طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۷۹۳۸۸۳
درس مال کشورهای عقب افتاده است

سیاست روز : درس مال کشورهای عقب افتاده است

در روزهای اخیر یکی از طنزهای این ستون به دلیل همسویی با منافع استکبار جهان و تضعیف یکی از وزرای خدوم، مورد هدفمندی قرار گرفت تا در غنی‌سازی انرژی هسته‌ای و روند صلح جهانی اختلال ایجاد نکند.
فلذا چادر چاقچور کردیم و راه افتادیم تا یکی از مسئولان اسبق را پیدا کنیم که اگر وسط سخنانشان تک مضرابی هم زدیم و تکه‌ای هم پراندیم، ناراحت نشود و مسئولان روزنامه وزین سیاست روز، مواضع اصولی ما را زیر سوال نبرند.
این مقدمه را عرض کردم که پیش خودتان مدیون باشید اگر فکر کنید به برادر "غرضی" بر می‌خورد که کسی با ایشان شوخی کند. نخیر! اتفاقا ایشان در عرصه سیاست برای خودشان یک پا "علی کفاشیان" به حساب می‌آیند.

محمد غرضی: اگر فقیر به ارزش پولش مطمئن باشد، آن را ذخیره می‌کند.
ننجون: ولی ما خبر موثق داریم که اگر به ارزش پولش مطمئن باشد گاهی با نان و پنیرش یکی دو تا گوجه فرنگی هم می‌خورد.
واردات نجس است مگر اجبار باشد.
ننجون: ما هم که ثابت کرده‌ایم زیر بار زور نمی‌رویم مگر آنکه اولش زورش خیلی پرزور باشد و دوم اینکه پای کشور دوست و برادر "چین" در میان باشد.
سه مورد واردات داریم که من واقعا برای آن متأسفم. گندم، شکر و روغن!
ننجون: از قضا حلیم پز محله ما همین را می‌گفت ولی فکر کردیم همینطور کتره‌ای برای خودش حرف می‌زند و قصد تضعیف مسئولان را دارد.
سالی صد میلیارد تومان کتاب درسی چاپ می‌کنیم که مفت هم نمی‌ارزد.
ننجون: به قول حکیم کنفسیوس "درس مال کشورهای عقب افتاده است."
یک فتوایی در زمینه انتخابات دارم و معتقدم هزینه برای رأی حرام است.
ننجون: به هر حال پول گاهی وقت‌ها لازم است همه که مثل شما شیرین زبان نیستند و چشم و ابروی مشکی ندارند.
همه‌جا مثل ایران شیرتوشیر نیست.
ننجون: ولی من شیر نیستم.جیگرم! جیگرم! جیگرم!

شرق : روز پدرم درآمده

ما تا وقتی بچه بودیم پدرمان پدرمان را درمی‌آورد. وقتی بزرگ شدیم پدرمان در را باز کرد و یک تیپا زد در زانویمان و گفت در بازه جاده درازه برو رو پای خودت بایست. الان هم می‌ترسیم پدر شویم، پسرمان پدرمان را بازیافت کند.
روز بی‌پدری: مسئله این است که تا الان که ما سن خر خان را داریم و آدم سن‌وسال‌دار و چارواداری محسوب می‌شویم، هیچ‌وقت به صورت رسمی به حساب نیامده‌ایم و همیشه پدرمان درآمده؛ مثلا در بچگی هر روز در مدرسه می‌گفتند پدرمان را درآوردی پس پدرت را بیاور مدرسه تا پدرت را درنیاوریم. یا وقتی فعال سیاسی شدیم گفتند سیاست بی‌پدرومادر است در حالی که ما یک حالت پسرگونه‌ای به پدرخوانده‌های سیاسی داشتیم. بعد هم که کار اقتصادی کردیم گفتند این بی‌پدر پدرش فلانی است و پدرزاده است.
روز سوز و گداز: پدر ما می‌گوید جوانی‌اش را به پای ما سوزانده است، پس ما نسلی پدرسوخته‌ایم و چون خودمان نیم‌سوخته‌ایم، فرزندان ما نسلی نیم‌پز و نیم‌سوز خواهند بود.
روز ازدست‌رفتگان: ما معتقدیم هرچی از بین رفته، توی تقویم یک روز را به یادش نام‌گذاری کرده‌اند. مثل روز طبیعت و...

اعتماد : تلمبه و پول کثیف

- یه کم پول کثیف داری بدی من؟ یه کاری دارم که با پول تمیز راه نمی افته.
- خودم که جان تو ندارم. اما شاید بتونم برات از بچه ها بگیرم. حالاچقدی می خوای؟
- کم. چهار، پنج تا.
- برا تبلیغات می خوای؟
- نه، نه. تبلیغات که با پول تمیز هم می شه. ضمن اینکه یکی از رفقا قبول زحمت کرده کل تبلیغات رو به عهده گرفته. خیلی هم کارش درسته، هیچ توقعی هم نداره صرفا انگیزه وطن پرستانه داره. خودش می گه تبلیغ برا شما تبلیغ برا مملکته.
- دمش گرم. پس دیگه غمت چیه؟ به کر وصل شدی برو حالش رو ببر.
- بنده خدا پولش تمیزه و متاسفانه کار من رو راه نمی اندازه. کار دیگه ای دارم.
- نکنه می خوای سور بدی؟ خبریه؟ تجدیدفراشی؟ ولیمه ای؟ سور و ساتی؟ عروسی بچه هاست به امید خدا؟ هتل متل آشنا دارما.
- عروسی که پول کثیف نمی خواد. از قدیم گفتن یکی پول خونه، یکی پول عروسی خودش جور می شه.
- اینی که گفتن مال عروسی های قبل بوده نه الان که سه چهار تومن باید بزنی زمین. من خودم یه هوندا داشتم فروختم، هم باهاش عروسی گرفتم هم یخچال خریدم هم پیش قسط فرش دادم، یه خرج سفر مشهد هم از تهش دراومد. خونه هم تو فرشته و سعادت آباد و شهرک و زعفرانیه و محمودیه که خودش جور نمی شه. این حرف مال دوراه قپونه که پولش جور می شه. بلکه هم مال نازی آباد. خونه پرش تو ابوسعید.
- حالاهرچی. من الان نه عروسی می خوام بگیرم، نه خرج تبلیغات دارم، نه خونه می خوام عوض کنم. فقط گیر سی، چهل تا پول کثیفم.
- خیالی نیست برات جور می کنم. خودم ندارم. دستم تنگه. اما دارم آدمی که داره. فقط تو بگو برا چی می خوای، سه سوت براش ردیف می کنم.
- اسکونتش هم می دم. داشتی صحبت می کردی بگو که مطمئن باشه من کارم درسته تا قرون آخرش رو می دم.
- شما کارت درسته. جخ آدم کار درست اونیه که تو کار کثیف کارش درست باشه. تو کار تمیز که هنری نیست آدم حساب و کتابش درست باشه. سر یه کار، یه زمین بلاصاحب بود، بچه ها رفتن تو کارش سند مندش جور شد. قیمت اونی که صحبت کرده بودیم نشد اما من چون حرف زده بودم حق العمل بچه ها رو تا قرون آخرش دادم.
- ای والله. من هم همین عقیده تو رو دارم.
- حالانگفتی پول کثیف رو برا چی می خوای؟
- برا کار بدی نمی خوام...
- تو و کار بد؟ عین چشمم بهت اعتماد دارم. منتها بگو چی کار می خوای بکنی که اگه خوبه، انا شریک.
- تو که گفتی پول نداری.
- بسوزه پدر طمع. این طوری که مطمئن حرف می زنی تهش یقین دارم بالای هزارتا برات می مونه. خوب چرا غریبه بخوره. خودمون می خوریم که یه آب از بقیه شسته تریم.
- تلمبه های قدیم یادته وقتی می خواستیم از چاه آب بکشیم قبلش باید دوتا آفتابه آب می ریختیم که تلمبه فعال بشه و سر حال بیاد؟ چاه پول کثیف هم همینه. عین نفت نیست که خودش بزنه بالا، فواره کنه. عین آبه که اول باید دستی سی، چهل تا بریزی تو حلقش تا بعد هزارتا بهت برگردونه.
- دمت گرم. ای والله. پول، پول می آره: پول کثیف هم پول کثیف می آره. بابا خیلی کارت درسته.
- یعنی هستی؟
- تا خود جهنم ملتزم رکابم اخوی.

کیهان : کاسه

گفت: رئیس جمهور در شیراز گفته است؛ فکت‌شیت ایران را زودتر از همه منتشر کردیم! نمی‌دانم چرا بعضی‌ها حافظه‌شان ضعیف شده است! ما قبل از آمریکایی‌ها فکت‌شیت خودمان را منتشر کردیم!
گفتم: ولی آقای ظریف در مصاحبه با شبکه یک گفته بود «چیزی به نام فکت‌شیت ایرانی وجود ندارد و وزارت خارجه چیزی منتشر نکرده است» و آقای صالحی گفته بود؛ فکت‌شیت را آماده کرده‌ایم ولی به خاطر جلوگیری از سوءاستفاده رژیم صهیونیستی آن را منتشر نکرده‌ایم! و آقای عراقچی گفته بود؛ فعلاً قصد ارائه فکت‌شیت را نداریم! و...
گفت: یعنی آقای روحانی معتقد است که ظریف و صالحی و عراقچی و... حافظه‌شان ضعیف است؟!
گفتم: چه عرض کنم؟ شخصی به همسایه‌اش گفت؛ آن کاسه‌ای را که قرض گرفته بودی پس بده! همسایه گفت؛ اولاً؛ کاسه نبود و بشقاب بود! ثانیاً؛ از دستم افتاد و شکست. ثالثاً؛ کاسه‌ات را پس داده بودم. رابعاً؛ قبل از این که کاسه‌ات را به من قرض بدهی، آن را به تو پس داده بودم! خامساً؛ کدام کاسه را می‌گویی؟!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها