رامبد جوان که این روزها به عنوان یک بازیگر، کارگردان و مجری طنز فعالیت دارد، در اولین گامش سراغ کارگردانی اثری جدی رفت و داستان تحول معنوی یک شخصیت لمپن در ماه رمضان را روایت کرد. نگارش فیلمنامه این سریال را علیرضا کاظمیپور به عهده داشت که بعدها متن سریالهای رمضانی «فقط به خاطر تو»، «او یک فرشته بود» و «میوه ممنوعه» را هم نوشت.
رقابت کریم و سیدجلال برای خوب بودن
داستان سریال «گمگشته» در ماه رمضان اتفاق میافتاد و طبعا مضمونی اخلاقی و معنوی داشت. در آن زمان هیچ کس پیشبینی نمیکرد قطار سریالهای رمضانی بعدها به ایستگاه کارهای ماورایی و طنز برسد و این قالب اینقدر زیرشاخه پیدا کند. موقعیت داستانی گمگشته شباهت زیادی به فیلمنامههای مارمولک، لیلی با من است و سلطان و شبان داشت. اینکه یک نفر در موقعیت فرد دیگری قرار بگیرد و مجبور بشود خوب بودن را تجربه کند. آتیلا پسیانی در اولین تجربه رمضانی تلویزیون، وظیفه سختی را بر عهده داشت. او در سریال «رامبد جوان» ایفاگر دو نقش کاملا متفاوت بود. یکی نقش «جلال»، مردی دیندار و مورد اعتماد و دیگری نقش «کریم» که یک دله دزد لمپن است. جابهجا شدن این دو شخصیت، گره اصلی داستان را شکل میداد. «کریم» با کمک «داوود» (صالح میرزاآقایی)، «جلال» را میدزدد و خودش را جای «جلال» جا میزند تا مال و منال او را بالا بکشد، اما کمکم متنبه میشود و به اشتباهاتش پی میبرد.
کریم وقتی که دید در قالب جدید، دوستداشتنیتر جلوه میکند مسیر زندگیاش را عوض کرد. در سال پخش سریال گمگشته در شبهای قدر هم ادامه پیدا کرد و در این قسمتها شاهد توبه و بازگشت کریم و راز و نیازش با پروردگار متعال بودیم. کریم قبل از آن که تصمیم به توبه بگیرد نزد روحانی مسجد رفت و به او گفت: حاج آقا، خرابم، خیلی خرابم، باهات حرف دارم. صحنههایی که کریم و سیدجلال با هم مواجه میشدند هم بسیار تماشایی بود. در آن زمان تکنیکهای جلوههای ویژه خیلی پیشرفته نبود و کمتر این دو شخصیت را در یک قاب میدیدیم. در یکی از سکانسهایی که کریم به دیدار سیدجلال رفت، به او گفت: «میخوام از تو هم بهتر بشم». از آن طرف سیدجلال هم در زیرزمینی که محبوس شده بود، مدام آیات امیدبخش قرآن را زیر لب زمزمه میکرد. او با لحن دلنشینی که داشت، دل خلافکار را هم نرم کرد و او را به تفکر واداشت.
اون که میآد اگه بگم...
مجید اخشابی در سال 80 با خواندن قطعه «گمگشته» پروژه تیتراژخوانی خوانندگان را به صورت رسمی کلید زد. پس از این سریال بود که تهیهکنندگان تلویزیونی به خوانندگان روی خوش نشان دادند و از صدای آنها برای رونق اثرشان بهره بردند. اخشابی در آن زمان جزو خوانندگان تازهکار پاپ بود و شهرت امروز را نداشت. قبل از گمگشته فقط دو اثر بهار آمد و عهد آدینه را خوانده بود و همکاری با سریال پرمخاطب رامبد جوان برایش یک سکوی پرش محسوب میشد. ملودی این قطعه ساخته مجید اخشابی بود و مجید رضازاده تنظیم اثر را بر عهده داشت. ترانه این قطعه توسط علی معلم سروده شده بود. در تیتراژ ابتدایی سریال، آهنگ بدون کلام گمگشته را میشنیدیم و در تیتراژ پایانی اخشابی میخواند. متن ترانه را هم حتما همه به یاد دارند. همان ترانهای که هنوز هم از رادیو و تلویزیون پخش میشود: «اون که میآد اگه بگم، یک گل سرخ بهار میشی/ یه قطره خون رو آینه، یه چشمه انتظار میشی/ یه قطره خون رو آینه است، یه چشم سرخ انتظار/ یه روز دوباره سبز میشه، وقتی که برگرده بهار»
این ترانه به دو دلیل بر دلها نشست؛ یکی به دلیل ضرباهنگ شاد و گوشنوازش و دیگری به خاطر مفاهیم معنوی که در آن پنهان بود. ترانه مضمونی درباره حضرت قائم(عج) داشت و البته با موضوع ماه رمضان نیز مرتبط بود. استفاده از واژههای مقدسی چون انتظار، حاجت، نماز، روزه، سحر و افطار موجب شد ترانه پیوند معنایی عمیقی با ماه رمضان پیدا کند. اخشابی جوان پس از اجرای تیتراژ این سریال آلبومی را با عنوان «گمگشته» روانه بازار کرد که خیلی هم پرفروش شد. اتفاق دیگری که برای اخشابی افتاد حضور پررنگش در تیتراژ سریالهای مناسبتی بود. مجید اخشابی با موفقیت در اجرای تیتراژها به خواننده ثابت ماه رمضان تبدیل شد و ترانه سریالهای همراز، عروج، خانه به دوش، متهم گریخت و یک وجب خاک را اجرا کرد.
دلباختگی پژمان بازغی و آتیلا پسیانی
سریال گمگشته در کنار محور اصلی داستانیاش خردهداستانهای عاشقانهای داشت که خانوادهها را پای تلویزیون مینشاند. امیر (پژمان بازغی) و نرگس (حدیث فولادوند) بتازگی با هم ازدواج کرده بودند و میخواستند زندگیشان را زیر یک سقف آغاز کنند. رابطه این زوج جوان به خاطر قهر و آشتی امیر با پدر نرگس (فرامرز صدیقی) مدام دستخوش تغییر میشد. پدر نرگس برای امیر شرط گذاشته بود که باید یک واحد آپارتمان خریداری کند و او توان مالی این کار را نداشت. همچنین امیر برای شروع زندگی مجدد بسیار عجله داشت؛ ولی نرگس نمیتوانست از خانواده خودش فاصله بگیرد. مواجهه امیر و نرگس و دیالوگهای عاشقانهشان جزو جذابترین لحظات سریال بود. در آن زمان پژمان بازغی 27 سال داشت و تازه حرفه بازیگری را انتخاب کرده بود. قبل از سریال گمگشته مردم او را در فیلم «بلوغ» و «آژانس دوستی» دیده بودند، اما شهرت او با گمگشته رقم خورد و با این سریال بازیاش به چشم آمد. بازغی نقش افسر جوانی را بازی میکرد که از یک طرف درگیر پرونده سیدجلال و کریم شده و از طرف دیگر رابطه عاشقانهای با برادرزاده سیدجلال دارد. شخصیتی که هم در حوزه کاری فرد باهوش و متخصصی بود و هم در زندگی تعهد زیادی به همسر و خانوادهاش داشت. بینندگان این بازیگر را در قالب یک شخصیت مثبت و موجه پذیرفتند و با او همذاتپنداری کردند.
دیگر رابطه عاشقانه سریال در محدوده سنی بزرگسالان رقم خورد. کریم که خودش را به جای سیدجلال جا زده بود، دلباخته خانم مدیر مدرسه (با بازی آتنه فقیه نصیری) شد و در نهایت اعتماد به نفس به خواستگاری او رفت. خانم مدیر از همسرش طلاق گرفته بود و سیدجلال هم پس از درگذشت همسر با دو فرزندش تنها زندگی میکرد. پسربچه خانم مدیر و دختر کوچک سیدجلال با یکدیگر همبازی بودند و همین مساله رابطه پدر و مادر را گرمتر میکرد. دختر بچه لیلا نام داشت که کریم او را «دخی منگول» صدا میکرد. اگر یادتان باشد سیدجلال (کریم) یک ماشین جیپ شاسی بلند داشت که در زمان خودش خودروی مجهزی محسوب میشد. خانم مدیر در همان خودرو به پیشنهاد کریم پاسخ مثبت داد و نرگس (حدیث فولادوند) بلافاصله برای خرید شیرینی عازم قنادی شد.
احسان رحیم زاده / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد