او در ایام نوروز هم با سریال تلویزیونی «سر به راه» به کارگردانی سعید سلطانی مهمان خانهها بود. حبیبی در آخرین ساخته سلطانی نقش ریحانه، دختر تهتغاری خانواده را بازی میکرد که وابستگی زیادی به پدرش داشت. این دختر زبر و زرنگ در آسایشگاه پدرش کار میکرد و بازگشت عمه خانواده از آلمان به ایران و ورود شهاب (سیاوش خیرابی) به آسایشگاه اتفاقات خاصی را برای او و خانوادهاش رقم زد.
اولین تجربه همکاری شما با سعید سلطانی در یازده سالگی و با بازی در سریال دفترچه خاطرات اتفاق افتاد. به خاطر دارید که چگونه انتخاب شدید؟
من در نوجوانی عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودم. در همان زمان بود که به گروه سازنده سریال دفترچه خاطرات معرفی و بعد از گرفتن تست برای حضور در این کار انتخاب شدم. خیلی خوشحال بودم که در این سریال بازی میکنم. از همان دوران عاشق بازیگری بودم و با علاقه این حرفه را دنبال میکردم. در همان روزها برای خودم آرزوهای زیادی داشتم و علاقهمند بودم نقشهای مختلف را با کارگردانان خوب تجربه کنم تا بیشتر یاد بگیرم که خوشبختانه به آرزویم رسیدم.
درواقع از کودکی دوست داشتم بازیگر شوم، حتی یادم میآید وقتی معلم انشاء به ما میگفت درباره آرزوهایمان بنویسیم، من همیشه درباره بازیگری مینوشتم. این آرزو را دنبال کردم تا عاقبت بازیگر شدم.
به نظرم دختران هم سن من در این عرصه فرصت خوبی برای اینکه خودشان را نشان بدهند، ندارند. به همین دلیل تاکنون بچههای اواخر دهه 60 در بازیگری کمتر دیده شدند، هرچند بازیگران خوبی مثل لیندا کیانی، پریناز ایزدیار، هدی زینالعابدین و... تاکنون خوب درخشیدهاند.
نمیتوان کتمان کرد بازیگرانی هستند که خیلی راحت و به اصطلاح با پارتیبازی وارد این عرصه شدند، اما به نظرم این آدمها ماندگار نمیشوند. کسانی ماندگار خواهند شد که تلاش میکنند و خوب ظاهر میشوند. ماندگاری در بازیگری، خیلی سخت است.
بعد از سریال دفترچه خاطرات، پانزده سالگی در سریال سالهای برف و بنفشه، نوزده سالگی در سریال مهمانخانهای در برف و در بیست و یک سالگی هم در سریال فراموشی با آقای سلطانی همکاری کردم. تا اینکه دوباره قسمت شد با ایشان در سریال سر به راه همکاری کردم و اجرای نقش ریحانه، دختر کوچک خانواده را به عهده گرفتم.
وقتی این نقش پیشنهاد شد و آقای سلطانی درباره ویژگیهای شخصیتی ریحانه با من صحبت کرد از این نقش خوشم آمد. شرایط زندگی و اجتماعی ریحانه با نقش قبلیام بهار در سریال تلویزیونی دردسرهای عظیم خیلی تفاوت داشت. سریال سر به راه کار خوبی شد. فکر میکنم مردم هم سریال را دوست داشتند. هیچ چیز بهتر از این نیست که مردم از کارمان راضی باشند.
برای بازیگری از کسی هم الگو میگیرید؟
دوست ندارم از بازیگری الگو بگیرم و علاقهمندم در این حرفه سبک خودم را داشته باشم و کاری که خودم فکر میکنم درست است، انجام دهم. فکر میکنم هنرمند کسی است که برای ایفای نقشش خلاقیت داشته باشد، نه اینکه کار هنرمند دیگری را تقلید کند. هرچند بازیگرانی هستند که شیوه کارشان را دوست دارم.
افتخار میکنم در آثار مختلف سینمایی و تلویزیونی در کنار بازیگران باتجربه حضور داشتم و از آنها آموختم. هنرمند باید با انتخاب هر نقشی تلاش خود را بیشتر کند تا روند صعودی در کارش دیده شود. در غیر این صورت بعد از مدتی مخاطب از بازیاش خسته میشود و دیگر نمیتواند جایگاه خودش را در دل تماشاگر حفظ کند.
به نظرم هنرمند باید به هر نقش بهعنوان یک راز نگاه کند و با بهره بردن از استعدادهای ذاتی، تکنیکهای بازیگری و... به اسرار این راز پی ببرد و آن را به نمایش بگذارد. به همین دلیل تحلیل نقش خیلی اهمیت دارد. وقتی بازیگر خودش تحلیل درست از نقش داشته باشد، مسلما امکان موفقیتش بیشتر میشود و میتواند با نقش زندگی کرده و آن را با شخصیت خودش عجین کند. در این صورت وقتی مخاطب هم بازی او را میبیند، بدون تردید برایش باورپذیر است و او را میپذیرد.
شما اخیرا در آثار نمایشی همچون دودکش، دردسرهای عظیم و سر به راه بازی کردید که نوروز و ماه رمضان پخش شد. از آنجا که فیلمنامه در این تولیدات همزمان نوشته میشود و فرصت بازیگر برای تحلیل نقش کم است، چگونه به نقش نزدیک میشدید؟
نه، اصلا از کار واهمه ندارم، چون از کودکی کار بازی را آغاز کردم و خیلی سریع هم با نقش عجین میشوم. گرچه بازی در آثار مناسبتی معمولا با عجله همراه است، اما محاسن خودش را هم دارد، زیرا همزمان شما بازتابها را هم دریافت میکنید و در بخشهایی از کار میتوانید اصلاحات لازم را انجام بدهید.
گرچه فیلمنامه در آثار مناسبتی همزمان نوشته میشود، اما دلیل بر این نمیشود کسی در کارش کم بگذارد. ضمن اینکه ما کلیت قصه را میدانیم و بعد جزئیات در فیلمنامه ذکر میشود. بنابراین ما با شناخت سر کار حاضر میشویم. من معمولا فیلمنامههایی را انتخاب میکنم که به گروه سازنده آن اعتماد دارم. قبلا هم با ایرج محمدی تهیهکننده و سعید سلطانی کارگردان سریال سر به راه کار کرده بودم و میدانستم حتما این سریال پر مخاطب خواهد بود و کار قابل قبولی میشود.
باتوجه به اینکه امسال ایام نوروز و فاطمیه مصادف شده بود، داستان سریال سر به راه با این ایام همخوانی داشت. این اثر موقعیتهای تلخ و شیرین زیادی داشت. معتقدم وقتی اثری به لحاظ کیفیت خوب باشد، حتی اگر در مناسبتهایی همچون نوروز و رمضان هم پخش نشود باز هم با استقبال مردم روبهرو میشود.
ولی قبول دارید تعلیقهای قصه کم بود و مخاطب با دیدن قسمت اول سریال میتوانست حدس بزند تا پایان چه اتفاقی میافتد؟
نه، اتفاقا داستان سریال را خیلی دوست داشتم و یکی از عواملی که در انتخاب من دخالت داشت، قصه سریال سر به راه بود. به نظرم فراز و نشیبهای قصه به اندازه کافی بود؛ ضمن اینکه مخاطب از کجا میخواست حدس بزند که پشت قضیه کلاهبرداری آسایشگاه، منصور پسر عمه ریحانه است.
اتفاقا برخلاف نظر شما معتقدم داستان این سریال نهتنها تکراری و قابل پیشبینی نبود، بلکه موضوع آن نو و تازه بود. روی فیلمنامه خیلی کار و شخصیتپردازیها به درستی طراحی شده بود. درواقع هریک از شخصیتهای قصه روحیات خاص خودشان را داشتند. بنابراین نمیتوان گفت فراز و نشیبهای قصه کم بود. در این سریال بازیگران جوان در کنار هنرمندان پیشکسوت بازی میکردند و همین تجربه خوبی بود.
علت علاقه شما به حضور در کارهای مناسبتی و نقشهای مثبت چیست؟
نقشهایی که معمولا بازی کردهام در آثار مناسبتی بوده، ولی اینکه فقط مثبت باشد، اینطور نیست. من در سریال «سیامین روز» که ماه رمضان چند سال پیش پخش شد، یک نقش منفی را بازی کردم. فکر میکنم نقش منفی را هم میتوانم بخوبی بازی کنم. برایم مثبت یا منفی بودن نقش اهمیت ندارد. آنچه اهمیت دارد این است که نقش برایم جای کار داشته باشد و بتوانم با عشق و علاقه آن را بازی کنم.
اما نقشهای متفاوت باعث میشود بازیگر کلیشهای نشود.
کلیشهای شدن کاملا به انتخاب بازیگر بستگی دارد، من قبل از سریال تا ثریا سه پیشنهاد را رد کردم به خاطر اینکه نمیخواستم نقشهایی را بازی کنم که تکراری باشد.
مثلا چه نقشهایی؟
نقش یک دختر کمسن و سال، دختری که میخواهد ازدواج کند یا دختری مهربان و ...
ولی در سریال سر به راه نقش دختر مهربان را به عهده داشتید که در پایان قصه با شهاب ازدواج میکند.
ریحانه دختر مهربانی بود، اما خنثی نبود و فعالیت اجتماعی داشت و سعی میکرد به پدرش کمک کند تا با همراهی یکدیگر آسایشگاه را به بهترین شکل اداره کنند.
اگر قرار باشد چنین نگاهی داشته باشیم، باید گفت همه قصههایی که در دنیا کار میشود، تکراری است. مهم است از چه زاویهای به یک داستان ملودرام نگاه کنیم و آن را برای مخاطب به تصویر بکشیم تا برایش جذابیت داشته باشد.
برایتان مهم است نقش اول بازی کنید؟
نمیتوانم بگویم برایم مهم نیست، ولی در انتخابهایم کارگردان برایم اولویت دارد و اینکه فیلمنامه چگونه طراحی و نوشته شده است و بازیگران مقابلم چه کسانی هستند.
چقدر منتقد کارهایتان هستید؟
اگر بازیگر همیشه از کارهایش راضی باشد که کارش تمام است. همیشه باید منتقد کارمان باشیم تا بتوانیم پیشرفت کنیم. به نظرم تجربه، بهترین راهنمای آدمهاست. بازی در هر اثر برایم تجربه ارزشمندی است.
وقتی در روزگار قریب بازی میکردم از کیانوش عیاری خیلی آموختم. او به بازیگران تاکید میکرد که خیلی راحت بازی کنند و از بازی اغراقآمیز فاصله بگیرند. ایشان بازی روان را به من یاد داد. گرچه قرار بود هشت روز کارم برای این سریال طول بکشد، اما یک سال کنار این کارگردان بودم. از برزو نیکنژاد هم خیلی یاد گرفتم و او هم در کارهایش تاکید دارد که باید با نقش زندگی کرد. از راهنماییهای او در سریال دردسرهای عظیم و فیلم ناخواسته استفاده کردم. معمولا از هر کارگردان چیزهای تازهای یاد میگیرم.
فاطمه عودباشی / گروه رادیو و تلویزیون
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
نماینده جنبش جهاد اسلامی فلسطین در ایران در گفتگوی تفصیلی با جام جم آنلاین مطرح کرد