ریا کـردن یا نکـردن تراژدی این است

ریا در لغت به معنای تظاهر است. انسان ریاکار ظاهر را بزک می‌کند، فارغ از این که آن نمایشی که می‌دهد، محتوایی حقیقی در وجودش داشته باشد یا خیر. به دلیل همین نمایاندن غیرواقعی است که ریا را بیشتر آدمیان بد می‌دانند. ما به مثابه انسان‌هایی ریاکار، جوری می‌نماییم که در حقیقت آن‌طور نیستیم. پس ریا به نوعی دروغ هم محسوب می‌شود.
کد خبر: ۸۲۶۳۸۴
ریا کـردن یا نکـردن تراژدی این است

اما تصور کنید خوشحالی پدر و مادر شما در گرو داشتن عقیده، رفتار یا عملی از سوی شما باشد و اگر شما را آن طور که واقعا هستید ببینند از تربیت خود ناامید می‌شوند. ممکن است تصور کنند با نداشتن آن عقیده یا رفتار به عنوان یک پدر و مادر شکست خورده اند و این آنها را افسرده و دلشکسته می‌کند. آیا با نمایاندن خود به آن شکل که آنها باور دارند، شما کاری غیراخلاقی کرده‌اید؟ یا برعکس اگر واقعیت خود را بی‌ملاحظه به آنها نشان دهید به سبب رنجی که بر روح و جانشان روا داشته‌اید کاری غلط انجام داده‌اید؟ واقعیتی ناامیدکننده آیا بهتر از تظاهری امیدبخش و شادی‌آور است؟ چه کسی می‌تواند جوابی قطعی به این پرسش عمیقا تراژیک دهد؟

این پرسش تراژیک است، از این نظر که اگر جوری بنماییم که نیستیم، قطعا احساس بدی نسبت به خودمان خواهیم داشت و حتی نسبت به پدر و مادرمان احساس خیانت می‌کنیم. در مقابل اگر حقیقت را نشان دهیم آنها را ناامید و غمگین کرده‌ایم که اگر برخورنده‌تر از خیانت نباشد به میزان زیادی شکننده است. این موقعیت متناقض و عذاب‌آور تراژدی رویارویی ما با دیگران است.

اعتدال، تنها راه ممکن

بدیهی است اگر ما به خودمان دروغ بگوییم و خودمان را درباره آنچه در حقیقت هستیم گول بزنیم کاری خطا و گمراه‌کننده انجام داده و خود را به نوعی تباه کرده‌ایم؛ چرا که خود را از حقیقت خود به عنوان واجب ترین حقیقتی که هر انسانی باید در زندگی‌اش بشناسد محروم کرده‌ایم. اما تا چه حد می‌توان همین اصل را در مورد دیگران - بخصوص کسانی که پیوندی عاطفی و حساس با چگونه بودن ما دارند - رعایت کنیم؟

خیلی از متفکران معتقدند ما حق نداریم در این‌گونه موارد متناقض دروغ بگوییم یا به ریا پناه ببریم. اما در مقابل بسیاری از افراد می‌گویند باید احساسات دیگران را بویژه آنها که احساس خوبشان باعث آرامش خاطر خود ما هم خواهد شد، مقدم بر حقیقت بپنداریم. تاریخ ثابت کرده است طرحواره‌های کلی آنچنان در این‌گونه موارد کمک‌کننده نیستند. موقعیت‌ها پیشتر از ما حرکت می‌کنند و جلوتر می‌روند و ما در موقعیت‌ها نمی‌توانیم تنها با تکیه بر نظریه‌های کلی تصمیم بگیریم. پای عواطف که وسط بیاید دیگر نظریه‌ها تنگدست‌تر از آنند که بتوان رویشان حساب کرد.

اما چه باید کرد؟ در این‌گونه موارد ابتدا باید موقعیت را سنجید. باید کمترین دروغ و تظاهر را کرد و آستانه طرف مقابل را هم در نظر گرفت. گاهی کمی انعطاف از حقیقتی که خود حقیقت می‌پنداریم، آن هم درباره وجود خود در برابر کسانی که آن حقیقت خردشان می‌کند، همه چیز را آرام‌تر خواهد کرد. در مقابل، وادادگی مطلق و نگفتن کامل حقیقت همیشه اضطراب‌آور است و از سوی دیگر خیانتی به خیال و باور کسی که دوست داریم و این به اندازه غمگین کردن آن پدر و مادر مثالین ما خرد‌کننده و بد است.

همیشه راه میانه و اعتدال بهتر است از راه‌های مطلق‌گرای پیشین. این دست‌کم درخصوص روابط عاطفی صادق است و حتی درخصوص روابط سیاسی و اقتصادی هم همواره کم ضررتر از راه‌حل‌های افراطی بوده است.

سهراب شکیب

جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها