کتاب با طعم برف و آفتاب

امروز 24 آبان در تقویم رسمی کشور به نام کتابداران ثبت شده است. تاکنون در گزارش‌های مختلفی به مسائل و مشکلات این قشر زحمتکش جامعه پرداخته شده اما این بار به سراغ گروهی از کتابداران رفته‌ایم که شرایط کاری متفاوتی دارند.
کد خبر: ۸۵۶۱۹۹
کتاب با طعم برف و آفتاب

آنها از سرمای استخوان‌سوز زمستان تا گرمای گاه شدید تابستان برنامه کاری‌شان تغییری نمی‌کند. هرگز تسلیم شرایط جوی نمی‌شوند، صبح چشم‌هایشان را که باز می‌کنند به امید خدا می‌زنند به دل مسیر. از شهری به شهر دیگر و از روستایی به روستای دیگر. آنها کتابداران روستایی هستند، کسانی که خاطرات، حرف‌ها و نکته‌های فراوانی دارند. بارها در دل جاده حتی با گرگ‌ها هم روبه‌رو شده‌اند، اما دل از مسیر نکنده‌اند. دوباره فردا راه افتاده‌اند تا کتاب، این سرچشمه دانایی را در روستاها و مدرسه‌ها به دست بچه‌ها برسانند.

به گزارش جام‌جم، کتابخانه‌های سیار روستایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فرصت کتابخوانی برای بچه‌های روستایی است. فرصتی که هر چند هنوز با کمبود امکانات و مشکلات زیادی روبه‌روست، اما باز هم اتفاق نیکی است که می‌تواند به مرور زمان بزرگ‌تر شده و روستاهای بیشتری را پوشش دهد. اکنون به گفته وحید توفانی، رئیس کتابخانه مرجع کانون پرورش فکری، تنها 1500 روستا تحت‌پوشش کتابداران روستایی است، درحالی که ایران چند ده هزار روستا دارد و براساس این آمار، روستاهای بسیاری از نعمت داشتن کتابخانه سیار هم محروم هستند.

به گفته کتابداران روستایی، بخشی از این محرومیت‌ها ناشی از کمبود منابع مالی است که باید تامین شود تا بتوانند روستاهای بیشتری را تحت پوشش خود بگیرند.

کتابخانه‌های مینی‌بوسی

مرتضی فرنام، یکی از این کتابداران روستایی است که در استان یزد مشغول فعالیت است. او درباره دشواری‌های این شغل به جام‌جم می‌گوید: دوست ندارم زیاد درباره سختی‌های کارم فکر کنم و حرف بزنم. چون شیرینی‌های کتابداری روستایی آن‌قدر است که بتوان سختی‌هایش را هم تحمل کرد.

او اظهار می‌کند: ما در سال تحصیلی به مدرسه‌ها رفته و دانش‌آموزان را به عضویت کتابخانه درمی‌آوریم. کتابخانه هم در مینی‌بوس یا ون مستقر است. صندلی‌ها را برداشته‌ایم و آنها را تبدیل به کتابخانه‌های سیار کرده‌ایم. دو هفته یکبار هم به مدرسه‌ها سر می‌زنیم و علاوه بر امانت دادن کتاب، فعالیت‌های فرهنگی دیگری هم داریم.

کتابداری روستایی مشقت‌های زیادی دارد و کار هر کسی نیست. فرنام با تاکید بر این نکته می‌گوید: باور کنید شغلم بیش از این‌که برایم سخت باشد، شیرین است و از انجام آن واقعا حس مفید بودن دارم. روزهایی هست که از گرمای شدید احساس بیماری می‌کنم و با خودم می‌گویم امروز را استراحت کنم، اما بعد می‌بینم باید رفت، بچه‌های زیادی منتظرند تا کتاب‌های تازه بگیرند و شاید باورتان نشود در چنین روزهایی همیشه در دل یک روستایی و مدرسه‌ای اتفاق خوبی برایم می‌افتد که با خودم می‌گویم باید همین امروز از خانه بیرون می‌آمده‌ام.

او درباره مشکلاتی که با آن مواجه هستند، اظهار کرد: در کل استان یزد چهار ماشین برای کتابخانه سیار داریم و با توجه به پهناور بودن استان واقعا کم است. می‌توانم بگویم ما تنها 2 درصد از حجم کتابخانه‌های سیار را در اختیار داریم و به همین دلیل هم برای پوشش همه روستاها دچار محدودیت هستیم.

این کتابدار روستایی ادامه می‌دهد: ما شهرهای تفت و مهریز را پوشش می‌دهیم؛ یک هفته تفت هستیم و یک هفته مهریز. دوست داریم شرایطی داشته باشیم که به دورافتاده‌ترین روستاها هم سر بزنیم. واقعا ناراحت هستیم از این‌که مجبوریم از کنار خیلی از روستاها عبور کنیم، چون زمان و امکانات لازم را برای زیرپوشش قرار دادن آنها نداریم.

فرنام اظهار می‌کند: ما هیچ نمی‌خواهیم جز چند ماشین برای تبدیل به کتابخانه سیار. آن‌قدر به کارمان عشق داریم که بقیه کارها را خودمان انجام می‌دهیم. مسئولان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در این عرصه خیلی فعال هستند، اما منابع مالی کافی ندارند.

امیدوارم همان‌طور که تاکنون رهبر معظم انقلاب ما را یاری کرده‌اند باز هم مثل همیشه عنایتی به کانون داشته باشند و ما را یاری کنند. همین خودرو‌هایی که اکنون در اختیار ماست، اهدایی ایشان است چون به امر کتابخوانی بسیار اهمیت داده و درک کاملی از اهمیت این موضوع دارند.

این کتابدار روستایی درباره حقوق کتابداران می‌گوید: هم قانع هستم و هم راضی به رضای خداوند. نمی‌خواهم همه چیز را در همین دنیا بگیرم، بعضی چیزها را هم باید گذاشت خدا با آدم حساب کند.

برف و گرگ در مسیر کتابداران

صادق فرهادیان، کتابدار روستایی است که در استان همدان مشغول فعالیت است. او از زمستان‌هایی که در مسیر روستاها گذرانده خاطرات زیادی دارد. بارها بین مسیر خودرواش خراب شده و از ترس حمله گرگ‌ها نتوانسته حتی برای تعمیر ماشین‌اش پیاده شود. او می‌گوید: استان همدان زمستان‌های سختی دارد و ماشین‌های ما مجهز نیست. بارها پیش آمده که در برف‌ گیر کنم یا ماشین خراب شود و از ترس حمله گرگ‌ها ساعت‌ها در ماشین منتظر مانده‌ام تا خودرویی رد شود و کمکم کند.

فرهادیان با خنده ادامه می‌دهد: گرگ‌ها هم دیگر به تجربه یاد گرفته‌اند وقتی ماشینی می‌ایستد یک نفر مجبور است از آن پیاده شود و می‌توانند طعمه‌ای داشته باشند. بنابراین در چنین شرایطی حتی امکان پیاده شدن از ماشین را هم نداریم.

این کتابدار روستایی هم مانند همکارش در استان یزد وقتی قرار می‌شود درباره مشکلات کارشان صحبت کند هیچ اشاره‌ای به مسائل مالی و حقوقشان نمی‌کند.

او می‌گوید: در مدارس ساعت خاصی برای حضور ما وجود ندارد و اغلب در ساعت زنگ تفریح می‌توانیم با بچه‌ها ارتباط برقرار کرده و عضویت و امانت کتاب را انجام دهیم. اگر تعامل بیشتری میان کانون و وزارت آموزش و پرورش برقرار شود و ساعتی را در هفته به کار ما اختصاص دهند، قطعا تعامل بهتری میان ما و بچه‌ها برقرار خواهد شد.

وقتی درباره میزان حقوقشان هم سوال می‌کنم، می‌گوید: ناشکر نیستم. از همه چیز راضی هستم، اما در گذشته به‌خاطر شغل سختی که داریم ماهانه مبلغی هم به‌عنوان حق سختی کار به ما تعلق می‌گرفت. اما حالا هشت سال است که این مبلغ حذف شده و اضافه‌کاری ناچیزی حدود 12 ساعت داریم و مبلغ بسیار پایینی است. امیدوارم مسئولان دوباره به این موضوع سختی شغل ما دقت کنند و تجدید نظری در این موضوع داشته باشند.

زینب مرتضایی‌فرد

گروه فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها