شخصیتهای اصلی داستان هم مانند کپل، نارنجی، دم باریک، گوش دراز و خوشخواب که آن زمان قهرمان بچههای نسل خود بودند، در قسمت دوم بزرگ و وارد اجتماع شدهاند، قصه هم فرق چندانی نکرده، بر مبنای وجود یک دشمن خارجی به نام ـ اسمشو نبر ـ بنا شده است، همان دشمنی که در قصه معاصر هم باعث به وجود آمدن حس اعتماد به نفس در بین بچهها شده، آنها را نیز مانند پدران و مادرانشان مجبور به جنگ میکند.
البته این ایدهمحوری که شباهت کاملی با قصه قسمت اول دارد، به دلیل تکرار تاریخ در شرایط معاصر کشورمان در عرصه بینالمللی بجا و شایسته به نظر میآید، نکته مهم در مقبول افتادن قسمت اول، پخش آیتمهای تلویزیونی مدرسه موشها در آن روزها بود، اما سوال اینجاست که عامل استقبال از قسمت دوم، آن هم بعد از سالهای دور چه میتواند باشد؟ شاید یکی از مهمترین دلایل آن، گرایش عجیب و باورنکردنی متولدین دهه 50 و 60 به نوستالژی است، کششی که باعث میشود، کودکان دیروز هرگز قادر به فراموشی شخصیت: کپل، نارنجی، عینکی، سرمایی و... نباشند و چهبسا این عشق را به فرزندان خود نیز منتقل کرده باشند!
فیلم شهر موشهای 2، از تمام عناصر جذاب و داشتههای مدرسه موشها و قسمت اول خود استفاده کرده، با توجه به هدفگذاری خود، بار قصه را به بچههای قهرمان آن سالها منتقل میکند و به این شکل، مخاطب اصلی خود را که بچههای نسل امروز هستند، تعیین میکند.
چراکه بچههای روزهای دور به مظلومانهترین شکل، با درک شرایط حاکم، مقابل تمام سختیها ایستاده، این نسل تا امروز خاکشان را از هر گزندی دور نگه داشتهاند و حالا از فرزندان خود انتظار دارند تا با تکیه بر تواناییهای خویش راه آنها را ادامه دهند، انتظاری که با دیالوگ یکی از بچهموشها در بحرانیترین قسمت داستان مخاطب را بشدت تحت تاثیر قرار میدهد، جملههای کلیدی بچه موشی که در جواب ترس و ناامیدی دوستانش میگوید:
ـ مگه پدر و مادرای ما نجنگیدن؟ پس ما هم میتونیم و میجنگیم!
به روال آثار پیشین مرضیه برومند و خصوصا فیلمهای عروسکی او، اجرا چه در مورد صداپیشهها و چه در عروسکگردانی کاملا حرفهای و هوشمندانه است و فضا و رنگآمیزی پلانها شاد، مفرح و کودکانه طراحی شده است، البته این فضای دوستداشتنی به سبب برخورداری از یک موسیقی شاد و امروزی به وجود آمده، با وجود تعدد شخصیتها دچار آشفتگی و بهم ریختگی نشده است، شایان ذکر است که فیلم، با استفاده از این نکات، تبدیل به قصهای برای بچهها میشود که در این سالها بشدت جای خالی آن را احساس کرده بودیم، به عبارت دیگر این فیلم، با فاصله گرفتن از فیلمهای جشنوارهای و محوریت قرار دادن کودکان، هدفگذاری اول خود را جذب بچهها به سینما قرار میدهد و در راه نیل به این مهم استفاده از موسیقی شاد و ایجاد فضای کمدی سالم را سرلوحه خود قرار میدهد.
بومی بودن قصه، پختگی شخصیتها، رفتار کاراکترها و استقبال مخاطب خاص و عام از دو نسخه شهر موشها، موید این نکته مهم و اساسی است که سینمای بومی ما میتواند با سیاستگذاری درست مسئولان فرهنگی و سینمایی از بحران گریز مخاطب گذر کرده، نفسی عمیق بکشد. دنبالهسازی و استفاده از گنجینههای سالهای ابتدای پیروزی انقلاب، یکی از همین تدابیر است که البته اینبار به همت سرمایهگذاری بخش خصوصی و هوشمندی کارگردان اتفاق افتاده است و مسلما میتواند ادامهدار باشد. باید توجه کنیم که استفاده از فرمولهای پیشتر امتحان خود را پس داده است و یکی از اصلیترین دلایل استواری چرخه اقتصادی و تولید در هالیوود و بالیوود است و در ایران هم میتواند استفاده شود.
شهر موشها با قصهای نسبتا روان، ریتمی تند و ساختاری استاندارد، پیامی بسیار ارزشمند برای بچههای امروز ایران دارد، اینکه باید در مقابل ترس و زورگویی ایستاد و حتی در مواجهه با دشمن هم اخلاقیات را زیر پا نگذاشت، بچههای نسلهای پیش این سرزمین، بیشک کارشان را درست انجام دادهاند و حالا نوبت نسل امروز است.
مرضیه برومند بیاغراق یکی از مهمترین فیلمسازان کودک سه دهه گذشته است و ای کاش همیشه در همین سینما باقی بماند، زیرا نسل امروز بشدت محتاج دانستن، آموختن و شاد زیستن است، درست مثل بچههای عاشق نوستالژی دیروز که همیشه با یاد قهرمانانشان زیسته و خواهند زیست.
بهرنگ ملک محمدی - قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد