اما در پارهای اوقات انتخاب بعضی فیلمهای ایرانی همانند از تهران تا بهشت ساخته ابوالفضل صفاری در جشنوارههایی مانند مونترال یا روتردام باز هم همان نظریه معروف را تقویت میکند.
از تهران تا بهشت تیتراژ پر و پیمانی به لحاظ بازیگر و عوامل پشت دوربین دارد ولی حاصل حیرتانگیز است.
حیرت از این جهت که با فیلمی دو پاره و بهخصوص نامفهوم در نیمه دوم روبهرو هستیم که به شکل ناقصی به پایان میرسد.
این موضوع به شکلی واضح در دو تکه بودن فیلم نمود دارد. نیمه اول فیلم یک جست و جوی خیابانی است که زنی برای پیدا کردن شوهر گمشدهاش انجام میدهد و در قسمت دوم فیلم به شدت ساکن و کند روایت میشود که البته هر چه به پایان نزدیک میشود غیرقابل تحملتر میشود.
اما اساسیترین اشکال فیلم نامفهومبودن قصه اصلی و خردهروایتهای فرعی است که تقریبا در تمام لحظات میتوان به آن پرداخت.
جستوجوی غزال در طول فیلم نهتنها به نتیجه خاصی منتهی نمیشود، بلکه به ابهامات افزوده هم میشود و ساختار روایی فیلم و فیلمنامه در حل آن ناتوان است.
مخاطب با قصهای روبهروست که در طول اتفاقی نمیافتد و همه چیز به شکل شلخته و نامنظم در عرض هم قرار دارند که تا پایان هم در همین حالت باقی میمانند.
شخصیتها مثل دوست غزال، نادر یا سوزنبان کاملا بیاستفادهاند و حتی شخصیت پدر که دچار حواسپرتی است (با بازی علیرضا خمسه) هم معلوم نیست اساسا چرا در فیلم حضور دارند.
علتها و اتفاقات در این فیلم مبنای منطقی ندارند و صرفا برای افزایش زمان فیلم بهوجود میآیند و مثلا شما هرگز متوجه نمیشوید فرهاد کجاست یا گروهی که دنبال او هستند ماهیتشان چیست؟ یا اینکه این اسناد و مدارک محیط زیستی است یا امنیتی؟
از این قبیل پرسشها در فیلم فراوان است و بهخصوص در نیمه دوم و ورود غزال به کویر فضا به شدت انتزاعی و غیرقابل باور میشود و طراحی صحنه و دکورها بدجوری توی ذوق میزند که وسط این بیابان برهوت این ریل راهآهن و خانه و..... چه کاربردی دارند؟
از تهران تا بهشت از همان گام اول مبنای خود را بر اراده فیلمساز برای پیشبرد فیلم قرار داده و نه منطق روایی و ساختاری که به همین دلیل برخلاف دقایق ابتدایی فاقد عناصر سینمایی برای جذب مخاطب است و مهمتر اینکه انگار برای چند صحنه مشخص که نهایتا چند دقیقه جذابیت دارد یک فیلم ساخته شده است.
نکته بسیار مهمتر از نقد ساختاری، فضای سیاه ترسیم شده در فیلم است. تاکید چندباره بر تجاوز به زن، وجود کارتنخواب در آپارتمان غزال، نشان دادن دعوا و دزدی در تمام صحنههای فیلم، فرار یک عروس وسط اتوبان!
و یک کلانتری پر از آدم و پلیسی که فقط متهم میکند و صحنههایی از این دست که اساسا در تمام فضای شهری فیلم وجود دارد هیچ کاربردی غیر از پوشاندن ضعفهای آشکار فیلمنامه و البته خوشآمد جشنوارههای خارجی ندارد.
در چند ماهه اخیر پشت جلد بسیاری از فیلمهای شبکه نمایش خانگی از حضور در جشنوارههای خارجی بهعنوان یک تبلیغ برای با ارزش بودن اثر استفاده میشود که البته بهتر است دوستان و مدیران این شبکه نسبت به صحت و سقم آن حساسیت بیشتری داشته باشند.
دوستی به شوخی میگفت اگر سفارتخانههای اروپایی در دادن ویزا سختگیری نکنند، بعضی از دوستان فیلمسازی را کنار میگذارند. از تهران تا بهشت اولین و مهمترین هدفش دیده شدن در فضای خاص جشنوارههاست.
مشکلات و کاستیهای کشور ما غیرقابل کتمان است ولی ای کاش یاد بگیریم برای گرفتن یک تندیس همه پلشتیها و سیاهیها را به شکل اغراق شده در 90 دقیقه نشان ندهیم. کاری که سینمای اروپا و آمریکا هرگز با این جدیت با کشورهای خودشان نمیکنند. یک تحقیق ساده این حقیقت را تایید میکند.
بهرنگ ملک محمدی - قاب کوچک
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد