با خود گفتم شنونده بعد از این صدا، چگونه باید مرا تحمل کند؟ مگر بعدازاین صدا، صدایی شنیدنی است؟ سالها از این همکاری گذشت و این استاد بینظیر، شد رفیق شفیق. و من راحتتر میتوانستم لایههای درون مهران را ببینم. همیشه او را پشت میکروفن، شاد میدیدم و تعجب میکردم که چگونه ممکن است آدمی مشکل نداشته باشد. یادت هست مهران؟ یادت هست چه روزهایی را میگویم؟ از ته دل میخندیدی و وقتی تعجب مرا میدیدی میگفتی شنونده نباید شریک غمت باشد. مجری باید بشاش باشد. و بعد، کلمه بشاش را تکرار میکردی و کلامت را میکشیدی و بلند میخندیدی. انگار واقعاً هیچ دردی نداری. که اگر نداشتی، این دو عارضه شدید در کمتر از یک سال، چگونه سراغت آمد و تو را از ما گرفت؟
همه اجراهایت را دوست داشتم. همه زیباست؛ اما دکلمه «تو چه میدانی»ات معرکهتر از بقیه بود. گفتی: «به چشمهایم نگاه کن. رد باران بهار را در آن میبینی؟» ...و من از تو میخواهم به چشمهایم نگاه کنی تا رد زمستان دلتنگی را بیابی. گفتی: «ایکاش به خوابم بیایی. کاش صدایم کنی»...و من از این غمگینم که دیگر صدایمان نمیکنی. دیگر صدای شادت را نمیشنویم.
گفتی: «تو چه میدانی خدا چقدر مهربان است؟ به هنگام غروب آفتاب، فانوس ماه را روشن میکند»... و من میگویم به آغوش همین خدای مهربان میسپارمت اگرچه برایم سخت است که صدایت را از رادیو منها کنم. به خدا میسپارمت ای صدای ماندگار رادیو. ای صدای دلانگیز و خواستنی. مهران عزیز، به خدا میسپارمت. (علی جوادی/ خبرآنلاین)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد