محاکمه اول
نقشه عمه خانم برای قتل
سحرگاه بیست و سوم بهمن سال 91، محمد بیخبر از سرنوشت شومی که در انتظارش بود، راهی نانوایی شد. بعد از خرید نان به سمت خانه حرکت کرد که در میان راه با سه ضربه چاقوی پسر آشنا از پا درآمد. ضربات مرگبار خیلی زود مرد جوان را از پای درآورد و او حتی نتوانست درخواست کمک کند.
ماموران پلیس آگاهی پس از اطلاع از این جنایت راهی محل جنایت شده و با پیکر غرق در خون مرد جوان روبهرو شدند. تحقیقات در این زمینه ادامه داشت که زنی هراسان خود را به محل قتل رساند و مدعی شد مقتول، همسر او به نام محمد است.
این زن در جریان تحقیقات مقدماتی گفت: شوهرم صبح برای خرید نان از خانه خارج شد. با طولانی شدن غیبتش به موضوع مشکوک شده و به سمت نانوایی حرکت کردم. در میان راه از عابران شنیدم مردی را در پارک کشتهاند. به همین خاطر به موضوع مشکوک شده و خود را به اینجا رساندم که در کمال ناباوری با جسد غرق در خون شوهرم روبهرو شدم.
پس از بررسیهای مقدماتی جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و ماموران تحقیقات برای افشای راز این جنایت را آغاز کردند. کارآگاهان که به رفتار مینا، همسر مقتول مشکوک شده بودند، تحقیقات را روی او متمرکز کردند که بررسیها نشان داد مینا با برادرزادهاش ارتباط داشته و به احتمال قوی محمد، قربانی توطئه خانوادگی شده است.
مینا و برادرزادهاش، سعید دستگیر شدند که در بازجوییهای اولیه منکر قتل شدند. پس از چند روز سکوت، سرانجام سعید لب به اعتراف گشود و گفت: عمهام همیشه از آزار و اذیت شوهرش گله میکرد و از من خواست او را بکشم. قرار بود برای کشتن محمد، پنج میلیون تومان دستمزد بگیرم. روز حادثه در مسیرش کمین کرده و بعد از قتل تنها 500 هزار تومان به من داد.
در ادامه نیز مینا هم به همدستی در قتل اعتراف کرد. با تکمیل تحقیقات پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. هفته گذشته عمه و برادرزاده در شعبه 74 پای میز محاکمه قرار گرفتند.
ابتدای این جلسه نماینده دادستان با تشریح کیفرخواست گفت: در این پرونده، سعید متهم به مباشرت در قتل و مینا متهم به معاونت در قتل است. حال با توجه دلایل موجود در پرونده برای متهمان تقاضای مجازات قانونی دارم.
سپس اولیایدم در جایگاه قرار گرفته و برای سعید و عروس سابق خود درخواست اشد مجازات کردند.
رئیس دادگاه با تفهیم اتهام به سعید از او خواست به دفاع از خود بپردازد که او با قبول اتهامش گفت: چند روز قبل از جنایت به خانه عمهام رفتم. او در حال گریه کردن بود و گفت از این زندگی خسته شده است.
شوهرش مرد بداخلاقی بود و همیشه او را کتک میزد. مینا از من خواست فردی را پیدا کنم تا شوهرش را گوشمالی بدهد. بعد از چند روز با عمهام تماس گرفتم و گفت خودم این کار را انجام میدهم. شب حادثه مینا به من پیامک زد و گفت محمد، صبح زود برای خرید نان از خانه خارج میشود. صبح چاقویی برداشتم و به سمت خانه عمهام که حوالی خانه خودمان بود راه افتادم. در بین مسیر برای اینکه محمد مرا نشناسد یک کلاه سرم گذاشتم، وقتی به کوچهشان رسیدم دیدم شوهرعمهام نان گرفته و به سمت خانه در حرکت است. وقتی به وی نزدیک شدم او را صدا زدم. وقتی برگشت و مرا دید، گفت این موقع صبح اینجا چه میکنی؟ من هم با چاقویی که همراه داشتم یک ضربه به گردنش وارد کردم. او در حالی که دستش را به گردنش گرفته بود دنبالم آمد و مانع فرار شد. باز هم چاقو را از جیبم درآوردم و ضربات دیگری زدم و فرار کردم. در مسیر با عمهام تماس گرفتم و موضوع را به او گفتم. من قصد کشتن محمد را نداشتم و فقط میخواستم به خواست عمهام، او را بترسانم.
مینا که با قرار وثیقه آزاد است، در دفاع از خود گفت: محمد، وضع مالی خوبی داشت و در یک کارخانه در دماوند، مهندس بود اما به من پولی نمیداد و میگفت خودت سر کار برو و پول دربیاور. هر وقت پول میخواستم و به کارهایش اعتراض میکردم، مرا به باد کتک میگرفت. ابتدا به خاطر دو فرزندمان تحمل میکردم اما دیگر تحمل این شرایط برایم امکان نداشت. یک روز از برادرزادهام خواستم فقط او را بترساند. هیچ وقت فکر نمیکردم که مرتکب قتل شود.
پس از آخرین دفاعیات متهمان، آنها منتظر هستند تا پنج قاضی جنایی درباره پرونده تصمیمگیری کرده و حکم مجازات متهمان را صادر کند.
محاکمه دوم
من قاتل نیستم!
دومین زنی که هفته گذشته پای میز محاکمه قرار گرفت، رعنا نام دارد و پیش از این یک بار از اتهام قتل همسرش تبرئه شده بود اما قضات دیوان عالی کشور حکم را نقض کردند.
بیستم شهریور سال 91، زن جوانی هراسان با امدادگران اورژانس تماس گرفت و درخواست کمک کرد. دقایقی بعد صدای آژیر آمبولانس سکوت محله را شکست و مقابل ساختمان قدیمی توقف کرد.
مرد جوان از ناحیه پا دچار خونریزی شدید شده و همین خونریزی او را از پا درآورد. به دلیل مشکوک بودن مرگ، موضوع به پلیس اطلاع داده شد و ماموران پس از ورود به این خانه با آثار بههمریختگی روبهرو شدند. بررسی صحنه قتل نشان میداد قبل از مرگ در خانه درگیری رخ داده و اصابت ضربه چاقو به پای مرد جوان، علت مرگ او بوده است.
رعنا بیست و نه ساله با دستور قضایی به اتهام قتل بازداشت شد و در بازجوییها اتهام قتل را رد کرد. او درباره علت مرگ همسرش گفت: روز حادثه من و همسرم مشغول تماشای تلویزیون بودیم که بینمان درگیری لفظی درگرفت. او ابتدا با مشت چند ضربه به من زد و بعد به آشپزخانه رفت و چاقویی برداشت. خیلی عصبانی بود، به طرف حیاط فرار کردم. ناگهان صدای فریاد شوهرم را شنیدم. وقتی برگشتم، او غرق در خون روی زمین افتاده بود. چاقو در پای او فرو رفته بود. خیلی ترسیده بودم و سریع چاقو را بیرون کشیدم و با اورژانس تماس گرفتم و از همسایهها کمک خواستم.
رعنا سپس در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران، پای میز محاکمه قرار گرفت و قضات دادگاه عمل او را قتل شبهعمد تشخیص داده و زن جوان به دیه و زندان محکوم شد. با اعتراض اولیای دم پرونده به شعبه 15 دیوان عالی کشور فرستاده شد که قضات دیوان عالی کشور حکم را نقض کرده و پرونده را برای رسیدگی دوباره به شعبه همعرض فرستادند.
زن متهم به قتل این بار در شعبه 74 دادگاه کیفری پای میز محاکمه قرار گرفت و با رد اتهام قتل گفت: من قاتل نیستم. با شوهرم درگیری داشتم اما این درگیری جزئی بود و در حدی نبود که بخواهم مرتکب قتل شوم. آن روز همسرم قصد قتل مرا داشت که چاقو در پای خودش فرورفت.
این زن پس از آخرین دفاعیاتش منتظر است ببیند این بار پنج قاضی جنایی چه حکمی درباره او صادر میکنند.
این زن صبح دیروز وقتی در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران پشت تریبون ایستاد باز خود را بیگناه دانست و گفت: شوهرم زمانی که مرا تعقیب کرد خودش خودزنی کرد. بنابر این گزارش، قضات پروندههای این دو زن وارد شور شدهاند تا میزان مجازات آنان را مشخص کنند.
امیر علی حقیقت طلب / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد