یادداشتهای یک صهیونیست در ایران عصر رضاخان

پس از جنگ جهانی اول و اشغال سرزمین فلسطین از سوی انگلستان و روی کار آمدن مهره‌های دست‌نشانده استعمار و کانون‌های صهیونیستی در کشورهای منطقه، از جمله با صعود رضاخان و استقرار سلطنت پهلوی، ایران به محل تاخت و تاز اشخاص و گروه‌های صهیونیستی تبدیل شده بود.
کد خبر: ۷۹۰۷۶۶
یادداشتهای یک صهیونیست در ایران عصر رضاخان

مئیر عزری سفیر غیررسمی اسرائیل در یادداشت‌های خود به گوشه‌هایی از این تاخت و تاز اشاره کرده است. او با اشاره به سفر صیون عزری به فلسطین در دهه سوم قرن بیستم، یعنی بیست و چند سال قبل از تأسیس اسرائیل و روابط او با رهبران و نمایندگی او از سوی سازمان‌های صهیونیستی در ایران به نکات قابل توجهی اشاره کرده و نوشته است:

پدرم در سفر به سرزمین اسرائیل [سال 1925ش/1301ش] و بازدید از سراسر کشور، با بزرگان خانة پدری دیدارهایی سازنده داشت.... پدرم در بازگشت از این سفر با همکاری مردم، جنبش صهیونیستی را در اصفهان بنیاد نهاد. او برای نخستین بار سازمان «کرن کیمت» را در اصفهان بنیان نهاد و «صندوقچة آبی» زینت‌بخش همة کنیساها، دبستان‌ها، دبیرستان‌ها، آموزشگاه‌ها و دکانهای یهودی‌هاشد. نامه‌نگاری‌های وی با منحم اوسیشکین، اسحاق بن صوی، و موشه‌شارت [شرتوک]، گویای پیوند تنیده میان آنان بود. [...] اسحاق بن صوی در سال 1935، با بازدید سازنده‌اش از ایران، بسیاری نادیده‌ها را با چشمان خود دید... ریزه‌کاری‌های این بازدید را در بخش «مسافرت به ایران» از کتاب «آوارگان اسرائیل» نوشته خود وی می‌توانیم بخوانیم. کم و بیش هفت تا هشت هزار تن یهودیان آن روز اصفهان، هر یک داستانی برای گفتن داشتند.

... بن صوی در دوره ده روزة بازدیدش از اصفهان، در خانه ما [صیون عزری] میهمان بود... پیش از این بازدید فراموش نشدنی، در سال 1928، یهودا کوپلویچ، الموگ از نخستین کسانی بود که ... در بازدید از اصفهان میهمان پدرم [صیون عزری] بود. پدرم پس از بازگشت از خاک اسرائیل در سال 1925 با چند تن از دوستانش به کار داد و ستد عتیقه پرداخت... پدرم نخستین دیدارش با رضاشاه، سر دودمان خاندان پهلوی را همواره به یاد داشت.

... پیش از این که اندیشه صیونیزم و برپایی کشور اسرائیل در دل‌های آرزومند یهودیان ایران پرتوافکن گردد و جامة کردار به خود بپوشد، پدر و پدربزرگم همواره از هیچ‌گونه یاری به هم‌کیشان یهودی خود کوتاهی نمی‌کردند. پیرو همین آرمان پدرم در نیرو بخشیدن به صندوق ملی اسرائیل «کرن کیمت» از جان مایه می‌گذاشت. کوشش پدرم در این زمینه به سال 1929 بازمی‌گشت. در ماه مارس آن سال نامه‌ای از کرن کیمت اورشلیم دریافت داشت که گویای پیشنهادهایی در زمینه سر و سامان دادن به پاره‌ای آشفتگیها به صندوق ملی یهود بود. ذوفن، هنرمند قلمزن نامدار در اصفهان بود که روی مس و زر وسیم نگارگری‌هایی برجسته و چشمگیر می‌کرد. پدرم از او خواست چهره «منحم اوسیشکین» سرپرست صندوق ملی اسرائیل را روی لوحه‌ای سیمین کنده‌کاری کند و این شاهکار کمیاب را به نمایندگی از سوی صندوق ملی یهودیان ایران به وی پیشکش کرد.

پدرم از دوستداران شادروان داوید بن گوریون، بنیانگذار و نخستین نخست‌وزیر اسرائیل بود.

در گیرودار جنگ جهانی دوم و اشغال ایران به دست نیروهای متفقین، آژانس جهانی یهود توانست در تهران یک دفتر نمایندگی به رهبری موشه ایشای [یشای] برپا سازد. نامبرده تا تابستان 1944 در ایران به سر برد و پیش از بازگشت، به پاس میهمان‌نوازی صیون عزری طی نامه‌ای از او سپاسگزاری کرد.

در همین سالها جنبش صهیونیستی خلوتص در میان جوانان یهودی برخی مناطق یهودی‌نشین ایران فعال شده بود. بر اساس خاطرات عزری:

این موج آرام آرام در تهران و شیراز نیز میدان گسترد.

مئیر عزری با توصیه نمایندگان و مأموران اعزامی صهیونیسم به ایران، در سال 1946 در رأس خلوتص ایران قرار گرفت. او خود در یادنامه، در این باره نوشته است:

در همین نخستین کنگره بود که به دبیرکلی کشوری خلوتص برگزیده شدم و پس از آن کنگره‌های خلوتص هر ساله انجام برگزار شد. نیاز به گشایش بخش‌هایی تازه در شهرهای دورافتاده ایران (شهرهایی که خانواده‌های یهودی در آن زندگی می‌کردند)، را خوب می‌دانستم. به ویژه باور داشتم دیدار آنان با فرستادگان اسرائیل پدیده‌ای راهگشا خواهد بود. از همین رو بود که در آغاز سال 5707 (پائیز 1947)، به همکاری اهرون کهن، نمایندگی‌های همدان (پایتخت تابستانی پادشاهان ماد و پارس و جایگاهی که استر و مردخای در آن خفته‌اند) و کرمانشاه را گشودیم.

پشتوانه نیرومندی که مرا در پیمودن این راه بیش از پیش یاری می‌داد نامه‌ای بود که روز نهم ماه طبت سال 5706 [1947]، از آژانس یهود، صندوق ملی و جنبش خلوتص دریافت داشته بودم. در این نامه به من نمایندگی داده شده بود تا در شهرهایی که در ایران شایسته می‌دانستم، شاخة خلوتص و «کرن کیمت» برپا کنم و یاری‌های مالی از یهودیان ایران گردآوری نمایم. گروه‌هایی برای دریافت اعانه برگزینم و از سوی آژانس یهود، صندوق ملی و اتحادیه خلوتص به آنان برگ رسید موقت بدهد.

همچنین در این نامه از یهودیان خواسته شده بود با من همکاری گسترده‌ای داشته باشند. این نامه را دکتر اسحاق کلاین (برادر سرخ موی اسحاق سنه) از سوی سوخنوت، اهرون کهن از سوی خلوتص و اهود بن اهرون از سوی صندوق ملی اسرائیل دستینه کرده بودند. در دست داشتن چنین نامه‌ای دلگرمی پرشوری به من می‌داد تا دورترین شهرهای ایران را برای رساندن پیام سازندگی زیر پا بگذارم. در بهار 1947، شهرهای اصفهان، شیراز، یزد و کرمان را که یهودیانش هر یک تاریخچه‌ای ویژه دارند دیدار کردم. پایه‌ریزی نمایندگی‌های خلوتص، یاری به صندوق ملی و آموزش‌های فرهنگ یهودی و زبان عبری برای جوانان، به میدان کشیدن دختران جوان یهودی، از میان بردن ناسازگاری‌های برخی بزرگان از نخستین برنامه‌ریزی‌هایم بودند. می‌کوشیدم با بررسی رویدادهای آن روز جهان یهود، همه را از آینده‌ای امیدبخش آگاه سازم. از بیست و دومین کنگره جهانی صیونیستی در بازل سوئیس از 9 تا 14 دسامبر 1946 و «کتاب سفید» برایشان می‌گفتم... از پیکاری که برای برپایی نخستین کشور یهودی جهان در سرزمین اسرائیل [فلسطین] آغازیده بود و می‌رفت تا از خواب و آرزوی دو هزار ساله بیرون بیاید و جامة کردار به تن بپوشد سخن می‌راندم.

با اعلام تأسیس اسرائیل فعالیت خلوتص در جوامع یهودی‌نشین ایران بیش از پیش افزایش و گسترش یافت و موج گرایش به صهیونیسم و کوچ به فلسطین در میان جوانان یهودی ایران و پیوستن آنها به گروه‌های شبه نظامی و تروریستی یهودی که تماماً تحت‌تأثیر تبلیغات اشخاص وگروه‌های صهیونی اعزامی به این سرزمین بود به طرز چشم‌گیری شدت یافت. عزری در این باره می‌نویسد:

جنبش خلوتص با همه دشواری‌ها راه خود را به پیش می‌پیمود و هر روز نیرومندتر می‌شد. اعلامیه استقلال اسرائیل در روز پنجم اییار 5708 برابر با چهاردهم ماه می 1948 و سپس آغاز جنگ‌های فرساینده با اعراب، نهال امید را برای پدافند از خاک نیاکانی در دل پیر و جوان یهودی بارورتر کرد.

سازماندهی نیروها رنگی تازه گرفت و کنگره سوم هم همزمان با جشن سایبان‌های سال 5709 [سال عبری = 1949] با 127 نماینده (60 تن از تهران و 67 تن از شهرستان‌ها) و 300 تن میهمان در خانه خلوتص باشکوهی بی‌مانند برگزار گردید. نمایشنامه سه پرده‌ای «کشور اسرائیل را در بازل پایه‌ریزی کردم» از سوی جوانان خلوتص تهران بر شور و شادی جشن افزود – نخستین سخنران جشن ناتان شادی از نخستین مهاجران ایرانی به اسرائیل و از گروه جوانان ایرانی در کیبوتص «رمت هکووش» بود. در این کنگره برای [مدت] دو سال به دبیری [خلوتص] برگزیده شدم ولی درگیری‌های گسترده‌ای در بخش مهاجرت مرا از انجام این کار بازمی‌داشت. به پیشنهاد یوسف کهن فرستاده اسرائیل، پرویز لاله‌زاری که سرگرم گذراندن سال دوم دانشکده پزشکی بود به جای من به کار دبیری پرداخت (نامبرده امروز سرپرست گروه پژوهشگران خون در یکی از بیمارستان‌های نیویورک است.)

سومین کنگره جنبش صهیونیستی خلوتص جوانان یهودی ایران در سال 1949، با صدور قطعنامه‌ای در چارچوب برنامه‌ها و اهداف صهیونیستی، پایبندی این گروه و اعضای آن را نسبت به آرمان‌های صهیونیسم به ویژه کوچ یهودیان به سرزمین فلسطین و تلاش برای تثبیت و تحکیم موجودیت دولت اسرائیل در آن سرزمین اعلام داشت. در بخشی از این قطعنامه آمده است:

1- سومین کنگره خلوتص ایران در روز جشن سایبان‌ها در سال 1949 برپا شد و همه دستاوردهایش را به پیشگاه یهودیان جهان و مردمی که میهن همیشگی یهود را پایه‌ریزی کردند پیشکش می‌کند.

2- کنگره گرمترین و پاک‌ترین شادباش‌ها را به پای یهودیان اسرائیل می‌ریزد و برای پیشرفت در زمینه‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی سرزمین پدری، از هیچ کوششی در گسترش مهاجرت همگانی [به فلسطین] فروگذار نمی‌کند.

3- ما نمایندگان کنگره خلوتص ایران، از همه برادران هم‌کیش یهودی خویش می‌خواهیم آماده مهاجرت صیونیستی به خاک پاک نیاکانی گردند و دست همه پیشاهنگان این راه فرخنده را می‌فشاریم.

4- جنبش خلوتص ایران در پایان کنگره سراسری از یکایک وفاداران،‌ به ویژه انجمن یهودیان تهران درخواست دارد هم‌کیشان عراقی و کرد را که با سختی‌ها دست به گریبانند فراموش نکنند و از هیچ‌گونه یاری به آنان در مهاجرت به سرزمین پدری دریغ نورزند.

5- ما نمایندگان کنگره خلوتص ایران از یکایک جوانان، دانش‌آموزان، دانشجویان، دانش‌آموختگان و روشن‌اندیشان یهودی می‌خواهیم به ما بپیوندند تا در پرتو اندیشه صیونیستی بر کاستی‌ها چیره گردیم.

مئیر عزری درباره دستاوردهای فعالیت آزادانه خلوتص و فعالان آن در ایران و موارد مشابه آن در میان دیگر جوامع یهودی جهان می‌افزاید:

بی‌گمان همین‌گونه جنبش‌ها میان یهودیان دیگر گالوتها و آماده بودن زمینه‌های پایه‌ای در اسرائیل، موجب شد موج مهاجرت [یهودیان به فلسطین] هر روز گسترش چشمگیر بگیرد و هزاران هزار یهودی به میهن خویش بازگردند.

او در ادامه می‌نویسد:

جنبش خلوتص ایران پیروزی‌های خود را بدهکار یهودیان وفاداری است که همه چیز خود را به رایگان در راه جنبش ارزانی داشتند. یاری‌های ارزشمند شمعون حناساب، دکتر اوراهام کهن، ساسون بلوم، برادران سعیدی، دکتر ایرج لاله‌زاری، اوراهام گرشونی از بخش اهواز، برادران صمد و آلوش از شهر ارومیه، مئیر امیتای، صیون ذبیحی، صیون رکنی، ابراهیم گلچین و برادرش اسحاق [گلچین]، منصور گلشن، ابراهیم زرگر، خواهران متیلدا و بتیا حکیمیان، مارگریت و عفرا (پری) و صفی از بخش آبادان و بسیاری دیگر از یاد نخواهند رفت... پدیده صیونیزم که سالیان سال از سوی دولت ایران رسمی اعلام شده و سپس چند سالی تحریم و غیرقانونی اعلام شده بود با جنبش خلوتص آزاد شد و فعالیت‌ها دوباره به کار افتادند. جنبش در این دوره دارای سه هزار عضو بود که در زمینه مهاجرت همگانی کار پیشاهنگی را به دوش داشت.

به نوشته عزری شماری از پیشگامان و فعالان یهودی جنبش صهیونیستی خلوتص ایران با پیوستن به ارتش و ماشین جنگی اسرائیل، خدمات قابل توجهی در مسیر آرمان صهیونیسم انجام دادند:

آنها از نخستین مهاجران ایرانی به سرزمین اسرائیل بودند که زندگی در کیبوتص و ارتش پدافندی اسرائیل را پشت سر نهادند. رفتار آن روز این جوانان به راستی چون بمبی میان خانواده‌های یهودی بازتاب داشت. سعیده بلوم (علیزا یوگب) دو خواهر از خانوادة فریدمن و به ویژه خواهر بزرگتر سارا (صیونا) شایستة یادآوری هستند. متیلدا، دختر چهارده ساله خانواده کلیمیان همراه دو تن از دخترخاله‌هایش (مارگریت و پری)، دوشادوش ویکتوریای جوان از خانواده وصفی دلیرانه مرزهای بسته را گشودند.دب ادیب، اهود بن اهرون، میخائل فرانک و مئیر بنت به میهمانی فراخوانده شدند. دب ادیب در ایران ماند و به کارهای گوناگون پرداخت و به ویژه در زمینه مهاجرت تلاشی شبانه‌روزی داشت. پس از آن که جنبش خلوتص در آبادان دفتری برپا کرد، متیلدا و بتیا حکیمیان پا به پای مارگریت وصفی با میخائل عصمون، ابراهیم زرگر، داوید میزراحی، یعقوب گلستان گل (که پس از مهاجرت، در کیبوتص نعن آموزش دید و شهر اشکلون را برای زندگی برگزید، در پایان جنگ شش روزه، در شهر غزه سرپرست بخش اداری بود) همکاری نزدیکی داشتند.

علاوه بر خلوتص، آژانس یهود، صندوق ملی یهود و انجمن یهود تهران، انجمن فرهنگی اوتصر هتورا یا گنج دانش، موسسه اُرت، سازمان بانوان یهود ایران و... نیز از دیگر سازمان‌های یهودی و صهیونیستی فعال در ایران بودند. تلاش برای تشویق و انتقال یهودی‌های ایران به خصوص جوانان یهودی به فلسطین و نیز جمع‌آوری کمک‌های مالی برای ماشین جنگی صهیونیسم در فلسطین در سال‌های قبل از تأسیس اسرائیل و نیز پس از آن محور فعالیت‌های این سازمان‌ها و انجمن‌های یهودی داخل کشور بود.

منبع:ایران و اسرائیل در دوران سلطنت پهلوی، ج.1، محمدتقی تقی‌پور، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1390، ص 175 تا

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها