به چه جرمی دستگیر شدی؟
سرقت محمولههای آهن و خودروهای سنگین.
چه شد به فکر سرقت افتادی؟
در شهرستان کشاورزی میکردم، اما بلندپروازی باعث شد برای کار بهتر به تهران بیایم. چندماهی کارگری کردم اما فایدهای نداشت. در این دو سالی که به تهران آمدم با چند نفر دوست شدم. وقتی آنها هم مثل من بیکار شدند پیشنهاد سرقت را مطرح کردم.
آنها قبول کردند؟
یکی از دوستانم در ابتدا گفت در قالب مامور زورگیری کنیم اما چون ریسکش بالا بود و زود شناسایی میشدیم من تصمیم گرفتم که سرقت محموله انجام دهیم چون هم خطرش کمتر بود و هم پول خوبی به جیب میزدیم.
چندبار مرتکب سرقت شدی؟
چهار محموله را سرقت کردیم.
در چه مناطقی دست به سرقت میزدید؟
بیشتر سرقتها را در اتوبان ساوه و آزادگان انجام میدادیم.
چگونه سرقت میکردید؟
من همراه سه همدست دیگرم سوار خودرو پراید میشدیم. با خرید چراغ گردان و تابلو ایست خود را به شکل مامور درآوردیم. با پرسهزنی در اتوبانهای غربی شهر و ورودیهای تهران در ساعات خلوت محمولههای آهن را شناسایی میکردیم.
بعد چه میکردید؟
بهعنوان مامور راه کامیونها را سد میکردیم و به بهانه وجود مواد مخدر یا بار قاچاق محموله را بررسی میکردیم اگر محموله خوبی بود با تهدید اسلحه دست و پای راننده را میبستیم و بار را سرقت میکردیم.
اسلحه واقعی بود؟
بله آن را به قیمت 600 هزارتومان در غرب کشور خریدم.
محموله سرقتی را چطور میفروختید؟
بار را در یک انبار که مخفیگاهمان بود در جنوب تهران خالی کرده و خودرو را در منطقهای وسط شهر رها میکردیم. تعدادی مالخر داشتیم که در کار خرید و فروش آهن بودند. هر محموله سرقتی را 40 درصد زیر قیمت بازار به آنها میفروختیم.
از سرقتها چقدر به جیب زدی؟
نزدیک 40 میلیون گیرم آمد که با این پول مقداری از بدهیهایم را دادم و بقیه پول را به شهرستان برای خانوادهام فرستادم.
آنها میدانند راهزنی؟
نه. فکر میکنند شغل خوبی در یک شرکت معتبر دارم که برای آنها پول میفرستم.
چگونه دستگیر شدی؟
یکی از مالخران در نازیآباد چهار تن محموله سرقتی را که از ما خریده بود یکجا در مغازهاش ریخته بود که ماموران مشکوک شده و او را دستگیر کردند که او نیز اعضای باند ما را لو داد و در مخفیگاهمان دستگیر شدیم.
میدانی اتهام راهزنی مسلحانه سنگین است؟
نه. فکر کردم این سرقت هم اتهامش مانند کیفقاپی یا زورگیری است. نمیدانستم به ما اتهام راهزنی مسلحانه میزنند. درست است که اسلحه داشتیم اما از اسلحه استفاده نکردیم. فقط برای ترساندن و سرقت استفاده میکردیم.
حرف آخر....
کاشکی همان شهرستان مانده بودم و کار میکردم. باور کنید به خاطر بلندپروازی جوانیام را از دست دادم. دیگر نمیتوانم به شهر خود برگردم و آبرویم رفته است. برای خانوادهام پول حرام فرستادهام و حالا شرمنده آنها هستم.
تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
به قول سعدی : چشم تنگ دنیا دوست را یا قناعت پر كند یا خاك گور