روایت محض

هرازگاهی بازی جدیدی به بازار می‌آید که بازیکن را کاملا غافلگیر می‌کند. به‌تازگی نام Undertale زیاد بر سر زبان‌ها می‌آید و بسیاری از کیفیت مطلوب بازی تعریف می‌کنند. با این‌که ظاهر بازی ابتدا کمی تو ذوق می‌زند، پرداختن به آن تجربه‌ای است که هیچ‌کس را ناکام نخواهد کرد؛ زیرادل بستن به این بازی کار سختی نیست.
کد خبر: ۸۶۷۷۹۸
روایت محض

بسیاری این بازی را با عنوان محبوب Earthbound مقایسه می‌کنند که دور از انصاف نیست. Undertale یک نقش‌‌آفرینی بسیار باکیفیت، با یک حس شوخ‌طبعی استادانه و طنز فوق‌العاده است.

همه چیز از دیالوگ‌های شخصیت‌ها، متون خلال نبرد، توصیفات آیتم‌ها و در کل تمام جنبه‌های بازی به طنز آراسته شده ‌است.

طنزی که بی‌نهایت دوست‌داشتنی بوده و بعید است هنگام تجربه بازی لبخند بر لب ننشاند.

می‌توان آن را به Cave Story نیز تشبیه کرد. نه فقط به این دلیل که هر دو بازی زیر زمین رخ می‌دهند و اسمی تقریبا مشابه دارند بلکه به دلیل رویکرد هر دو در شخصیت‌پردازی، روایت داستان و لحن آن.

شاید همه چیز ابتدا بامزه و دوست‌داشتنی به نظر بیاید، اما کم‌کم که پرده از اسرار داستان برداشته می‌شود، دیگر به زحمت می‌توان دوست و دشمن را شناخت و اتفاقات را پیش‌بینی کرد.

در بازی ماجرای پسربچه‌ای را شاهدیم که به زیرزمینی سقوط می‌کند که هیولاهایی فراوان در آن زندگی می‌کنند.

او باید راه فراری به جهان خارج پیدا کند. آن هیولاها مدت‌ها پیش توسط بشر به آنجا تبعید شده‌اند، بنابراین هر بار که انسانی به آنجا وارد می‌شود، جنجال به پا می‌شود.

بازیکن خیلی زود با دو هیولا آشنا می‌شود. یک گُل به نام فلُوی و یک گاو/ خرگوش مهربان به نام توریل. هر دو به نظر موجودات موجهی می‌آیند، اما آیا به همین راحتی می‌شود به دو هیولا اعتماد کرد؟

سفر بازیکن در این گودال و غارهای فراوانش سرشار از معماست. جواهر درخشان آن نیز به‌طور کل مبارز‌ه‌های آن است.

سیستم بازی منحصربه‌فرد است و با وجود تصادفی بودن مبارزه‌‌ها، تعدادشان آنچنان بالا نیست که موجب اذیت بازیکن شود. از حق نگذریم، گاهی بازیکن برای مبارزه بعدی لحظه‌شماری می‌کند.

مبارزات نوبتی Undertale، تفاوت فاحشی با عناوین مشابه نقش‌آفرینی دارند. در حالت حمله یا دفاع، یک کادر مربع شکل با مینی‌گیمی در داخلش نمایان می‌شود که با انجام آن، مقدار صدمه وارده یا دریافتی تعیین خواهد شد.

مینی‌گیم‌های حمله شامل متوقف کردن یک نوار متحرک روی یک مدار ایستا، به‌منظور دست یافتن به بهترین موقعیت و صدمه حداکثری می‌شود. اغلب مینی‌گیم‌های دفاعی نیز پیش از این مشابه زیاد داشته‌اند.

تعدادی پرتابه از سوی دشمن ارسال شده و بازیکن باید با حرکت دادن قلب خود از اصابت آنها جلوگیری کند.

رئیس‌ها هر کدام سبک خاصی از این مینی‌گیم‌ها را ارائه کرده و بازی نیز به‌خوبی به این وقایع تنوع می‌دهد تا از هر نوع حس یکنواختی دوری شود.

البته حمله تنها گزینه نیست. دو گزینه دیگر وجود دارد؛ عمل و عفو که قطعا محور اصلی گیم‌پلی بازی برای بسیاری از بازیکنان خواهد بود. گزینه عمل، چند راه برای تعامل با دشمنان ارائه می‌کند که بنا بر هر دشمن تفاوت دارد.

این گزینه‌ها دامنه وسیعی دارد، از اعمال دوستانه مثل «تعریف» و «آغوش گرفتن» گرفته تا رفتارهای ددمنشانه مانند «زور گفتن» و «بی‌محلی».

انتخاب عمل اشتباه، به تشدید خصومت دشمن خواهد انجامید، اما انتخاب عمل صحیح، ممکن است آب روی آتش باشد و دوستی آن هیولا یا اجتناب از درگیری را موجب شود.

در این صورت، گزینه عفو فعال شده و می‌توان بدون درگیری به نزاع پایان داد. حتی اگر بدانید کدام گزینه در کدام موقعیت بهترین نتیجه را عایدتان می‌کند، باز هم تنوع و جذابیت پیامدهای گزینه‌های انتخابی، بازیکن را وسوسه می‌کند همه را ناخنک بزند.

در کل، تصمیم با بازیکن است که آیا هیولا را از بین ببرد یا به او رحم کند. کشتن هیولاها موجب کسب تجربه و ارتقای سطح شخصیت اصلی می‌شود.

عفو کردن آنان، فقط جایزه مالی در پی دارد (و احتمالا دوستی جدید). امکانش هست که بازیکن تمام بازی را بدون کشتن هیولاها و با باقی ماندن در سطح یک به پایان برساند.

یا این‌که راه دیگری در پی گرفته و همه را قتل‌عام کند. در هر حال، تمام تصمیمات بازیکن، پیامدهای مختص خود را دارد.

جدا از مبارزه‌ها، معماهایی نیز در بازی هست که برای راهیابی در غارها به حل آنها نیاز است. البته این معماها اغلب خیلی ساده هستند.

بعید است بازیکنان زمان زیادی را پشت گره این معماها بگذرانند. حتی بعضی از معماها نیز توسط خود هیولاها انجام می‌شود، چون به مهارت انسان‌ها اعتماد ندارند.

این معماها کیفیت حیرت‌انگیزی ندارند، اما هدف از وجود آنها، تنوع بخشیدن به گیم‌پلی بوده، نه درگیر کردن بازیکن.

یکی از مهم‌ترین کانون‌های قدرت Undertale، شخصیت‌های فوق‌العاده جذاب و طنز به‌شدت قدرتمند آن است. شخصیت اصلی بازی از عمد خنثی است تا تمام مخاطبان بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.

اما دیگر کاراکترهای بازی چنان خوش‌ساخت است که گویی پختگی از سر و رویشان تراوش می‌کند. ارتباط برقرار کردن با این شخصیت‌ها کار سختی نیست و برای کسانی که علاقه کافی برای غرق شدن در جهان این بازی را داشته باشند، یادشان تا مدت‌ها به یادگار خواهد ماند.

دیالوگ‌ها و شخصیت‌های بازی فقط جزئی از کمدی سرشار آن است. وقایع میانه نبردها، اسامی آیتم‌ها و در کل تمام جزئیات بازی از این ذوق بهره‌مند هستند.

جدای از اینها، مورد دیگری که حائز توجه است، تاثیر انتخاب‌های بازیکن در وقایع آینده است. بازی چند پایان مختلف دارد طی سپری کردن آن نیز بسیاری از وقایع تحت تاثیر انتخاب‌های گذشته بازیکن قرار دارد.

سخت می‌توان از وزنه‌های قدرت Undertale گفت و چیزی را از داستان آن لو نداد. با این حال اگر شمای کلی بازی و تعاریف انجام شده توانسته شما را جذب کند، توصیه می‌کنیم آن را امتحان کنید.

نگذارید چهره به ظاهر ساده بازی شما را گول بزند، نویسندگی عالی و موسیقی مسحورکننده آن این مساله را جبران می‌کند.

ناگفته نماند جدا از موقعیت‌های خنده‌آور بازی که هر سگرمه‌ای را از هم باز می‌کند، صحنه‌هایی هم از غم و ناراحتی در بازی هست که فارغ از سبک گرافیکی بازی، تاثیری شگرف بر بازیکن می‌گذارد.

این بازی در حال حاضر یکی از بالاترین امتیازات میانگین در سایت متاکریتیک را دارد؛ حتی بالاتر از بایوشاک و Half-Life2.

Undertale

پلتفرم

Microsoft Windows, OS X

ناشر Tobyfox

سازنده Tobyfox

سبک نقش‌آفرینی

امتیاز 9

ضمیمه کلیک

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها