پروین زمانی که نقشه سرقت را طراحی می‌کرد نمی‌دانست مرتکب قتل خواهد شد

جنایت ناخواسته

پروین سینی شربت را جلوی مهمانش گذاشت، چند لحظه بعد از نوشیدن شربت، مهمانش بی‌هوش روی مبل افتاد. به طرف او رفت و خیلی آرام طلاهایش را از دستش بیرون آورد، یک لحظه شوکه شد. بدن مهمانش سرد شده بود و نفس نمی‌کشید. چند باری صدایش کرد، اما هیچ جوابی از او نشنید. قصدش قتل نبود، اما ناخواسته وارد ماجرای پیچیده‌ای شده بود، ماجرایی که او را متهم به یک جنایت می‌کرد. باید فکری می‌کرد تا شخصی از این ماجرا باخبر نشود. پروین مانده بود که با جسد چه کند!
کد خبر: ۷۹۷۷۹۸
جنایت ناخواسته

زمانی که اقدس به دلیل بیماری به دکتر مراجعه کرد، پیشنهادی که دکتر به او داد، علاوه بر مصرف دارو استفاده از باشگاه ورزشی بود. به همین دلیل زن 61 ساله راهی باشگاه ورزشی شد و تمریناتش را شروع کرد تا هر چه زودتر وضع جسمی‌اش بهبود یابد. هر روز اقدس راهی باشگاه می‌شد و در آنجا با زنان زیادی آشنا شد، زنانی که آنها را نمی‌شناخت و دوستی‌شان در حد زمان کوتاهی بود که در باشگاه حضور داشتند.

متخصصی برای درمان

روزی یکی از هم باشگاهی‌ها سراغش آمد و گفت: دکتری را می‌شناسم که براحتی می‌تواند بیماری‌ات را درمان کند و کار طبابتش خیلی خوب است. اقدس که با شنیدن این حرف‌ها خیلی خوشحال شده بود از هم باشگاهی‌اش خواست نشانی و شماره تلفن دکتر را بدهد.

اما زن جوان که پروین نام داشت به اقدس گفت: اگر بخواهی می‌توانم امروز تو را به مطب دکتر ببرم. زن میانسال که از این پیشنهاد خیلی خوشحال شده بود، همراه پروین راه افتاد، اما قبل از رفتن به مطب دکتر، زن جوان پیشنهاد داد به خانه او بروند و کمی در آنجا استراحت کنند و بعد از آن به دکتر بروند.

برق طلاها

اقدس نیز غافل از دامی که برایش پهن شده بود، راهی خانه پروین شد و زن جوان برای پذیرایی از او به آشپزخانه رفت و با سینی شربت بازگشت؛ شربتی که داخل آن داروی بی‌هوشی ریخته شده بود. به محض این‌که اقدس شربت را خورد بی‌هوش شد و پروین طلاهای او را که در باشگاه دیده بود، سرقت کرد. اما بعد از آن هر چه زن میانسال را صدا زد، پاسخی نداد، اقدس به دلیل مصرف داروی بی‌هوشی فوت کرده بود.

زن جوان که از این موضوع خیلی ترسیده بود، سعی کرد جنازه را از خانه بیرون ببرد، اما جسد سنگین بود و نمی‌توانست آن را حرکت دهد. در همین هنگام همسرش وارد خانه شد و او قبل از این‌که شوهرش متوجه چیزی شود جنازه اقدس را دست و پا بسته داخل کیسه‌ای قرار داد و آن را داخل حمام گذاشت.

فردای آن روز با رفتن همسر پروین، او دوباره به حمام رفت. به فکر راهی بود تا جسد را از خانه‌اش خارج کند، اما فکرش به جایی قد نمی‌داد، جنازه سنگین و حمل آن برایش سخت بود. ناگهان چشمش به گوشه حیاط خانه افتاد، وسایل زیادی را در آن قسمت انبار کرده بودند. می‌توانست جسد را زیر وسایل بگذارد و در فرصتی مناسب با قطعه‌قطعه کردن آن، جنازه را به بیرون خانه انتقال دهد. پروین جنازه را زیر وسایل اسقاطی قرار داد و منتظر فرصتی مناسب ماند.

همزمان با وقوع این حادثه دختر جوانی به اداره آگاهی استان خوزستان مراجعه کرد و از ناپدید شدن مادر 61 ساله‌اش به نام اقدس خبر داد. او مدعی بود که مادرش آخرین بار به قصد رفتن به باشگاه ورزشی، خانه را ترک کرده و دیگر خبری از او ندارد.

بازبینی دوربین مداربسته

با شکایت زن جوان، کارآگاهان مبارزه با جرائم جنایی وارد عمل شده و بررسی‌ها در این خصوص آغاز شد. در نخستین گام کارآگاهان سراغ باشگاه ورزشی رفتند که اقدس در آنجا ورزش می‌کرد. طبق اظهارات مسئولان باشگاه، زن میانسال روز حادثه به باشگاه رفته و بعد از پایان ساعت تمرین آنجا را ترک کرده بود.

این به آن معنا بود که زن میانسال بعد از باشگاه برایش حادثه‌ای رخ داده است، آنها به بازبینی دوربین‌های مداربسته روز حادثه پرداختند و در این بازبینی مشخص شد که اقدس همراه زن جوانی باشگاه را ترک کرده است.

در بررسی‌ها مشخص شد زن جوان پروین نام دارد و او نیز مانند اقدس مدتی است که برای تمرینات به باشگاه ورزشی می‌آید. از آنجایی که پروین آخرین نفری بود که زن میانسال را دیده بود و احتمال می‌رفت از سرنوشت او با خبر باشد. کارآگاهان سراغ او رفتند.

باتوجه به سرنخ بدست آمده و مدارک دیگر کارآگاهان به تحقیق از زن جوان پرداختند. زن جوان ابتدا منکر جنایت شد و خود را بی خبر از سرنوشت اقدس نشان داد، اما اظهارات ضد و نقیض او و مدارک پلیسی باعث شد او به جنایت ناخواسته اعتراف کند: «مدتی است به باشگاه بدنسازی می‌روم، در این مدت همه چیز خوب پیش می‌رفت تا این‌که اقدس به باشگاه آمد. او هر بار که به باشگاه می‌آمد طلاهای زیادی با خود داشت و همین مساله مرا وسوسه می‌کرد. تا این‌که بالاخره تصمیم گرفتم با ترفندی طلاهای او را سرقت کنم. کم‌کم با او طرح دوستی ریختم و به بهانه این‌که متخصص خوبی برای بیماری‌اش سراغ دارم او را با خودم همراه کردم. در بین راه به این بهانه که هنوز دکتر نیامده است، او را به خانه‌ام کشاندم و داخل شربت داروی بی‌هوشی ریختم. اقدس با خوردن شربت بی‌هوش شد و من 14 النگو و 2 انگشتر او را سرقت کردم، اما نیم ساعت بعد متوجه شدم او نفس نمی‌کشد. من فقط قصد سرقت داشتم و می‌خواستم با این ترفند طلاهایش را بدزدم، اما ظاهرا مقدار داروی بی هوشی که ریخته بودم زیاد بود و زن میانسال بر اثر مصرف آن فوت کرده بود.

محلی برای اخفای جنازه

او ادامه داد: «خیلی ترسیده بودم و نمی‌دانستم چکار کنم، ابتدا تصمیم گرفتم جنازه را بیرون خانه ببرم، اما سنگین بود. بعد با خودم گفتم آن را مثله کنم، اما همزمان شوهرم به خانه آمد. من هم دست و پای او را بستم و داخل کیسه‌ای گذاشتم و در حمام قرار دادم. تمام مدتی که همسرم در خانه بود، می‌ترسیدم که او وارد حمام شود و راز قتل فاش شود و تا صبح خواب به چشم‌هایم نیامد، اما آن شب او متوجه نشد، با خودم تصمیم گرفتم جنازه را قطعه قطعه کنم تا راحت‌تر بتوانم آن را به بیرون انتقال دهم. بعد از رفتن همسرم سراغ جسد رفتم، اما نتوانستم این کار را انجام دهم. در نهایت تصمیم گرفتم آن را جایی پنهان کنم تا در فرصت مناسب از خانه بیرون ببرم. به همین دلیل جسد اقدس را زیر وسایلی که کنار حیاط بود، پنهان کردم.

به‌دنبال اعترافات زن جوان اکیپی از کارآگاهان راهی خانه پروین شده و جسد زن میانسال را داخل حیاط پیدا کردند. راز این جنایت در کمتر از 2 روز برملا شد و متهم این پرونده پس از تحویل اموال سرقتی، با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد.

هلیا نصرتی / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها