حل نکنی؛ نمره انضباطت کم میشود!
در دهه 70 مدرسه رفتن قواعد خاص خودش را داشت. مثل امروز نبود که دانشآموزان کلی امکانات تفریحی داشته باشند. آن زمان بچهها بعد از شنیدن صدای زنگ آخر در کوچه کنار مدرسه کیف و کولهپشتیشان را روی هم تلنبار میکردند و دنبال یک توپ پلاستیکی میدویدند. بچههای امروزی به انواع و اقسام وسایل الکترونیکی و رایانهای مجهز هستند؛ اما دیروزیها نهایت تفریحشان این بود که در حیاط هفت سنگ و وسطی بازی میکردند. معلمان جرات نمیکنند به بچههای نسل امروز نازکتر از گل بگویند؛ اما معلمان و مدیران دیروزی گاه آستین همت را بالا میزدند و اگر لازم میشد از ابزار تنبیه هم استفاده میکردند. برای اینکه درک کنیم دانشآموزان دیروز چه حسی نسبت به «پیک نوروزی» داشتند باید تفاوت این دو فضا را در نظر بگیریم. برای دیروزیها پر کردن صفحات این مجله خستهکننده از اوجب واجبات بود. هیچ دانشآموزی حق اعتراض و گلایه نداشت و هر کس کوتاهی میکرد تنبیه میشد. قبل از عید بچهها را میترساندند که اگر چهاردهم فروردین بدون «پیک نوروزی» سر کلاس بیایید چند نمره از انضباطتان کم میکنیم. برخی دانشآموزان با ترس و وحشت سراغ این مجلات میرفتند و میترسیدند که نتوانند سوالات و معماهایش را جواب بدهند. برای همه معلمان هم مسجل شده بود که «پیک نوروزی» وسیله آموزشی بسیار خوبی است و هیچ کس نباید در انجام تمریناتش کوتاهی کند، چون در این صورت دچار افت تحصیلی میشود.
ابهام درباره ضرورت «پیک نوروزی»
حالا بعد از گذشت بیش از 20 سال از آن دوران در بر پاشنه دیگری میچرخد. دانشآموزان دیگر مثل گذشته مظلوم نیستند و همه اتفاقات مدرسه با در نظر گرفتن خواست و سلیقه آنها رخ میدهد. حالا همه روزنامهها و خبرگزاریها بسیج شدهاند و دارند نقاط ضعف و قوت این پیک نوروزی را بررسی میکنند. میکروفن را جلوی وزیر آموزش و پرورش و نماینده مجلس میگیرند و از او میپرسند توزیع پیک نوروزی در مقاطع مختلف تحصیلی چه ضرورتی دارد. نماینده مجلس تاکید میکند که محتوای این مجلات نباید خستهکننده و استرسآور باشد، چون دانشآموزان نیاز به تفریح و استراحت دارند. به همین خاطر در چند سال گذشته پیک نوروزی هر سال سرنوشت متفاوتی پیدا کرده است. گاهی این پیک را توزیع نکرده و از دانشآموزان خواستهاند در ایام نوروز خاطراتشان را بنویسند. گاهی هم آن را اختیاری کرده و به بچهها گفتهاند که خرید و حل مسالههای این پیک اجباری نیست.
«پیک نوروزی» صمیمیت اعضای خانواده را بیشتر میکرد
روز آخری که میخواستیم از دست مدرسه راحت بشویم و تعطیلات نوروز را جشن بگیریم، خانم یا آقای معلم با گفتن یک جمله ضدحالی اساسی به بچههای کلاس میزد: «بچهها خوشبختانه مجلاتی که همهتون میشناسید و بهش میگیم «پیک شادی» دقایقی پیش به دست من رسیدن. توی ایام عید تکلیف نوروزی ندارین؛ هر روز چند صفحه از این مجله رو مطالعه کنید و به سوالاتش جواب بدین. بعد از عید من حتما تکالیفتون رو نگاه میکنم و بهتون نمره میدم.» مبصر خودشیرین کلاس بعد از این که معلم نقطه جملهاش را میگذاشت، بلند میشد و مجلات نوروزی را بین بچهها توزیع میکرد. بچهها با عجله مجله را ورق میزدند تا ببینند چند روزه میتوانند از شر سوالاتش خلاص بشوند.
آن زمان پدر و مادرها هم به اندازه معلمان به پیک نوروزی اهمیت میدادند. از این منظر میتوانیم آنها را به دو دسته تقسیم کنیم. بعضا خیلی سختگیر بودند و قبل از آغاز تعطیلات بچهها را مجبور به پر کردن تمام صفحات پیک نوروزی میکردند. بچهها با این تهدید مواجه میشدند که اگر تکلیف عیدت را انجام ندهی از لباس و کفش نو خبری نیست. کودکان دیروزی از ترس اینکه با پوشش کهنه روانه دید و بازدید نوروزی نشوند خودکار و مداد و پاککن و جعبه مدادرنگی را برمیداشتند و به جان پیک میافتادند. مجله که تمام میشد آن را با خیال راحت داخل کمد میگذاشتند و به استقبال تعطیلات شیرین عید میرفتند. پدر و مادرهای گروه دوم خونسرد و بیخیال بودند. اجازه میدادند بچهها در تعطیلات عید حسابی خوشگذرانی کنند. غروب سیزده بهدر خودشان کنار بچهها مینشستند و با مشارکت سازندهشان پیک نوروزی را حل میکردند.
گره کور معماهای دانشآموزی
محتوای پیک نوروزی نه شبیه به یک مجله سرگرمکننده بود و نه شبیه به متن کتابهای درسی. محتوایش بین این دو وضع گیر کرده بود. طراحان کتاب هر چند صفحهاش را به یک درس اختصاص داده بودند تا دانشآموز با خواندن پیک در جریان همه دروس قرار بگیرد. این مجلات را ادارات کل آموزش و پرورش استانی طراحی میکردند و معمولا چند صفحه از مجله شامل توضیحاتی درباره مناطق تاریخی و دیدنی هر استان بود. در دیگر صفحاتش شعر و داستان و لطیفه و معما و جملات آموزشی هم پیدا میشد. امیدواریم که طراحان پیک نوروزی این بخش از مطلب را نخوانند، ولی بدون تعارف اکثر لطیفههای پیک نوروزی خیلی بیمزه بود. جالب بود که بچه درسخوانها همین لطیفههای تکراری را در دید و بازدیدهای نوروزی برای بزرگترها تعریف میکردند و کلی تشویق هم میشدند!
در این مجلات معماهایی طرح میشد که جوابش را هیچ بنی بشری نمیدانست! اعضای خانواده در 13 روز عید کلی به فکر فرو میرفتند و فسفر میسوزاندند تا گره کور معماها را باز کنند؛ تلاشی که معمولا راه به جایی نمیبرد.
احسان رحیمزاده / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
بعد از سال ها رسیدیم به دبیرستان، پیك غم و غصه رفت ولی غروب تلخ سیزده بدر همیشه همراه و كاریش هم نمیشه كرد من كه توی او روز تمام سیستم بدنم بهم می ریزه و خیلی عصبی میشم .
موفق باشید : )