روزنامه خندان

جنون قبل از سفر

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۸۲۰۸۰۴
جنون قبل از سفر

جام جم : برندهای خارجی بروند توی صف!

از قدیم گفتند آدم کور از خدا چی می‌خواهد؟... دو چشم بینا. و حالا اگر از هر آدم عاقلی، مثلا حقیر، سوال شود که بعد از توافق هسته‌ای ایران با کشورهای 1+5 و احتمال برطرف شدن همه تحریم‌ها، شرکت‌های تجاری و اقتصادی اروپایی از خدا چه می‌خواهند؟ سریعا عرض می‌شود که: بازار مصرف!
فلذاست که این روزها اگر سری به سایت ها و صفحات اینترنتی و تبلیغی شرکت های معروف و برندهای اقتصادی دنیا بزنید؛ ملاحظه می کنید که به محض استشمام بوی رفع تحریم ها از ایران، برای حضور در بازار اقتصادی ایران اعلام آمادگی کرده اند تا در مملکت ما شعبه بزنند و محصولات خود را در بازارهای ما آب کنند. بازارهایی که سال ها با انواع جنس چینی تا حد نوع بنجل آن، پر شده بود و کم کم داشتیم به «ته چین» داخل قابلمه مان هم مشکوک می شدیم که مبادا از چین آب بخورد.
الان از شرکت های هواپیمایی دنیا گرفته تا خودرو و تلفن همراه و نوشابه و موز زیپ دار و بادمجان سفید و لواشک آلمانی، همه به صف شده اند تا در صورت بازشدن درهای بازار اقتصاد ایران، به سمت ما سرازیر شوند.
همسایه ما دیشب رفته بود کلی کباب ترکی و فلافل خریده و خورده بود؛ از ترس این که شاید مک دونالد جایگزین آن شود.
حالا مساله اینجاست که مدیران اقتصادی ایران چه کار باید بکنند که به نحو احسن از این فرصت طلایی به نفع کشور و اعتلای اقتصادی آن استفاده کنند.
نه می شود درهای بازار ایران را به روی برندهای خارجی بست که شست پایشان لای در گیر کند؛ و نه هم باید آن قدر درها را باز کرد که از جا کنده شود و لولاهایش درآید. در بازارهای ما باز است، حیای شرکت های برند خارجی کجا رفته؟!....
خدا را شکر، گویا که برخی از مدیران و مسئولان اقتصادی ما خودشان گوشی دستشان هست و دستپاچه نشدند.
خیلی با آرامش حرف های قشنگی زدند. مثلا آقای یحیی آل اسحاق، مدیر اسبق اتاق بازرگانی در همین رابطه، حرف های خوبی زده اند.
حرف های یک مدیر: «نباید از ورود برندهای خارجی به بازار ایران دچار خوشحالی و خوش بینی مفرط شویم، بلکه باید با این حضور، عاقلانه و با برنامه برخورد کرد.
باید با آنها مشارکت اقتصادی کرد که از این طریق آنها در ایران سرمایه گذاری کنند؛ نه این که صرفا بگویند این کالاهای ما را بخرید و سپس خداحافظ شما....!»
ملاحظه فرمودید؟.... ما یک همچین مسئولان اسبق اقتصادی گوش به زنگی داریم؛ تا چه رسد به مدیران اقتصادی سابق و زمان حال که بگویی ف، دربست تا فرحزاد رفتند.
بسته پیشنهادی: هرچند که خود مسئولان و مدیران اقتصادی مملکت بحمدالله حواسشان هست و نیازی به مشورت گرفتن از امثال ما به عنوان مشاور نیستند؛ اما از آنجا که ما فراتر از منافع میلی، به منافع ملی هم فکر می کنیم؛ در راستای برخورد مناسب با برندهای خارجی اقتصادی برای ورود به ایران هم عرایض معقولی داریم که عرض می کنیم:

1ـ ورود ملایم: یک دفعه وارد ایران نشوند. بازار ما طاقت این همه برند غیرچینی را ندارد و دچار شوک می شود. خیلی آرام و آهسته قدم رنجه نمایند.
بلاتشبیه همان طور که چینی ها از در و دیوار وارد بازارهای ما شدند و تا تمامی سوراخ و سمبه های زندگی شخصی ما نفوذ کردند. فلذا؛ به سراغ من اگر می آیید/ نرم و آهسته بیایید/ مبادا که ترک بردارد «چینی» نازک تن هایی من!

2ـ گرفتن مشارکت: همان طور که مسئولان ما اشاره کردند؛ نباید مملکت ما فقط بازار خرید و مصرف محصولات برند خارجی شود و باز ما همچنان در مقام مصرف کننده صرف، حرف اول را بزنیم.
باید از تجربه و توانایی آنها کمال استفاده را به عمل آوریم و با آنها در ساخت محصولات برند، مشارکت فعال کنیم.
چرا ما فقط باید فلافل درست کنیم؛ خب اصول و فرمول و طرز تهیه خوراکی های مک دونالد را هم یاد بگیریم که کم کم خودمان شعبه های خودجوش مک دونالد را افتتاح کنیم. فوقش با اندکی جرح و تعدیل در نام؛ مثلا بشود: مش دونالد!

3ـ رعایت صف: چون الان پشت دروازه های بازار ایران شلوغ است و احتمالا در ماه ها و روزهای آینده، برندهای خارجی برای ورود به ایران از سر و کول هم بالا خواهند رفت؛ پیشنهاد می شود که هرکس نظم داخل صف را رعایت کرد و صف را به هم نزد، زودتر وارد بازار ایران شود. اگر هم بنا به هر دلیلی نخواستند وارد شوند؛ محبت کرده صف را به هم نزنند.
اینها روی بهبود روابط اثر دارد. بخصوص حالا که بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم.
(نگارنده جوراب های خود را شسته و آویزان کرده است. پس کسی تشویش اذهان عمومی نفرماید. ما خودمان دفع دخل مقدر می کنیم، به چه توپی!)

سیاست روز : کار و زندگی خودمان را ول کنیم و...

نقطه‌چین زیر را پر کنید.
برادر حسینیان - نماینده مجلس - : ما ... هستیم، قبول. اجازه دهید نظر خودمان را بدهیم.
الف) دلواپس
ب) بچه‌های شلوغ‌کنی
ج) اکثریت سابق
د) اقلیت

معصومه ابتکار: هر ایرانی در هر جا که هست، هر حرکتی را که می‌تواند برای حفظ جنگل‌ها انجام دهد.
شما کدام یک از روش‌های زیر را "حرکت" مناسبی برای حفظ جنگل‌ها می‌دانید؟
الف) شب‌ها زود بخوابیم و قبل از خواب مسواک بزنیم و از عملکرد سازمان محیط‌زیست تعریف کنیم.
ب) به پدر و مادر خود نیکی و احسان کرده و از عملکرد سازمان محیط‌زیست تعریف کنیم.
ج) به گنجشک‌های بی‌جا و مکان آب و دانه بدهیم و از عملکرد سازمان محیط‌زیست حمایت کنیم.
د) کار و زندگی خودمان را ول کنیم و فقط از عملکرد سازمان محیط‌زیست حمایت کنیم.

بهرام بیرانوند - نماینده بروجرد - : برای تجلیل از توافق مراسم عروسی برگزار نکنید.
به نظر شما به جای مراسم "عروسی" باید کدام یک از مراسم‌های دیگر برگزار شود؟
الف) مراسم شش به اضافه یک (هفتم سابق)
ب) مراسم دلواپس‌سوران
ج) مراسم ظریف‌کشون
د) مراسم رقص برره‌ای

قانون: جنون قبل از سفر

28 جولای 1750 میلادی، یوهان سباستین باخ، آهنگساز و موسیقیدان شهیر آلمانی در بستر بیماری افتاده؛ شاگردان و مریدانش دور تخت او حلقه زده‌اند. پزشک دارویی به حلق او می‌ریزد که او را به هوش می‌آورد. باخ: «باخیلیتیای عشقولی، بغ‌بغو کنید باخ ببینه...» شاگردان چهارشاخ مانده‌اند! پزشک یواشکی از پشت سر با حرکات دست اشاره می‌کند که یعنی «بنده خدا دچار جنون قبل از مرگ شده، حرفش را گوش کنید.» مریدان شروع می‌کنند به بغ بغو کردن. باخ دوباره ازحال می‌رود. شاگردان از پزشک خواهش می‌کنند دوباره از آن دارو در حلقش بریزد. باخ چشم باز می‌کند و می‌گوید: «بچه‌ها یه آهنگ ساختم... شعرش اینه... این حق مسلم ماس... خلیج مسلح ماس...» شاگردانش به گریه می‌افتند. باخ دوباره شات داون می‌شود. شاگردان خواهش می‌کنند دکتر دوباره کاری کند و باز باخ به حرف می‌آید و می‌گوید: «بچه‌ها می‌خوام مرد سال فوتبال آسیا بشم...» دوباره چشمش را می‌بندد. پزشک تا می‌آید به او دارو بدهد یکی از شاگردانش می‌گوید: «بیخیال دکتر، بیخیال. می‌ترسم این بار بلند شه بگه من شجریانم!» و بدین سان شد که روحش شاد شد!‌

قانون : جایی برای بنجل‌ها نیست

این داستان حقیقی یا دروغ است؟
شما حدس بزنید.
- ایران بازار کالاهای خارجی بنجل می‌شود.
حالا لحظه حقیقت فرا رسیده.
«دروغ»
این داستان بنجل حقیقت ندارد. معاون اول رئیس جمهور گفت: ایران بازار کالاهای خارجی بنجل نمی‌شود. (ایران)
پ.ن: گاهی آدم احساس می‌کند برخی روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها یکسری نقل قول‌ها را به هم می‌چسبانند که از تویش تیتر دربیاید، چون بعضی چیزها بدیهیات است و خیلی بعید به نظر می‌رسد که واقعا گفته شده باشد. مثل همین فرموده معاون اول رئیس جمهور که ایران بازار کالاهای بنجل خارجی نمی‌شود. خب اینکه گفتن ندارد. کی تاحالا ما بازار کالاهای خارجی بنجل بوده‌ایم؟ ما همیشه بازار کالاهای چینی بوده‌ایم.
اصلا فرض بگیریم کالای خارجی بنجل، به هر طریقی وارد کشور شد. آن وقت فکر می‌کنید چه اتفاقی می‌افتد؟ من برای حفظ شدن وقت ارزشمند شما هموطنان کشور عزیزمان ایران، فکرش را کرده‌ام. شما به خودتان زحمت ندهید. در صورت ورود کالای خارجی بنجل به کشور، دو بازخورد محتمل است:
یک اینکه خود مردم با نخریدن این کالاها بازارش را کساد خواهند کرد و در نتیجه واردکننده مدنظر ورشکست می‌شود. دلیلش هم این است که ما اصولا به کالاهای با کیفیت جهانی، یک، عالی و هیچ بشری عادت کرده‌ایم و اصلا دست‌مان به غیر از این نمی‌رود.
سطح کیفی زندگی ما، به خصوص پس از توافق آن قدر بالا رفته، آن هم نه یک ذره، نه دو ذره، قشنگ بالا بالا رفته، که اگر هم به صورت اتفاقی یک جنس بنجل وارد زندگی‌مان شود، به صورت خودجوش از دور خارج می‌شود.
دومین اتفاق هم این است که اصلا در بازار جا برای کالاهای بنجل خارجی پیدا نمی‌شود و آنها به راحتی پس زده می‌شوند. چون آن قدر جنس بنجل داخلی و چینی همچنان روی دست صاحبان کالا و عرضه کنندگان آن مانده که تا آب شود و گوساله گاو شود، همان مدت مدنظر آقای کِری گذشته است.
در هر صورت پیشنهاد ما به مسئولان وارداتی کشور این است که بگذارند اصلا این کالاهای بنجل به کشور وارد شوند و با مواجهه سرد مردم، خودشان متحول شده و به راه راست هدایت شوند.
راستش را بخواهید چیزی که مدنظرم بود را گفته‌ام اما هنوز صد کلمه دیگر تا پر شدن ستونم باقی است. خب شما بگویید؛ چه خبر؟ چه کارها می‌کنید؟ روزهای بعد از توافق خود در ایام تابستان را چگونه می‌گذرانید؟ کالاهای خارجی غیر بنجل‌تان را از کدام فروشگاه‌ها خریداری می‌کنید؟ چون حالا که جمع بی ریاست باید بگویم که مدتی است می‌خواهم یک کفش کتانی کانورس بخرم، اما به دو دلیل هنوز موفق به خریداری‌اش نشده ام. یک، خوش قولی کارفرمایان مطبوعاتی کشور عزیزمان ایران در پرداخت و دو، نیافتن کانورس فروشی درست و حسابی. نه که فکر کنید همه بنجل می‌فروشند ها نه، سلیقه من نیست!

کیهان: ماستمالی!

گفت: وزیر دادگستری گفته است سفر فابیوس وزیر خارجه فرانسه به کشورمان می‌تواند به معنای عذرخواهی از ایران باشد!
گفتم: ولی فابیوس که چنین حرفی را نزده و چنین نظری ندارد!
گفت: چه عرض کنم؟! فابیوس علاوه بر آنهمه کینه‌توزی که در جریان مذاکرات هسته‌ای علیه کشورمان روا داشته، با اسرائیل هم در ضدیت علیه ایران همراهی مستقیم کرده است و عامل فروش خون‌های آلوده به ایدز به ایران نیز هست و تاکنون کمترین ابراز پشیمانی هم نکرده است.
گفتم: آقای وزیر دادگستری اظهارنظر وزیر انرژی آلمان که گفته بود، ایران باید اسرائیل را به رسمیت بشناسد را هم مخدوش دانسته است!
گفت: این دیگر چه جور حساب و کتاب کردنی است؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! شخصی یک کیسه گندم را به پسرش سپرد تا برای آرد کردن به آسیاب ببرد ولی پسر در فاصله‌ای که منتظر نوبتش بود، با عده‌ای قمار کرده و کیسه گندم را باخت و برای اینکه توبیخ نشود، همانجا ماند و به خانه نرفت. پدر که نگران شده بود به سراغ او رفت و پسر را دید که گوشه‌ای نشسته و نان و ماست می‌خورد. پرسید کیسه گندم چه شد؟ پسر گفت؛ سیل آمد و کیسه گندم را با خودش برد. پدر با عصبانیت کاسه ماست را بر سر او ریخت و پسر در حالی که ماست را به چهره می‌کشید گفت؛ خدا را شکر که هم حساب پس دادم و هم رو سفید شدم!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها