این مستند سینمایی توسط شهرام میراب اقدم و سام ارجمندی و تهیهکنندگی احسان ظلیپور وارد شبکه نمایش خانگی شده که البته بیشتر روایتی از سرنوشت سالنهای سینماست.
با این حال در رهگذر این روایت، مخاطب، تصویری اجمالی از تاریخچه و گذر تاریخی سینمای ایران را نیز به دست میآورد.
روزی روزگاری سینما درواقع روایتی تاریخی از جغرافیای سینماست. از سالنها و صندلیها و پرده و آپاراتچیها و کلا شهری به نام سینما که روزی در دوران طلایی خویش به سر میبردند و اکنون از آن شکوه گذشته خبری نیست.
فیلم هم واجد ترتیب زمانی و هم واجد ترتیب مکانی است. به این معنی که روایت این اثر از روزی که سینما وارد ایران میشود و نخستین سالنهای سینما تاسیس میشود آغاز شده و تا زمان معاصر و ساخت پردیسهای سینمایی پیش آمده.
از حیث مکانی نیز یک تقسیمبندی جغرافیایی ـ منطقهای صورت گرفته و بر مبنای آن به تاریخچه سینماهای موجود در آن منطقه پرداخته شده مثلا در راسته خیابان لالهزار که 20 سینما وجود داشته یا فرضا در امتداد خیابان ولیعصر و جمهوری.
تعدادی زیادی از این سینماها البته تعطیل شده و متروکهاند و برخی نیز بازسازی شده و تجدید حیات یافتهاند. در یک متن قاب گرفته نیز تاریخ تولد و مرگ این سالنها به نمایش گذاشته میشود.
فضا و حال و هوای فیلم در ساحت مشترکی از حسرت و حس نوستالژی در نوسان بوده و شدت و ضعف این حس در نسبت با سن و سال مخاطبان قبض و بسط مییابد.
تماشای این فیلم برای خیلی از قدیمیها یادآور خاطراتی از دوران جوانی و تجربه سینما رفتن است.
تجربهای که غالبا با صفهای طولانی بلیت و حال و هوای فیلمهای سابق و بوی ساندویچ و تنقلات آمیخته است. برای نسل جدید نیز فیلم سرشار از اطلاعات جذابی است که بسیاری از عشق سینماییها را به وجد میآورد.
در این میان نمایش نماهایی از فیلمهای معروف مثل قیصر و گوزنها و بازیگران مشهور آن دهه و موسیقی متنهای خاطرهانگیز، رنگ و بوی بیشتری به اثر میدهد. با این حال در فرازهایی از فیلم ممکن است مخاطب احساس کند که روایت تکراری شده.
در این بین گفتوگو با برخی سینماداران و آپاراتچیها که اکثر از ورشکستگی سینما و شغلشان و قهر مخاطب با سالنهای سینما و آجر شدن نانشان توسط شبکههای جدید توزیع فیلم مثل سوپرمارکتها و دستفروشان، هم از ریتم یکنواخت اثر میکاهد و هم به نوعی دست به آسیبشناسی سینما و مشاغل سینمایی میزند.
روزی روزگاری سینما امکان مقایسه کردن و میزان تغییر و پیشرفت و پسرفتهای سینما را در ایران دستکم در هفت دهه به مخاطب داده و او را با سیر این تحول آشنا میکند.
روزی روزگاری سینما، البته به گزارشی تصویری ـ تاریخی درباره سینماهای پایتخت محدود شده و از سینماهای شهرستانها سخنی به میان نمیآورد مگر در جاهایی که قصد دارد آمارهای کلی از تعداد سینماهای کشور در سالهای مختلف بدهد.
ضمن اینکه همه سینماهای تهران را هم نام نمیبرد که در انتهای فیلم به این موضوع اشاره کرده و به شکل فهرستوار نام آنها را در تیتراژ پایانی میآورد.
یکی از نکات جذاب فیلم ارائه اطلاعات درباره فروش فیلمها و بهای بلیت در طول سالهای مختلف است.
این اطلاعات البته در ابعاد دیگری هم ارائه میشود مثلا سینماهایی که تعطیل، تخریب یا بازسازی شدهاند.
همچنین سینماهایی که بهویژه در اوایل انقلاب آتش گرفتند، اما بیش از اینها فرسودگی سینماهای قدیمی و خالی شدن آنها از تماشاگر است که دل عاشقان سینما را به درد میآورد.
روزی روزگاری ادای دینی به تاریخ سینما و سینماداران در کشور ماست که تماشای آن علاوه بر تجربه لذتبخش نوستالژی سینما، میتواند توجه دوباره مخاطب را به این هنر و سرگرمی برانگیخته تا شاید کمی مهربانتر با سینما برخورد کنیم و اصلا گاهی، به سینما برویم.
سینما رفتن روزی در این سرزمین آداب خودش را داشت، اما هنوز هم شکوه خود را از دست نداده است. سینما روایتگر روزگار ماست و متعلق به روزگاران خاصی نیست. نه روزی روزگاری که امروز و فردا به سینما برویم.
سیدرضا صائمی - قاب کوچک
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد