دهقانی که بعد از نمایش «از اطراف میلاد» که در سال 89 در ایرانشهر روی صحنه برد و در زمان خود کار بسیار موفقی بود و رسانهها به تفصیل آن پرداختند، نمایش تخلف میزانسنیک سهراب را به عنوان پایاننامه فوقلیسانس خود در سال 90 آماده کار داشت که به دلایل متعددی که خود درباره آن حرف زده، اجرای آن تا تیر امسال به تعویق افتاد.
در این نمایش شهروز دلافکار، حسین امیدی، حسام محمودی، فرزانه سهیلی، فرانک کلانتر، داراب داداشزاده، سیما بابایی ایفای نقش میکنند.
با حمید دهقانی درباره این کار که این روزها در سالن استاد انتظامی ایرانشهر روی صحنه رفته است و مسائل مختلف گفتوگو کردیم.
کمی از نمایش تخلف میزانسنیک سهراب بگویید.
نمایش حول یک اتفاق ساده میگذرد. داستان درباره لحظه مرگ یک جوان به نام سهراب است که لحظات شاخص زندگیاش برایش مرور میشود که این اتفاق ساده را که با رویکرد شناخت ریشههای خشونت و تصویر و تبیین مسئولیتهای اجتماعی که روی دوش یک انسان است، به آن نگاه کرده بودم، تلاش کردم با تصرفاتی که در فرم کار دادم، از حالت یک روایت خطی در بیاورم و به آن عمق بدهم. داستان نمایش هم داستان پیچیدهای نیست. در جای دیگر هم به آن اشاره کردهام. دغدغه من در این نمایش روایت عرضی یک اتفاق به ظاهر ساده بود یعنی در واقع قصد داشتم زندگی یک فرد معمولی به نام سهراب پاکزاد را به تصویر بکشم که بر اثر یک حادثه در یک خیابان کشته میشود و در آن لحظه فرازهایی از زندگیاش در ذهنش مرور میشود، اما به این بهانه زندگی این شخص را همراه با آرزوها، فانتزیها و دغدغههای او میبینیم.
پدر سهراب شخصیتی آرمانگرا دارد که همواره آرزوی رئیسجمهوری پسرش سهراب را در سر میپروراند به همین دلیل دائم این موضوع را به سهراب گوشزد میکند. داستان نمایش در حقیقت از روزی روایت میشود که سخنرانی رئیس جمهور از سازمان ملل در حال پخش شدن است و در آن روز مادر سهراب او را برای خرید، بیرون میفرستد، اما در خیابان ناگهان عدهای به او حمله میکنند و سهراب را میکشند. از این لحظه نمایش به شکل یک فلاش بک روایت میشود و دلایل این اتفاق و این که سهراب مرتکب چه خلافی شده که باعث به وجود آمدن چنین حادثهای برای او شده است مطرح میشود.
این تصرفات فرمی چه بود و چه ضرورت و لزومی داشت؟
بعض از قصهها را نمیتوان سرراست و خطی روایت کرد و نمایش من به علت جریان سیال ذهن بودن چنین حالتی دارد. با چنین کاری نمیتوان کلاسیک برخورد کرد و توقع روایت کلاسیک را از آن داشت. ما در تخلف میزانسنیک سهراب دو زمان اصلی داریم و هفت، هشت فلاش بک و یک فلاش فوروارد که اینها را با تصرفات فرمی این اجراها و متن نمایش میدهیم. ضرورتش هم میتواند در نسبت مخاطب و متن سنجیده شود. به هر حال قرار نیست مخاطبان یک قرائت واحد از متن داشته باشند و فرم پیشنهادی من، میتواند مخاطب را با توجه به زاویه دیدی که دارد، به قرائتی از متن برساند که خاص خود اوست. نمایش به شیوه بینابینی روایت میشود؛ یعنی ما با تلفیقی از ذهنیت و عینیت روبهرو هستیم و مخاطب بیشتر با خیال و ذهن سهراب روبهروست. آنچه که پیشتر هم درباره روایت جریان سیال ذهن گفتم به این معناست که در نمایش با تلفیق مکانها و زمانهای مختلف مواجهیم. به عبارت دیگر دیالوگها، نگارشی واقعگرایانه و رئالیستی دارند، اما در فضایی سیال اجرا میشوند. زیرا بسیاری از مسائلی که مخاطب میبیند، دارد در ذهن سهراب اتفاق میافتد، بنابراین میتواند هر لحظه، هر اتفاقی را شکل دهد که با منطق جریان سیال ذهن قابل توجیه است. یکی از القائات فرمی کارم هم ایجاد پرشهایی است که با نور و فضاسازیها انجام دادهام که میتواند متبادرکننده پرشهای ذهنی سهراب باشد و تاثیری در لحظهای و ملموستر بر مخاطب بگذارد.
یعنی مخاطب رویکرد همذاتپندارانهای با سهراب نمایش دارد؟
قطعا.سهراب دغدغههایی را دارد که مخاطب با آن آشناست. سهراب شخصیتی است که جامعه او را در مسیری ناخودآگاه پیش میبرد و به او الگوهای خودش را میدهد بدون اینکه این شخصیت زبان گفتار و توان رسیدن داشته باشد. این اتفاق میتواند برای هر کسی بیفتد. حتی در پیشپاافتادهترین اتفاق. سهراب آرزوهای خیلی بزرگی دارد و درگیر آرزوهایی است که هر کدام از ما میتوانیم داشته باشیم، اما کنترل امور را از دست میدهد. سهراب از طرف جامعه و خانواده دچار بحران و دغدغههای مختلفی است و یکسری الگوهای رفتاری به او تحمیل شده که با خواستههای درونیاش در تناقض است در این میان او در تلاش است که از جایگاهی که برایش در نظر گرفته شده و به او تحمیل شده است بگریزد، اما در حالت طبیعی مثل یک فرد معمولی زندگی میکند و این تخلف و فرار از الگوهایی که به او تحمیل شده در ذهنش اتفاق میافتد، اما با وجود درگیری ذهنی که دارد این تخلف جنبه بیرونی هم پیدا میکند و به عنوان یک متخلف شناخته میشود.
اصطلاح میزانسنیک را از کجا آوردهاید و یعنی چه؟
حقیقتش واژهای ساختگی است و از ساخت دستوری خاصی پیروی نمیکند. واژه و اصطلاح میزانسن که معنای مشخصی دارد و من سعی کردم ساختی را از آن مشتق کنم که نوعی چارچوبمندی را به ذهن متبادر کند. منظورم همان میزانسندار است.
حمید دهقانی در این نمایش هم بازی میکند و هم کارگردان است. کار سختی نیست؟
چرا. هم سخت است و هم خودم اعتقادی به آن ندارم. لااقل به بازی و کارگردانی همزمان در کار خودم علاقهای ندارم، اما اتفاقی که برای بازیگرم شهروز دل افکار افتاد و پایش آسیب دید مجبور شدم نقشی را که شهروز باید اجرا میکرد خودم بازی کنم و این اتفاق چون خیلی نزدیک به زمان اجرا افتاد، چاره دیگری نبود. وگرنه هر دو نقش را خود شهروز بازی میکرد. هم نقشی را که خودش عهدهدار بود، یعنی نقش پدر سهراب را و هم نقشی که من آن را اجرا میکردم.
در متن رویدادهای مختلفی را مشاهده میکنیم که ما به ازای فراوانی به لحاظ اجتماعی دارد و بومی جامعه ماست. تعمد داشتهاید این وجه پررنگ باشد؟
کاملا. یکی از بزرگان فرهنگی کشورمان میگوید اگر کسی بیاید و شرحی از رویدادهای و اتفاقات روزمره ایرانیها بنویسد، میتواند بزرگترین جوایز ادبی را تصاحب کند. من واقعا به این موضوع اعتقاد دارم. نمایشنامههای زیادی میبینیم که از بزرگترین نمایشنامهنویسهای جهان، کارگردانی و اجرا میشود و شاید هم به لحاظ کارگردانی و اجرا نتوان از آن هیچ نقصی گرفت، اما وقتی دقت میکنی میبینی حرف تو و مردمت را نمیزند و معاصر تو نیست و دغدغههای تو و جامعه و عصر و نسلت در آن نیست، اما وقتی مایههای نمایشت را از پیرامونت بگیری، مخاطب عادی هم که به تماشای کار تو بنشیند، به فراخور حال خود، برداشتی از آن خواهد داشت، ولو سطحی. سهراب در این نمایش، آدمی دغدغهمند است. گیرم که دغدغههایش، دغدغههایی معمولی باشد. نظیر اینکه برای ازدواجش، علایقاش و چیزهایی که در سرش میگذرد، کلی آدم تصمیم میگیرند. این دغدغهها شاید خیلی معمولی باشند، اما همین آدم، هزاران ما به ازای بیرونی دارد که درگیریهایی مشابه سهراب دارند و من اگر توانسته باشم همین وجه را هم با یک اجرای سالم و سلامت نشان دهم، کارم را کرده و موفق بودهام.
مهرداد نصرتی - قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد