با حجت الاسلام و المسلمین محمد کاویانی، عضو هیات علمی ‌پژوهشگاه حوزه و دانشگاه

اصلاح سبک زندگی پروژه‌ای بین نسلی

سبک زندگی دلالت بر حالت درونی شده احساس، رفتار و حتی تفکری دارد که در یک فرد‌ یا در میان یک گروه، جامعه و یا مجموعه‌های بزرگ‌تر جریان دارد.
کد خبر: ۸۰۷۹۲۴
اصلاح سبک زندگی پروژه‌ای بین نسلی

همچنین ناگفته آشکار است و تقریباً همه ما این امر را زیسته‌ایم که نگاه گرانبار از مبدأ و معاد با نگاه فارغ از آن، گونه‌های مختلفی از رفتار و زندگی را به‌دنبال دارد. اما برای خود ما هم ابعاد و چگونگی این تأثیر و تأثر هنوز چندان پیدا و روشن نیست و گاه همین ناآگاهی ما را از سبک زندگی اسلامی ‌بازمی‌دارد و ما را نسبت به آن بی‌توجه می‌کند. به منظور روشن ساختن گوشه‌هایی از این مساله گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمد کاویانی ارانی، عضو هیات علمی‌پژوهشگاه حوزه و دانشگاه داشته‌ایم. حجت‌الاسلام کاویانی فارغ‌التحصیل دکترای روان‌شناسی از دانشگاه اصفهان و از نخستین محققانی است که به بحث سبک زندگی اسلامی ‌وارد شده و در این زمینه نیز آثار و پژوهش‌های متعددی داشته است. ایشان علاوه بر مسئولیت‌های علمی ‌متعدد در مراکز، کمیسیون‌ها و انجمن‌های علمی‌ بویژه حوزوی، کتاب‌هایی همچون «نظریه سبک زندگی اسلامی‌ با نگاهی به نظریه روان‌شناختی سبک زندگی»، «ساخت، ‌اعتباریابی و پایایی‌سنجی آزمون سبک زندگی اسلامی»، «مفاهیم روان‌شناختی قرآن» و «درسنامه سبک زندگی اسلامی» را نیز به رشته تحریر درآورده است.

در حال حاضر در جامعه مباحثی درباره سبک زندگی اسلامی‌ در جریان است. این بحث از زمانی که مقام معظم رهبری آن را مطرح کرده‌اند شکل و ابعاد خاصی پیدا کرده است. ارزیابی شما از دغدغه‌هایی که در این زمینه وجود دارد، چیست و آیا به نظر شما بحث سبک زندگی اسلامی‌چارچوب و مسیر درست خود را پیدا کرده است؟

در یک جامعه اسلامی‌ انتظار این است که احساسات، شناخت‌ها و رفتارها مبتنی بر آموزه‌های اسلامی‌ باشد. این که سبک زندگی اسلامی ‌در تمام ابعاد زندگی مسلمانان یک جامعه حاکم باشد ‌یا این که صرفا گوشه‌هایی از زندگی آنان را پوشش دهد و این که چه بخش‌هایی را در بر بگیرد مساله‌ای است که در هر جامعه اسلامی ‌می‌تواند متفاوت از جوامع دیگر باشد. اما به‌طور کلی سبک زندگی اسلامی‌ باید همه زندگی را در ابعاد فردی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن پوشش بدهد و نه برای مثال صرفاً زندگی فردی افراد را.

برخی تصورشان از اظهار نگرانی و ناخرسندی مقام معظم رهبری درخصوص سبک زندگی جامعه این است که گویا فرمایش ایشان این بوده که ما در کنار مباحث نظری مختلف و رشته‌ها و اصطلاحات علمی‌گوناگون، خوب است به موضوع سبک زندگی هم بپردازیم و مباحثی علمی‌ و نظری در این باره داشته باشیم در حالی که واقع مطلب این نیست که مقام معظم رهبری به‌دنبال یک گفتمان‌سازی علمی‌ و نظری باشند. آنچه در مورد سبک زندگی مساله است دقیقا وجود مشکلات عینی و بیرونی است. به تعبیر ساده جامعه ما بیمار است و ایشان این بیماری را یادآوری کرده و تذکر داده‌اند. این یعنی باید رفت و بیماری را مطالعه و شناسایی کرد و دغدغه اصلی باید درمان باشد؛ نه این که مباحثه کنیم اما نگران بیماری نباشیم.

چندی پیش در کتابخانه ملی جستجویی در مطالعات انجام شده در مورد سبک زندگی طی سه سال گذشته داشتم. در این مدت حدود 270 عنوان کتاب در موضوع سبک زندگی اسلامی ‌ثبت شده است، اما با بررسی این کتاب‌ها دیدم که بجز 10 تا 15 عنوان از آنها بقیه بدون دغدغه درمان نوشته شده‌اند. غرض این که ما باید بحث سبک زندگی را به‌عنوان شناخت بیماری و با این توجه که این بیماری دارد به ما آسیب می‌زند، دنبال کنیم و با نگاه اصلاح اجتماعی به‌دنبال رفع مشکلات در این زمینه باشیم.

به نظر شما اکنون شناخت آسیب‌ها و تشخیص بیماری به مرحله قابل‌قبولی رسیده و همه جوانب این بیماری مشخص است؟

این‌که سبک زندگی ما اسلامی ‌نیست، چیزی است که خود ما می‌فهمیم. ما می‌دانیم که نباید غیبت کنیم، اما گویا غیبت در زندگی‌مان خیلی قبیح نیست. می‌دانیم نباید دروغ بگوییم اما گویا قبح دروغ تا حدی ریخته است. می‌دانیم نباید حق مردم را بخوریم، ولی گویا آن را جدی نمی‌گیریم. می‌دانیم نباید در ترافیک با احساس زرنگی حق دیگران را از بین ببریم و یا خطر جانی و مالی برای دیگران درست کنیم، اما مثل این که رفتارها خیلی عادی شده است. برای مثال کسی که در بازار فعالیت می‌کند، می‌تواند به سود متعارف خود اکتفا کند اما همین که مردم به کالای او نیاز دارند قیمت را دو برابر و سه برابر به آنها می‌فروشد. از این نبایدها یکی ‌دو تا نیست و می‌توان صدها مورد را ذکر کرد. تا اینجای قضیه روشن است که ما اشکال را می‌فهمیم، اما این که این اشکال چرا به‌وجود آمده و چگونه باید برطرف شود، دغدغه‌ای است که کمتر وجود دارد.

به نظر شما ریشه و عامل به وجود آمدن این مشکلات چیست؟

در این مورد چند نکته اصلی و اساسی وجود دارد. یکی این که از ابتدای انقلاب اسلامی ‌درگیری‌های ذهنی و علمی ‌ما به‌طور کلی متوجه مسائلی بوده که تا حدی در آنها غلبه با جنبه‌های مادی است؛ اقتصاد، تهدید نظامی ‌و مواردی از این دست. بنابراین توجه به مسائلی که ما داریم راجع به آنها صحبت می‌کنیم به اندازه کافی نبوده است و الان داریم آرام آرام توجه مناسب‌تری به این مسائل که هدف انقلاب اسلامی‌ و جمهوری اسلامی‌ هم بوده است، می‌کنیم.

مساله این است که ما ظرف وجودی نوجوانان، جوانان و کودکان‌مان را در محیط‌های مختلف و حتی ظرف وجودی اقشار مختلف را، از بازاریان گرفته تا کسانی که کارهای فیزیکی در جامعه انجام می‌دهند، تا نیرو‌های نظامی‌ و انتظامی‌ و حتی خود من به‌عنوان یک طلبه حوزه علمیه، ما این ظرف را به اندازه کافی و به‌طور دقیق پر نکرده‌ایم و وقتی که ما این ظرف را با زلال اسلامی ‌پر نکنیم طبیعتا از جای دیگری پر می‌شود. به عبارتی وقتی سن یک شخص بالا می‌رود او نمی‌تواند در تصمیم‌گیری‌هایش در رابطه با مسائل مهم زندگی‌اش، در مورد شغل، تحصیل، روابط اجتماعی، رفت و آمد و... معطل بماند و بالاخره ظرف خالی نمی‌ماند و تصمیمش را هم می‌گیرد. وقتی که ما این ظرف را با دقت کامل و با نگاه اسلامی‌ و برنامه‌ریزی شده از اول پر نکردیم طبیعتا به شکل نامناسبی پر می‌شود. بعد از این است که ما می‌آییم و مظروف را نامناسب و گل‌آلود می‌بینیم و می‌گوییم‌ ای‌کاش آن آموزه‌های اسلامی‌ را که زلال و گواراست به آنها تحویل داده بودیم. این یک نکته است.

نکته دیگر این است که ما غفلت داریم اما دشمن بیدار است و با برنامه‌ریزی وارد جامعه ما شده است. ما به این امر توجه نداشته‌ایم و نداریم که وقتی سبک زندگی غربی را با همه جوانب آن وارد می‌کنیم و این سبک در مجموعه‌های تلویزیونی، در نوع تنظیم بازار، در نوع روابط سیاسی‌ و حتی در بسیاری از قانون‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ما جریان می‌یابد باید منتظر نتایج آن هم باشیم. ما وقتی این قبیل امور را وارد می‌کنیم باید ملاکمان این باشد که این جامعه می‌خواهد مورد رضایت امام زمان(عج) باشد، می‌خواهد مورد رضایت خداوند باشد و کجای این مقررات ممکن است با این اصول ناسازگار باشد‌ یا همراه با خود فرهنگی را متعارض با فرهنگ ما به درون جامعه بیاورد.

به نظر می‌رسد که چنین توجهی وجود داشته است. اما آیا مقصود شما این است که ما باید ارتباطاتمان را را با دنیا محدود کنیم؟

نه،‌ به این معنا نیست که ما منزوی باشیم، اما غفلت هم نباید داشته باشیم؛ غفلتی که در حال حاضر باعث شده واردات ما خیلی شدید و سیل‌مانند و تخریب‌کننده باشد. شما خیلی ساده مثال‌های این قضیه را می‌توانید در ذهنتان مرور کنید؛ الگوی خواب و بیداری آموزه‌های اسلامی ‌به ما می‌گوید که شب زود بخوابید، شام را یا نخورید یا کم بخورید و زمان آن با خوابیدن شما فاصله داشته باشد، صبح هم زود بیدار شوید و بین‌الطلوعین را بیدار باشید، قبل از ظهر هم استراحت مختصری داشته باشید. اینها چیزهایی نیست که در جامعه گفته نشده باشد و اکثر افراد از آن آگاه نباشند، اما اگر از مردم بپرسید که چرا الگوی خواب و بیداری شما این‌گونه نیست، می‌شنوید که امکان‌پذیر نیست و با تعابیر خاصی سعی در توجیه این مساله می‌شود. تماشای تلویزیون، بودن در جمع خانواده، بیرون رفتن و مواردی از این دست چیزهایی است که برای توجیه بیان می‌شود و هرچند در توجیه اولیه درست به نظر می‌رسند، اما مساله این است ساختاری که این مجموعه را در کنار هم قرار می‌دهد، غلط است و باید برای آن فکری کرد. در مورد سبک غذا خوردن و پوشش و مدهایی که در جامعه رایج می‌شود، هم همین‌طور است و ما به وارادتی که در این زمینه‌ها داریم توجه کافی نمی‌کنیم و غافل هستیم و نتیجه آن را هم داریم می‌بینیم.

چه نسبتی بین جهان بومی‌ و ملی ما با سبک زندگی اسلامی ‌وجود دارد؟ آیا مسائل و مشکلات جاری زمینه‌های بومی‌ و ملی هم دارد؟

ما مشکل بومی ‌نداریم و فرهنگ بومی ‌ما فرهنگی خلاف فرهنگ اسلامی‌ نبوده است. در فرهنگ ما پوشش، تغذیه، نوع ارتباطات، بازی و تفریحات، جشن‌ها و اعیاد و عزاداری‌ها، مشاغلی که وجود دارد و حتی الگوی خواب و بیداری، اینها همه به نحوی که در نگاه بومی‌ و قدیمی‌ در فرهنگ ما وجود داشته است منافاتی با سبک زندگی اسلامی‌ ندارد. به تعبیری اسلام و فرهنگ بومی‌ ما خوب با هم کنار آمده‌اند و مشکلی از این جهت نداشته‌ایم.

اینجا با توجه به سوالی که مطرح شد بد نیست به نکته‌ای که بارها در جاهای مختلف گفته‌ام، اشاره کنم و آن، این که اصلاح سبک زندگی یک پروژه بین نسلی است. در واقع سبک زندگی در فرهنگ بومی‌ ما نیز همین گونه و در طول نسل‌ها با فرهنگ اسلامی‌ پیوند خورده است.

بنابراین در این مساله باید نگاه بلندمدت داشت و با زدوده شدن تدریجی غفلت، همت شود و برنامه‌ریزی‌های جدی صورت گیرد؛ اما نباید انتظار داشته باشیم که نتیجه کامل این برنامه‌ها بزودی دیده شود. بله، بسیاری از نتایج آن باید همین الان در رفتارهای ما دیده شود، اما معنای عمیق آنها برای فرزندان ما و برای نسل بعدی آنها می‌تواند به صورت عمیق‌تر حاصل شود.

شما بیان کردید که شناخت نسبت به سبک زندگی اسلامی ‌در جامعه ما وجود دارد و همچنین به غفلتی که در کار است اشاره کردید و علاوه بر اینها می‌گویید که ما باید یک افق بین نسلی برای حل معضلات سبک زندگی داشته باشیم، اما سوال این است که خب، همین تغییر چگونه باید اتفاق بیفتد؟ آیا باید همچنان به تبیین دستورات و توصیه‌های اسلامی ‌بپردازیم؟ در همین رابطه یک مساله روشی دیگر هم مطرح می‌شود و آن، این‌که ما مقولات متنوع و مختلفی را، از خواب و بیداری گرفته تا تغذیه تا پوشش و حتی کسب و کار را ذیل مقوله سبک زندگی قرار می‌دهیم و نوع رفتار در هر کدام از اینها تابع عوامل گوناگون و مختلفی است. حالا چگونه می‌شود مشکلات همه این حوزه‌ها را صرفا با قرار دادنشان ذیل عنوان سبک زندگی حل کرد؟ در واقع مساله این است که ما از یک طرف توصیه‌هایی داریم که همیشه مطرح بوده است ولی از طرف دیگر واقعیت‌هایی داریم که هر کدام ریشه‌هایی دور از هم دارند، حالا ما اگر نخواهیم صرفا توصیه و نصیحت کنیم آیا می‌توانیم همه آسیب‌های واقعی را که با آنها مواجهیم در یک مسیر و در یک قالب حل و فصل کنیم؟ شاید باید اساسا عنوان سبک زندگی را یک عنوان ویترینی تلقی کنیم و خیلی تلاش نکنیم همه مسائل را با قرار دادن ذیل این عنوان حل کنیم، بلکه بایستی برای حل هر مساله‌ای به‌دنبال عوامل آن و ریشه‌هایش بگردیم.

این مطلب به نوعی همان چیزی است که من در ابتدای گفت‌وگو عرض کردم و تأکید داشتم که باید با دید اصلاح اجتماعی توجه را به معضلات سبک زندگی معطوف کرد و نه این که بکوشیم یک منظومه مفهومی‌ و نظری حول مفهوم سبک زندگی ایجاد کنیم.

اساساً در مورد روش هم باید عرض کنم که ما برای رسیدن به سبک زندگی مطلوب اسلامی‌ سه مرحله را باید طی کنیم. گام اول شناسایی وضع موجود سبک زندگی در جامعه است و این نیاز به مطالعات میدانی و فراهم آوردن اعداد و ارقام دارد. افرادی که در این زمینه تخصص دارند، می‌دانند که به لحاظ روشی و فنی مشکل و محدودیتی وجود ندارد و می‌توان با استفاده از ابزارهای مختلف به سنجش و تحلیل این وضع اقدام کرد. البته در این مورد من قبول دارم که کارهای زیادی باید انجام شود که هنوز انجام نشده، اما فعالیت‌ها در این زمینه جریان دارد و رشته‌های تخصصی دارند کار خود را انجام می‌دهند.

یک مرحله دیگر که لزوما پس از مرحله پیش‌گفته نیست، شناخت وضعیت مطلوب است. ما هنوز نیاز به شناخت مسائل و مباحث اسلامی‌داریم و این‌گونه نیست که همه شناخت لازم اسلامی ‌را داشته باشیم. آنچه هم پیش از این گفتم این بود که همه آنچه شناخت داریم هنوز عملی نشده است و درصد شناختی که داریم و عمل نمی‌کنیم زیاد است. اما همچنان نیاز است که وضع مطلوب را خوب بیان کنیم و به هر پرسشی که در زمینه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... می‌شود، با استخراج از آموزه‌های دینی، پاسخ مناسب ارائه کنیم و بتوانیم نشان دهیم که موضوع چیست. این مرحله به لحاظ روش شناختی به آسانی قدم اول نیست اما باز هم ‌چندان دشوار نیست و اشکال فنی و روشی خاصی وجود ندارد. کتاب‌های متعددی در دو سه سال اخیر در این زمینه تولید شده است و همچنان متخصصان می‌توانند با استفاده از منابع دینی کار را بیشتر پیش ببرند.

گمان می‌کنم پرسش شما بیشتر ناظر به گام سوم قضیه است. به عبارتی پرسش شما این است که ما با شناخت وضع موجود و توصیف وضعیت مطلوب چگونه گذر از وضع موجود به آن وضعیت مطلوب برایمان میسر خواهد شد و چگونه باید این مسیر و فاصله را طی کنیم. به نظر می‌رسد که طی کردن این فاصله و انتقال از وضع موجود به وضعیت مطلوب نیاز به روشمندی دقیق و عمیقی دارد و باید علوم مختلف موجود در جامعه در کنار هم حضور پیدا و تلاش کنند تا این مسیر طی شود. همچنان که پرسش شما مطرح می‌کند این که صرف تبیین دستورات کافی نیست و شاید چندان چیزی را تغییر نمی‌دهد به این علت است که مشکل اصلی روش گذر از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب است و ما در این زمینه است که مشکل داریم.

اما من بر خلاف شما معتقدم که باید کل سبک زندگی اسلامی ‌را به‌عنوان یک سیستم یکپارچه در نظر گرفت؛ سیستمی‌ که همه اجزای آن به نوعی به هم وابسته‌اند. شما اگر یک سیستم عینی کوچک را - برای مثال یک ساعت - در نظر بگیرید اجزا باید در کنار هم کار کنند که کل نیز کار کند. اگر یک چرخ‌دنده یک ساعت از کار بیفتد، هر چند اجزایی وجود دارند اما دیگر آن مجموعه ساعت نیست.

اسلام را هم باید این‌گونه در نظر گرفت. برای مثال وقتی که من صحبت از توکل می‌کنم، در دایره اسلام ما مفهوم اقتصادی صدقات واجب و مستحب را نیز داریم، و در کنار این صدقات واجب و مستحب مفهومی‌ دیگری داریم به نام مواسات‌ و در کنار همه اینها آموزه دیگری داریم مبنی بر این که «الخلق عیال‌الله» که بیان‌کننده یک نوع دوستی بسیار عمیق و پرمعناست و می‌گوید که هر کسی به هر نوعی می‌تواند باید خدمات لازم به همنوع خود را ارائه کند. حالا اگر گفته می‌شود که در سبک زندگی اسلامی ‌باید همه چیز در کنار هم دیده شود به این خاطر است که برای مثال اگر یک نفر می‌خواهد توکل داشته باشد، هرچند این توکل داشتن در سطح فردی موثر باشد، اما اگر او بخواهد با همین توکل به جامعه وارد شود و بقیه ابعاد آن جامعه اسلامی‌ نباشد، به مشکل برمی‌خورد. برای مثال فردی می‌خواهد نوعدوست باشد اما به دلیل این که بقیه ابعاد اسلامی‌ نیست نوعدوستی به این معنا می‌شود که مرتب باید ایثار کند و در نتیجه دستش خالی می‌شود و دیگر توان حمایت ندارد.

سید مهدی موسوی / جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها