مردی که کیلومترها از پایتخت دور است صبحها ساعت سه از خواب بیدار میشود و تا هشت شب کار میکند. در مزرعه مسئول گاوهاست و به قول خودش یک پا دامپزشک به حساب میآید.
«سالار پولاد» نام آشنایی برای کسانی است که در اینستاگرام فعالیت میکنند. صفحهای که متعلق به محمد قاسم ترابی، روستاییای است که میگوید با پارتیبازی دیپلم هم گرفته است. بیش از ۱۴ هزار نفر صفحه او را دنبال میکنند و طرفداران زیادی پیدا کرده است.
عکسهای او ساده و از فعالیتهای روزمرهاش است. شاید نخستین سوالی که به ذهن برسد این باشد که چگونه یک روستایی که شاید از تکنولوژی که در شهرهای بزرگ هست، دور باشد این اندازه بتواند محبوبیت کسب کند. تفاوت در «فکر» او دلیل این اتفاق است. محمد معتقد است که انسانها باید در زندگیشان مفید باشند و اگر کسی در زندگی مفید نیست وقت خودش را تلف میکند. تفاوت زندگی سنتی و دلچسب او با زندگی مدرن بقیه ایرانیها باعث شده تا در تمام نقاط دنیا عکسهای او را دوست داشته باشند. چهرههای مختلف سیاسی، فرهنگی و ورزشی در اینستاگرام -شبکهای اجتماعی که در سال گذشته بیشک مهمترین شبکه اجتماعی به حساب میآمده- حضور دارند؛ چهرههایی که از سه تا ۹۰۰ هزار فالوئر دارند اما هیچ کدام به اندازه «سالار پولاد» جذاب نیستند و به نظر خود محمد ترابی آنها در حال تلف کردن وقت خودشان در اینستاگرام هستند.
*خودتان را معرفی کنید و بگویید که چه تحصیلاتی دارید و چند سالتان است؟
محمد قاسم ترابی هستم، سنم هم ۲۸ سال تقریبا، دیپلم هم هستم.
*چرا در بیوگرافی خودتان در اینستاگرام نوشتهاید که بیسواد هستید؟
بیسواد که نمیدونم. والا نسبت به علم و دانش دیگران سواد ما آنچنان نیست، همین دیپلم را هم با پارتی بازی گرفتیم (میخندد). کاردانش خواندم منتها به تناسب شغل، یکی از شاخههای آنکه گاوداری صنعتی بود را خواندم، بهداشت دام و طیور رشته ما بود.
*دوست نداری ادامه تحصیل بدهی؟
کی از تحصیل بدش میآد، اما موقعیت شغلیام ایجاب میکند که باید هر روز سر کار باشم و نمیتوانیم کار دیگری داشته باشیم یا درس بخوانیم.
*دقیقا کجا زندگی میکنی؟
استان گلستان، شهرستان بندر گز، در خود شهرستان زندگی نمیکنم در یکی از روستاهای توابع، روستای گز شرقی زندگی میکنم.
*چرا اینستاگرام راه انداختی، اصلا فکر میکردی این اندازه مشهور شوی؟
حقیقتش را بخواهید اصلا فکرش را نمیکردم که کار به اینجاها بکشه، اینقدر در دنیای مجازی آدمها به همدیگر نزدیک باشند و حتی یک آدم پیشرفت کند یا اسمی به هم بزند، همه برادرهای بزرگ در دنیا میروند کار میکنند تا برادر کوچکتر را بفرستند دنبال کار و دانش؛ من رفتم در مزرعه کار کردم تا برادر بزرگ تحصیلاتش را تمام کند.
*در واقع شما کار کردید تا برادر بزرگ درس بخواند؟
بله، همین طور است.
*برادر شما چه رشتهای میخواند، در چه مقطعی؟
دکترای امبیای در تهران میخواند. به تازگی تز او را قبول کردهاند.
*اینها به راهاندازی صفحه اینستاگرام چه ارتباطی دارد؟
برادرم نخستین حقوقش رو برای من گوشی اندروید گرفت، من لمسی بلد نیستم اون گفت همه دارن تو هم استفاده کن و میتوانی عکس و متن به اشتراک بگذاری. گفت این صفحات در دنیای مجازی صفحههای اجتماعی هستند و تو از کار و طبیعت میتوانی عکس بگیری و به اشتراک بگذاری و به من اینستاگرام را معرفی کرد و گفت که در گوشی نصب میشه. گفت که شب که میای خونه عکس میذاری تا آدمهایی که در شهر هستند لذت ببرند. اوایل اهمیت نمیدادم و وقت نمیگذاشتم و کارم خیلی زیاد بود. برادرم صفحه من را راه اندازی کرد اما کم کم خودم این صفحه را جلو بردم.
*چرا اسم پروفایل تو در اینستاگرام «سالار پولاد» است؟
اسم رو برادرم گفت میخوای چی بذاری، منم یه جفت سگ داشتم که جفتشون مردن و خیلی قوی بودن، یکی سالار بود، یکی پولاد. من دیدم که آنها برای من و مزرعه زحمات زیادی کشیدند و برای قدردانی از آنها بود که اسم پروفایلم را سالار پولاد گذاشتم. این کمترین کاری بود که میتوانستم برای آنها انجام بدهم. کار دیگری از دستم بر نمیآمد.
*رفتار مردم با تو چطوری بوده؛ چه اینستاگرام، چه در روستا و شهر خودت؟ مردم روستا متوجه حضور تو در اینستاگرام شدند؟
اره متوجه شدند. حقیقتش را بخواهی درسته که ما در روستا زندگی میکنیم اما روستا روز به روز مدرنتر میشود. روستا تبدیل به شهر شده. حتی تازگیها آسفالت کردند و مردم هم پلاک شدهاند (میخندد) خیلی از مردم روستا که آدمهای تحصیلکرده و استاد دانشگاه بودند اینستاگرام داشتند. آنهایی که از این گوشیها داشتند آدمهای پولدار و ارباب و زمین دار هستند و بچههای دانشجو دارند که برای آنها راه اندازی میکنند یا دکتر یا مهندس هستند، بقیه مردم نمیدانند صفحه لمسی و اندروید چی هست و اینهایی که دارند تا چند وقت پیش نمیدانستند که من دارم و باورشان نمیشد که من با این موقعیتی که در روستا دارم اینقدر توانایی داشته باشم که این کار را کنم و با تعجب حرف میزنند و میگویند که کارت ۲۰ است.
*اکثر کسانی که تو را فالو میکنند از ایران هستند؟
از سراسر دنیا هستند. البته همه ایرانی هستند. بیش از ۵۰ درصد، ایرانیهای خارج از کشور هستند. شدیدا به عکسهای من علاقه دارند. از شهرهای بزرگ مثل تهران هم هستند و خیلی به من علاقه دارند. من واقعا فکرش را هم نمیکردم.
*به این نتیجه رسیدهای که خیلی از ایرانیهایی که در شهرهای بزرگ زندگی میکنند یا خارج از کشور هستند، حسرت زندگی تو را دارند؟
این به من ثابت شد و اصلا فکر نمیکردم که کسی این زندگی سخت من را انتخاب کند واقعا فکر نمیکردم. باور کنید کاری که ما انجام میدهیم خیلی سخت است از نظر جسمی. تا کسی نیاید کارها را انجام ندهد متوجه نمیشود. صبح از سه باید بیدار شوی و تا هشت شب کار انجام دهیم. در روستاهای ما از ۵۰ سال به بعد صددرصد دیسک کمر میگیریم، فشار کار خیلی زیاد است. من واقعا تازه متوجه میشوم که چقدر آدمهایی هستند که میخواهند جای من زندگی کنند و اینقدر زندگی در شهر به آنها فشار آورده است.
*چه حسی داری که ۱۴ هزار نفر کارهای تو را دنبال میکنند؟
واقعا من خودم با تعجب نگاه میکنم. تعداد فالوئرهای من نسبت به خیلی از بازیگرها زیاد نیست اما برای یک آدم عادی این تعداد خیلی زیاد است ولی خب واقعیتش اینقدر مردم سادگی و طبیعت را دوست دارند که من هنوز در تعجبم، در دنیای واقعی این اندازه مدرن بودن یک جور کسالت آور است، اینجا هر روز و هر ساعت یک تنوع برای ما هست، گاو یا گوسفندها زایمان میکنند و به خوبی ما شاهد تغییر فصلها هستیم، درختان هر روز اینجا یک رنگ است.
*تا حالا تهران آمدی؟
کلا دو بار بیشتر تهران نیامدم که یک بار به قم رفتم و نذر داشتم. واقعا بیشتر از دو روز نتوانستم تحمل کنم و سریع به شهر خودمان برگشتم. نمیدانم که مردم چه جوری در این شهر زندگی میکنند. واقعا به خاطر اینجایی که زندگی میکنم خدا را شکر میکنم.
*دقیقا این روزها چه کارهایی انجام میدهی؟
در مزرعه هرکسی وظیفه خاصی دارد. من و پدر و پسر عمویم در مزرعه کار میکنیم. هرکس یک وظیفهای دارد. من مثلا مسئول گاوها هستم. اگر مریض شوند من آمپول و سوزن به آنها میزنم و البته بقیه حیوانات را هم من میتوانم معالجه کنم. تو این بخش، حرفهای هستم. در واقع خودم یه پا دامپزشک هستم. در باغ و مزرعه هم فعالیتهایی را انجام میدهم، صبح و غروب میرویم برای دوشیدن گاو و این کار تا میانه روز ادامه دارد. الان موقع کاشتن نهال است. همیشه اسفند ماه برای کاشتن نهال است. الان هم مشغول کاشت و کوددهی هستیم. از ۲۰ روز دیگر کارهای شالیزار شروع میشود.
*چه چیزهایی در باغ خود کاشتهاید؟
تقریبا همه چیز به جز آناناس و نارگیل در باغ ما وجود دارد، حتی ما یک درخت موز داریم.
*وضعیت زندگی مردم در روستای شما چگونه است؟
واقعیت این است که هیچ وقت مردم روستاها در رفاه و در وضعیت مرفه زندگی نیستند و این تبدیل به موقعیت اجتماعی شده است. اکثر روستاها بدهکاری دارند و شاید پیش خودتان فکر کنید کسی که این همه زمین دارد و دامدار است پس حتما وضع خوبی دارد، همیشه خرج بیش از دخل است، یادم میآید سال گذشته برف آمده بود و کل مرکبات را خشک کرد، بدهی زیادی روی دست کشاورزان گذاشت و آنهایی که نداشتند مجبور شدند طلا و جواهر همسرشان را بفروشند. حتی عدهای هم بودند که نصف گاو و گوسفندانشان را فروختند. اما هنوز امسال بازار شل و قیمتها پایین است. دولت هم واردات را زیاد کرده.
*الان با چه گوشی عکسهای اینستاگرام خودت را میگذاری؟
پست گذاشته بودم درباره این مسئله که حذفش کردم. واقعیتش را بگویم که الان من یک گوشی نوکیای معمولی دارم. گوشی اندروید ندارم. گوشی من از روی تراکتور افتاد شکست و له شد. دلیل اینکه کیفیت عکسهای من متفاوت است همین مسئله است که باید گوشیهای اندرویددار قرض بگیرم و پسوردم را وارد کنم تا بروم داخل صفحهام. متاسفانه وضعیت اقتصادی من باعث شده نتوانم یک گوشی اندرویددار برای خودم بخرم.
*اینستاگرام چه اندازه به زندگی تو کمک کرده است؟
برای خرید گاو و گوسفند خیلی پیشنهاد داشتهام اگر کسی بخواهد از اینستاگرام پول دربیاورد میتواند این کار را انجام دهد. شهرتی که از این راه به دست آوردم؛ از راه روزنامهها و شبکههایی است که درباره من نوشته شده است. یک مجله خارجی هم خبرنگار فرستاد از من و روستا عکس گرفت و کلی گیر داده بودند که میخوان با من مصاحبه و گزارش تهیه کنند. شبکه یک و شبکه سه هم اینستاگرام من را نشان دادند. چند هفته پیش دیدم خبرگزاریها هم این کار را کردهاند. هم خودم و هم خانوادهام متعجب هستند که چطوری در یک فضای ساده با عکسهای ساده این اندازه میتوان تاثیرگذار بود.
*کی اینستاگرام خودت را راهاندای کردی؟
حدودا دو سال پیش صفحه را راهاندازی کردم.
*خانمت چه اندازه با تو در پیش بردن این صفحه اینستاگرام همکاری کرده است؟
واقعیتش این است که علاقه ندارد و میگوید «به کارت صدمه میزند و شب نیم ساعت هم میآیی خونه با این خستگی میری سمت گوشیت.» اما برادر و خواهرها علاقه دارند و خیلی کمکم میکنند. خیل علاقه نشان دادند اما مادرم و پدرم و به صورت کلی اهالی روستا معتقدند که گوشی و اینترنت خانواده را از هم میپاشاند. همیشه برای استفاده از اینستاگرام و عکس گذاشتن از خانمم اجازه میگیرم بعدا این کار را انجام میدهم.
*چه برنامههایی از گوشیهای هوشمند را دوست داری؟
برنامههایی که خیلی خوب باشند زیاد هستند. دوستان زیادی از طریق اینستا پیدا کردم و با آنها رفاقت دارم. خیلیها هستند که میآیند مزرعه و با من در ارتباط هستند و شهرهای مختلف حتی از تهران رفیقهای زیادی پیدا کردم. اکثر دوستانم پیشنهاد میدهند بیا واتسآپ و وایبر تا گروه تشکیل بدهند و من هم باشم، خیلی علاقه دارند. ولی من واقعا وقت این کارها را ندارم. البته قبلا در گوشیم واتسآپ و وایبر هم بود که متاسفانه گوشیم از بین رفت.
*چقدر شهر میآیی؟
شهر که اصلا نمیآیم اگر موقعیت پیش نیاید خودم علاقه ندارم، اگر بروم برای گرفتن دارو یا سم میروم. برای رفتن خانواده به دکتر و بیمارستان مجبوریم بریم.
*چند فرزند داری؟
یکی. دختر هست و یک سال و شش، هفت ماهش است.
*شده مردم تو را اذیت هم کنند، دست بیندازند یا هر چیز دیگری؟
از هر ۲۰ نفر بالاخره چند نفر هستند که میگویند «برو همون چوپونیت رو بکن یا تو رو چه به این کارها»، مثلا میگویند که «تو داری آبروی خانواده و کارت را میبری». برای من مهم نیست بالاخره این آدمها هم وجود دارند.
*چه مشکلاتی در زندگی داری؟
خداییش در زندگی خودم هیچ مشکلی ندارم، وقتی زندگی خیلیها را نگاه میکنم فقط خدا را شکر میکنم و اگر خدا سلامتی هم به ما بدهد واقعا هیچ مشکلی ندارم. تنها مشکلاتی که هست مشکلات اقتصادی است که آن هم حل میشود. در کل هیچ مشکلی ندارم. واقعا خدا را شکر میکنم.
*در بین این چهرههای معروفی که در اینستاگرام هستند و فالوئرهای زیادی دارند کدام را میپسندی؟
من خیلیها را میبینم که فالوئرهای زیادی دارند، اما حقیقت را بخواهی در کل اینستاگرام هیچ چیز جالبی پیدا نکردم، معمولا صفحات شخصی بوده یا میخواستند چیزهای مختلفی را تبلیغ کنند. مثلا عکس میگذارند که آخرین شامشان چه بوده یا با ماشین آخرین مدل عکس میگذارند یا میروند استانبول عکس میگذارند که چه بشود واقعا. هیچکدام عکسها و کارهای جالبی ندارند.
*اگر صفحه اینستاگرام یکی از چهرههای معروف دست تو بود دقیقا چه کار میکردی؟
واقعیتش را بخواهید پدرم همیشه یک نصیحت میکند. او میگوید آدم باید در جامعه و خانواده مفید باشد. من میگویم آدم باید در جامعه خودش و در زندگی خودش برای مردم مفید باشد، بیفایده نباشد. باور کنید اگر اینقدر مردم علاقه پیدا نمیکردند اینستاگرامم را صد بار میبستمش. اگر در روز یک درخت در یک ساعت بکارم میتواند کلی برای من خوب و مفید باشد و میوهها را آدمها استفاده کنند. به نظرم این چهرههای معروف وقت خودشان را در اینستاگرام تلف میکنند. (مجله مهر به نقل از اعتماد)
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه
گفتوگو با محسن بهرامی، گوینده کتاب «مسیح بازمصلوب»
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
جز محبت نپذیریم كه برلوح وجود نیست پاینده تراز نقش محبت اثری
دوستان عزیز من با حسین آقای ترابی كه الان دكتری شون هم تمام كردن، چندین ساله ك همكلاسی و دوست هستم و چندین بار به مزرعه شون رفتم و یك شب هم با چند تا از همكلاسیا در كلبه ای در بالای درخت خوابیدیم و پدر ایشون ی گوسفند ذبح كردن و ما اون شب یه كباب خوشمزه خوردیم. شاید یكی از قشنگترین شبهای عمر زندگیم بود. یادش بخیر