواخر دهه 40. کمی درباره اختلاف نسلها صحبت کنیم. یک دورهای میگفتند دهه شصتیها خیلی خوبند، الان میگویند دهه هفتادیها نسلی جسورند که مهار آنها دشوار است. به نظر شما ریشه این اختلاف نسلی چیست؟
بله ، من هم موافق این اختلاف نسلی هستم. به نظرم متولدان دهه 40 و 50 با نسلهای بعدی تفاوتهای زیادی دارند آنها اوج جوانی خود را در جنگ سپری کرده و اتفاقات جدیدی را در زندگی تجربه کردهاند به همین دلیل اعتقادات محکمتری دارند و بیشتر مبادی آداب و اهل احترام گذاشتن به دیگران هستند. مثلا در محل کار یک دهه چهلی یا پنجاهی وقتی بزرگتری وارد اتاق میشود، حتما او از روی صندلی بلند میشود، سلام میدهد و ... اما نسلهای جدید متاسفانه همین سادهترین کار را هم بندرت انجام میدهند. من در دانشگاه تدریس میکنم و این اتفاق را در میان دانشجوها هم میبینم. ورودیهای جدید که جوانتر هستند به بزرگ ترها کمتر احترام میگذارند! دقیقا نمیتوانم بگویم برای این نسل چه اتفاقی رخ داده اما فکر میکنم بخشی از آن به ما بزرگترها و خانوادهها برمیگردد که زمان کمتری برای تربیت و آموزش بچهها صرف میکنیم. از آن طرف بچههای امروزی بیشتر وقت خود را خارج از خانه میگذرانند و این بیتاثیر نیست.
تحصیلات، روابط اجتماعی و آگاهی پدر و مادرهای امروزی خیلی بیشتر از گذشته است اما والدین قدیمی با این که تعداد بچههایشان زیاد هم بود، میتوانستند بچهها را بهخوبی تربیت کنند اما والدین امروزی از این کار عاجزند؟
اعتقادی به سطح و میزان سواد ندارم. سواد مادر من پنجم ابتدایی بود اما شعورش از فوق دکترا هم بیشتر بود.به نظرم میزان سواد، توانمندی آدمها را نشان نمیدهد . بیشتر به درک و تربیتی که آدم از خانواده دریافت میکند، بستگی دارد.پدر ومادرم در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بودند و اعتقادات خود را به ما هم منتقل میکردند. نفوذ پدر و مادر روی ما زیاد بود اما الان اینجور نیست.
شاید ریشه این ناتوانی در شجاعت یا آزادی بیشتری است که بچههای امروزی دارند.
به نظرم الان مثل سابق نیست که تربیت بچهها فقط به عهده والدین باشد.بچهها بیشتر در خارج از خانه و از طریق شبکههای اجتماعی و مجازی آموزش میبینند. پدر و مادرها و بچهها کمتر زیر یک سقف و در خانه با هم هستند یا پدر و مادر سر کارند یا بچهها بیرون از خانه هستند.به نظرم سبک زندگی خانوادگی ما از 20 سال قبل شروع به تغییر کرد و یک سری چیزها خراب شد و برای درست کردن آن حداقل به 50 سال زمان نیاز است.
منظورتان از خراب شدن چیست؟
به نظرم بیشتر اعتقادات مذهبی آسیب دیده و عمق گذشته را ندارد.اعتقادات مذهبی راه و روش زندگی را به ما آموزش میدهد اما در چند سال گذشته علوم انسانی که ارتباطات اجتماعی و فردی ما را شکل میدهد ضعیف شده است . ما دنبال فرمولهایی هستیم که بتوانیم آدمها را براساس آن تربیت کنیم اما آموزش و تربیت فرمول نیست، بیشتر به نحوه تبیین اعتقادات در فرد بستگی دارد و فراموش نکنیم که نسل امروز بشدت از خشونت فراری است و بهتر است با منطق با آنها گفتوگو کرد. اتفاقی که در دهه60برای جوانان رخ داد. در این دهه آنقدر منطق محکم و قابل قبول بود که ما آن را با جان و دل میپذیرفتیم و همین باعث شد اعتقادات ملکه ذهن ما شود. اما سالهاست منطق گفتوگو با جوانان را گم کردهایم و راه ارتباط با آنها را نمیدانیم.
شما استاد دانشگاه هستید، برخی معتقدند رسم استاد و شاگردی در محیطهای دانشگاهی از بین رفته، شما با این نظر موافقید؟
نه موافق نیستم! به نظرم رابطه استاد و دانشجو خیلی راحتتر شده است.قدیمترها دیوار بین معلم و دانشآموز یا استاد و دانشجو خیلی پهن و غیرقابل رسوخ بود. اما الان دانشجویان براحتی مشکلاتشان را با استاد در میان میگذارند یا با هم به گردش، کوهنوردی و ... میروند. این شکل از ارتباط، اتفاق خوبی است. همه اینها باعث میشود مفاهیم ارتباطات انسانی و اجتماعی عمیقتر شود. وقتی مراوده استاد و دانشجو عمیق و سازنده باشد، یاد میگیریم که در هر سطح علمیای که باشیم اگر نتوانیم با اطرافیانمان ارتباط موثر، سازنده و خوبی برقرار کنیم، پیشرفت نخواهیم کرد
خانواده با شهرت شما چطور کنار آمدهاند چون از معدود کارشناسان تلویزیون هستید که معروف شدید؟
کار من یک اتفاق مهم در زندگیام بود. چند نفربودیم که برای این کار تست دادیم و من پذیرفته شدم. بیش از 15 سال است این کار را انجام میدهم و شانس این را پیدا کردهام که بیشتر دیده شوم، اما این باعث نمیشود دچار تکبر و غرور شوم، همیشه از خدا تشکر میکنم که چنین موقعیتی را برایم به وجود آورده است. خانوادهام هم مثل خودم فکر و رفتار میکنند. ما عاشق مردم و لطف آنها هستیم.
گفتید که در خانواده مذهبی متولد و بزرگ شدهاید، به نظرتان خانوادهها چگونه میتوانند بچهها را با مذهب آشنا کنند که اعتقادات مذهبی در آنها نهادینه شود؟
به نظرم اکنون جامعه بیشتر از خانواده در این کار سهم دارد اما متاسفانه جامعه کنونی ما آنقدر قوت و قدرت ندارد که بتواند مذهب را به اعتقادات محکم تبدیل کند.
طاهره آشیانی - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد