به عنوان یک فعال بخش خصوصی بگویید نقش این بخش در تحقق اقتصاد مقاومتی چیست؟ به نظر شما آیا بخش خصوصی هم در به هدف رسیدن اقتصاد مقاومتی نقش دارد یا همه وظایف بر دوش دولت است؟
قطعا بخش خصوصی هم سهم دارد. زمانی که ما یک سیاست کلی برای نظام اقتصادی تعریف میکنیم، باید همه آنها بدقت انجام شود. بگذارید پاسخ خودم را اینگونه بیان کنم. فکر میکنم حدود 14 سال است اصل 44 توسط رهبر معظم انقلاب ابلاغ شده و در قالب قانون درآمده است. شاهبیت این اصل سپردن اجرا و مدیریت اقتصاد به بخش خصوصی است. اصل 44 واگذاری یک بنگاه اقتصادی و دریافت مبلغی به ازای آن واگذاری نیست. با این چیزها اصل 44 بنا نمیشود، اما متاسفانه برخی واگذاریهایمان به این صورت است که بنگاه به بخش خصوصی واگذار میشود، اما مدیر آن باید از سوی دولت منصوب شود! این موضوع درخصوص صندوق بازنشستگی حاکم است. اگر دولت قرار بود و میتوانست مدیریت خوبی در اقتصاد کشور داشته باشد، اکنون ایران باید از شکوفایی اقتصادی بالایی برخوردار بود. در نتیجه دولتها نمیتوانند مدیر خوبی برای اقتصاد کشور باشند و اگر غیر از این بود، اصلا اصل 44 ابلاغ نمیشد. در اصل 44 قانون اساسی آمده است که مدیریت اقتصاد کشور باید توسط بخش خصوصی انجام شود، اما برخیها واگذاری بنگاههای دولتی را به بخش شبهدولتی و برخی شرکتهای دیگر واگذاری مینامند، اما منظور این واگذاری نیست، واگذاری به معنای سپردن مدیریت به بخش خصوصی و غیردولتی است. در اقتصاد مقاومتی نیز همین موضوع به صورت برجسته مشاهده میشود. در این سیاست هم تکیه اصلی روی مردم است و تاکید شده در هر بخشی مردم باید به صورت مستمر حضور پررنگ داشته باشند. حتی شاید به دلیل این که اصل 44 آنقدر تکرار شد و عملی نشد، سیاست اقتصاد مقاومتی ابلاغ شد. اگر اصل 44 به صورت کارشناسی انجام میشد، ممکن بود چند دستورالعمل برای راهبرد مسائل اقتصادی کشور ابلاغ شود و نیازی به ابلاغ این سیاست نباشد، اما رهبر معظم انقلاب این سیاست را با رویکرد تکیه به توان داخلی و رفاه مردم نوشته و به همه دستگاهها ابلاغ کردهاند، اما همه دولتها آماری از واگذاری داراییهای دولتی به غیردولتی دادند.
یعنی همه این آمارها غلط است؟
غلط نیست، اما گفته نشده به کجا واگذار شده است. اگر به آماری که سازمان خصوصیسازی در ده سال گذشته داده نگاهی بیندازیم، کمتر از 9 درصد واگذاریها به بخش خصوصی واقعی بوده و 91 درصد به نهادهای عمومی، مثل صندوق بازنشستگی، بانکها و سازمانها و ارگانهایی که مدیران آنها را دولت انتخاب میکند، واگذار شده است. آن زمانی که این شرکتها دولتی بودند مجلس به عنوان نماینده مردم میتوانست وزیر را بازخواست کند که این شرکت چرا پویایی لازم را ندارد و چرا این اقدامات غیرقانونی را انجام داده است، اما با این واگذاری میگویند این شرکتها دیگر دولتی نیستند و بازخواستی هم به کسی پس نمیدهند. نتیجه این کار هم فسادی است که در جامعه حاکم شده است. در چنین شرکتهایی هر چند وقت یک بار بروز فساد مالی را شاهد هستیم.
از سوی دیگر بحثی که باید به آن توجه کنیم، این است که دولت لنگ پول نبود که بخواهد خصوصیسازی کند. وقتی رهبر معظم انقلاب فرمان خصوصیسازی را ابلاغ کردند، موضوعش پول درآوردن و رد دیون و بدهی دولتها نبود، بلکه موضوع مدیریت بخش خصوصی در اقتصاد کشور مطرح بود که خیلی به آن توجه نشده است. تا زمانی هم که این اتفاق نیفتد، قطعا اقتصاد مقاومتی هم محقق نمیشود.
اکنون شاهد هستیم که برخی تولیدکنندگان از تولید صرفنظر کردهاند و بهانههایی مانند دریافت نکردن تسهیلات برای تولید میآورند. همیشه هم حمایت دولت را برای تولید میخواهند. در درجه اول اگر تولید در کشوری تعطیل شود، چرخ اقتصادی آن کشور نخواهد چرخید. فکر نمیکنید دلیل این که دولت مدیریت را به بخش خصوصی واگذار نمیکند، از ترس زمین خوردن اقتصاد باشد؟
در اینباره معتقدم سیستم تولید کشور ما ایراداتی دارد اما تولیدکنندگان ما ایراد ندارند؛ حتی برخی تولیدکنندگان ما وقتی خارج از مرزهای جغرافیای ایران مشغول کاری میشوند، موفقیت خود را در آنجا اثبات میکنند، اما سیستم تولید دچار ایرادات و مشکلاتی است که نیاز به بازنگری دارد. باید ببینیم در کشوری که سوخت در حداقل قیمت است، به طوری که بخش صنعتی هیچ کشوری به اندازه ایران سوخت ارزان دریافت نمیکند یا دستمزد کارگران بسیار پایین است که بعد از مکزیک ما ارزانترین دستمزد را در جهان داریم، چرا تولید گران درمیآید. چرا با وجود همه مولفههای ارزان، بازهم هزینههای تولیدمان بالا درمیآید و نمیتوانیم در بازار بینالمللی رقابت پویا داشته باشیم. همه اقتصاددانان باید کنار هم بنشینند و ریشه این مشکل را بیابند. رسیدن به پاسخ کوتاهمدت ساده است، اما تا ریشه اصلی مسائل حل نشود، نمیتوان به رشد و تولید رقابتی دست یافت. ممکن است بگویند، نرخ سود بانکی در دنیا 6 درصد و اینجا 20 درصد است، اما تحقیقاتی که در مرکز پژوهشهای مجلس انجام شده، نشان میدهد، هزینه تامین نقدینگی و تاثیر آن در قیمت تمام شده کالا، کمتر از 5 درصد است. هزینه تامین نقدینگی ما دو برابر دنیاست، پس این 5 درصد باید به 5/2 درصد برسد. این رقم خیلی اهمیت ندارد. موضوع هزینه تولید ما با دنیا بسیار تفاوت دارد و این رقمها در مقایسه با شکاف هزینه تولید ایران با دنیا بسیار زیاد است.
چین خریدار پتروشیمی ایران است. محصول از اینجا تا چین بار و آنجا به یک ظرف پلاستیکی تبدیل میشود و به همین ایران بازمیگردد و عوارض و تعرفه گمرکی هم پرداخت میکند و وارد بازار میشود. بعد میگویند جنس چینی وارد بازار شده و ما نمیتوانیم کالای خود را بفروشیم. چطور میشود محصولی از ما خریداری میشود و به جایی میرود که سوخت آنجا سه و نیم برابر ایران و دستمزد کارگرش تقریبا سه برابر کارگر ماست، اما وقتی به ایران بازمیگردد، باز هم قیمت تمام شده آن کمتر از تولید داخل ماست.
اشکال اصلی به نظر شما چیست؟
من نمیتوانم همه اشکالات و راهحلها را بیان کنم. ممکن است به تعدادی از آنها اشراف داشته باشم؛ اما قطعا در همه موضوعات مهارت لازم را ندارم و اینگونه نیست که در همه زمینهها کسی صاحبنظر باشد. باید کارشناسان هر وقت یک بار در جلسات اقتصادی دولت حضور پیدا کنند و تعامل واقعی دولت و بخش خصوصی کلید بخورد.
ما 71 هزار کیلووات برق در صنعتمان مصرف میشود. خروجی آن حدود 50 میلیارد دلار صادرات است که از این رقم ده میلیارد هم صادرات صنعتی نیست؛ اما ترکیه 91 هزار کیلووات برق مصرف میکند و صادراتی که انجام میدهد در مقایسه با ایران فاصله زیادی را نشان میدهد. ترکیه 600 میلیارد دلار صادرات دارد. همه کالاهایی هم که صادر میکند صنعتی است و کشوری بدون نفت و معدن است. همین مقایسه کوچک برای اثبات ناکارآمدی بخش تولید ایران کافی است. خب در اینجا باید کارشناسان دور هم بنشینند و در مورد این موضوع تبادل نظر کنند و به یک نظر جامع برسند. همه کشورها برای تصمیمگیری در هر کاری در یک میزگرد جمع میشوند و راهکارهای خود را ارائه میکنند، اما در ایران دولتها تصمیم میگیرند و اگر به سرانجام رسید گزارش میدهند و اگر هم به جایی نرسید از سر خود باز میکنند. دولت باید به بخش خصوصی اعتماد کند و مدیریت اقتصاد را به این بخش بسپارد. دولت باید در مقام ناظر ظاهر شود و درباره عملکرد افراد نظر بدهد، نه اینکه خود هم در نقش مجری باشد و هم واضع قانون.
با این اوصاف فکر میکنید تحقق اقتصاد مقاومتی مستلزم رعایت چه نکاتی است؟
مهمترین مساله از نظر من در اقتصاد مقاومتی، تولید درونزا و بروننگر است. یعنی تولیدی که قابلیت رقابت در بازارهای بینالمللی داشته باشد. اگر این اتفاق بیفتد، به معنای رونق است و همه کشورهای دنیا با استناد به همین روش توانستند وضعیت خود را بهبود ببخشند. تولید باید توانایی صادرات داشته باشد. لازم است بگویم اقتصاد مقاومتی یک برنامه نیست که در یک بازه زمانی پیاده شود و تمام. بلکه یک روش است و همیشه باید آن را به عنوان یک قانون در نظر داشت.
اکنون برخی افراد و فعالان اقتصادی بر این باورند که پرداختن به اجرا و تحقق اقتصاد مقاومتی تنها به عملکرد دولت بستگی دارد. آیا شما هم همین نظر را دارید؟
خیر. من معتقدم دولت فقط بخشی از کار را به عهده دارد. این بخش هم زیرساختها و سیاستهای مهمی است که باید برای رسیدن به هدف اتخاذ شود، اما همه فعالان اقتصادی وظیفه دارند خود را با شرایط کشور برای رسیدن به هدف نهایی تطبیق دهند. اتاقهای بازرگانی به عنوان صدای بخش خصوصی باید اشکالات را مشاهده و اعلام کنند و نقد سازنده داشته باشند. در کنار همه این موضوعات، باید روشهای اجرایی را پیشنهاد و در اجرای کارها همکاری کند. در واقع اتاق بازرگانی باید مشاور مطالبهگر سه قوه باشد. برخی افراد که به اجرای اقتصاد مقاومتی تن نمیدهند، ممکن است بر این باور باشند که اقتصاد مقاومتی همان اقتصاد ریاضتی است؛ در حالی که اقتصاد ریاضتی به معنای این است که افراد در حداقل معیشت زندگی کنند، اما با اجرای اقتصاد مقاومتی شاهد شکوفایی و رشد اقتصادی خواهیم بود. ما با اجرای سیاست اقتصاد مقاومتی میتوانیم توان داخلی کشور را بالا ببریم و کالای باکیفیت تولید کنیم. اکنون بسیاری از افراد علاقه دارند از کالای تولید داخل بهره ببرند، اما به دلیل نبود کیفیت، حاضر به پرداخت هزینههای گزاف و خرید کالای خارجی هستند. البته این موضوع بیشتر در بخش صنایع خانگی ما وجود دارد. حال آن که صنعت شکلات و مواد غذایی و همچنین فرش ما در دنیا حرفی برای گفتن دارد و در بخشهایی که ضعیف هستیم با اجرای این سیاست میتوانیم شرایط آن را بهبود ببخشیم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد