بودا می‌گفت، زندگی اکثر ما شبیه اسب سواری است که به دیدن یک مسیر و شناسایی آن رفته، اما چنان پر سرعت می‌رود که گرد و غبار آن جاده، اجازه تماشای راه را به او نمی‌دهد. این شاید عصاره تمام آسیب‌هایی باشد که سرعت به زندگی وارد می‌کند. سرعت در تبادل اطلاعات، سرعت در رانندگی، سرعت در پیاده‌روی، سرعت در خرید و... برای ما از بیکار تا سیاستمدار، از کارخانه‌دار تا هنرمند و از راننده تا کفاش، انگار سرعت همه چیز است.
کد خبر: ۸۲۹۹۴۰
خوشی‌ها و مصائب سرعت

سرعت در بسیاری موارد مثبت است. سرعت در نجات یک انسان، سرعت در اتمام کار و سرعت در انجام امور زندگی از جمله اتمام کارهای اجباری که باید هر چه زودتر انجام‌ دهی تا زندگی‌ات نظم پیدا کند، مثل تحصیل.

در مقابل، خیلی از سرعت‌ها منفی و آسیب زننده است مثل سرعت در رانندگی، حرف زدن، خانه ساختن، کار هنری و ذوقی کردن و پاسخ دادن به سؤال فرزندمان در باره یک مساله مهم...

سرعت و هدف

سرعت به شکل مطلق، مثبت یا منفی نیست. گاه واجب است برای رساندن بیمار به پزشک سریع عمل کرد، چون آهستگی جان او را به خطر خواهد انداخت.

گاه باید در فراهم کردن ابزار یک مهمانی سریع عمل کرد، چون ممکن است کندی، منجر به آماده نشدن بسیاری از امور و ناقص ماندن نیازهای مهمانی گردد و آن وقت در آن مهمانی خوش نخواهد گذشت. گاه باید سریع حرف زد، چرا که کندی در گفتن، شنونده‌ها را خسته و کسل می‌کند.

گاهی یک اثر هنری مثل یک نقاشی خیابانی باید بسرعت کشیده شود، چرا که ناقص ماندن آن نقاشی، شهر را روزها و حتی ماه‌ها زشت و مخروبه نشان خواهد داد. این نشان می‌دهد، سرعت و کندی استثنا بردار هستند و آنچه آنها را مشروط می‌کند، بیش از هر چیز هدف است.

هدف از کار، میزان سرعت و کندی را روشن می‌کند. هدف ما تا چه حد ضروری است و ضرورت انجامش تا چه اندازه مشروط به زمان است؟ این شرط هم باید واقعی باشد، برآمده از نیازهای واقعی و ضرورت‌های حقیقی و قابل اثبات در پیشگاه روح و روان فرد.

اکثر ما فکر می‌کنیم، کارمان ضروری‌ترین کار دنیاست، برای وقت خودمان ارزشی بیشتر از وقت دیگران قائلیم. این وضع درباره همه وجود دارد. همه می‌خواهند کارشان را در سریع‌ترین زمان ممکن عملی کنند و انجام آن را الزامی‌تر از کار دیگران می‌دانند، اما در جهانی که همه عجله دارند و خود را اولویت می‌پندارند، عصبیت و جنگ و درگیری اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. بیایید نگاهی از دور و فارغ از خودپرستی به کارهای خود بیندازیم.

با این نگاه بی‌طرفانه، به این نتیجه خواهیم رسید که اغلب کارهای ما نیاز به سرعت و عجله ندارند و اصلا آن‌قدر اضطراری نیستند که به خودمان و دیگران فشار بیاوریم و زور بگوییم و فریاد بزنیم که زود باشند و عجله کنند. هر انسانی در زندگی، کارهایی ضروری و فوری دارد و البته کارهای زیادی که نسبت به زمان حساس نیستند و می‌شود با سرعت کم و به قول معروف، سر فرصت انجامشان داد.

با این اوصاف، سرعت الزاما به معنای اهمیت نیست. سریع انجام دادن یک کار به معنای این نیست که آن کار اهمیت دارد. اول این که ما اغلب در شناسایی کارهای با اهمیت زندگی خود دچار اشتباه می‌شویم و نمی‌توانیم خطی فارغ بین کارهای مهم و غیرمهم بکشیم و دوم این که کارهای مهم در بسیاری موارد نیازمند دقت نظر و آرامش هستند. بسیاری از کارها در سرعت حیف می‌شوند و به همین دلیل، باید با طمأنینه و دقت به انجام برسند . اهمیت به معنای ضرورت و جایگاه ویژه آن کار است.

حیاتی بودن (به معنای در گرو مرگ و زندگی بودن) اخلاقی بودن (به معنای میزان اهمیت یک کار برای دیگری) و علاقه درونی ما (میل و درگیری احساسات و عواطف برای انجام یک کار) آن را
مهم می‌کند.

برخی کارهای مهم را مثل کارهای حیاتی باید با سرعت انجام داد، اما بسیاری از کارهای مهم نیازمند وقت، تمرکز و دقت هستند. با این اوصاف، اهمیت نباید موجب سرعت شود، مگر این که سرعت در انجام آن کار مهم ضروری باشد. سرعت تمرکز و خویشتنداری را کم می‌کند و اگر انسان کارهای زیادی را به غلط در زندگی خود ضروری بپندارد، کنترل اعصاب و کلام و رفتار خود را از دست
خواهد داد.

سرعت و اطلاعات

عصر انفجار اطلاعات؛ این توصیف را درباره زمانه ما بسیار به کار برده‌اند؛ عصری که در آن بسرعت، خبری درباره شهروند شهری کوچک در ترکمنستان می‌رسد به شهروندی در پایتخت آلمان. مهم‌ترین امکانی که سرعت زیاد اطلاعات به انسان داده، آگاهی بموقع از خبر است، اما مهم‌ترین امکانی را که از او گرفته، ترس از خبر بد و شادی در برابر خبر خوب و در نهایت، تامل درباب آن خبر است. بسیاری از این خبرها خبرهای خوبی نیستند، اما این خبرهای پر از خون و خشم، دیگر آدم‌ها را چنان که باید تکان نمی‌دهند، چرا که اخبار واقعا مهم در میان سرعت و فراوانی گم می‌شوند. با زیاد شدن و سرعت اطلاعات، امکان انتخاب ما در میان خبرها زیاد شده، ولی توان انتخاب افزایش نیافته است.

توان به این معناست که ما از چیزهایی که به ما ربط ندارد، دور و خبرهایی را که برایمان مهم است، انتخاب کنیم. این در شرایطی میسر است که بتوانیم در میان سرعت و فراوانی اخبار و اطلاعات، چند لحظه مکث کنیم، سرعت را پایین بیاوریم و بیندیشیم. اندیشه هم نیاز به زمان دارد نیاز به آهستگی در برابر کندی.

سرعت و عجله

حتما به آدم‌هایی برخورد کرده‌اید که می‌خواهند در صف صندوق سوپرمارکت از همه جلو بزنند، در صف نان ماشین‌شان را بدجا پارک کرده‌اند و در صف دستشویی ناراحتی کلیه می‌گیرند و بدترین اهانت برایشان، جلو زدن از آنها در یک بزرگراه خلوت است. آدم‌هایی که همیشه عجله دارند، با نوک پا راه می‌روند، از بین ماشین‌ها مارپیچ می‌زنند و هر روزنه کوچکی برای رسیدن به مقصد آنها ایجاد شده است؛ آدم‌هایی که چه پیاده باشند، چه سواره، زیاد تصادف می‌کنند و موجب زحمت دیگران می‌شوند.

سرعت برای رفتار آنها وصف درستی نیست. آنها بیشتر عجول هستند. برایشان مهم نیست چه می‌کنند و اصلا بحث اهمیت کار هم در میان نیست. مساله تنها عجله کردن به عنوان یک حالت همیشگی است. انگار صبر کردن برای هر چیزی، هر چند ساده و بی‌اهمیت بی‌معناست. سرعت در خیلی از موارد می‌تواند مثبت باشد.

همان‌طور که گفته شد، بسیاری از اعمال، سرعت می‌طلبند و اساسا کندی در انجام آنها غلط است، اما عجله هیچ‌گاه مثبت و نتیجه‌بخش نیست و می‌تواند منفی و مخرب باشد. عجله بیشتر از روش و نوع انجام یک یا چند کار مشخص‌کننده بی‌توجهی و بی‌فکری مداوم است. آدم عجول در همه دیدگاه‌ها و عقاید محکوم شده و عجله اساسا کار بدترین موجودات یعنی شیطان خوانده
شده است.

سرعت و زندگی

بیایید به آن جمله بودا برگردیم به آن سواری که همه‌جا را پر از گرد و خاک کرده و هیچ نمی‌بیند. زندگی نیاز به دیدن دارد وگرنه تجربه نمی‌شود. نیاز به تأمل دارد وگرنه سخت می‌شود. یکی از توصیه‌های روان‌شناسان، اختصاص دقایقی به تأمل است، حال می‌ تواند مدیتیشن نام بگیرد یا دعا و عبادت یا فکر کردن و آرام گرفتن در یک گوشه خانه. باید گاهی خود را از حوادث و رویدادهای پی در پی زندگی بیرون برد و به آنها از فاصله‌ای دور و بی‌طرفانه ـ تا آنجا که برای یک فرد با نیازها و خودخواهی‌هایش ممکن است ـ نگاه کرد. روند زندگی بدون این بیرون ماندن می‌تواند غیرقابل کنترل و بسیار بی‌رحم شود.

آهستگی خود شیوه‌ای از تأمل است. به جاده‌های سرسبز شمال بیندیشید که چگونه زندگی را پر و پیمان و زیبا در خود نهفته دارند و ما به جای خیره شدن به این آشکارگی تمام‌عیار و توجه به زیبایی و لذت از زمان بی‌دغدغه حال، تنها به مقصد می‌اندیشیم، به زمانی دیگر و نیامده که لذت‌ها و زیبایی‌ها را در خود دارد و نه اکنون. ما به مقصد کمی بیشتر و زیادتر از آنچه باید می‌اندیشیم و این سرعت غیرمجاز را مجاز می‌کند.

همه ما سواری هستیم که به زندگی آمده‌ایم تا ببینیم، درک کنیم و خوشبختی و سعادت را بیابیم، اما در حالی که زندگی را درست نمی‌بینیم و زیر فشار تعجیل و اضطراب از گذر زمان خرد می‌شویم چطور می‌توانیم چیزی ببینیم؟ برای آدمی که دچار سرعت همیشگی است، زندگی امری پنهان و کشف نشده است.

علیرضا نراقی - دین و زندگی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها