در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
زندگیام مهم است یا درس؟
سحر که هفته گذشته به اتاق مشاوره دادگاه خانواده آمده بود، میگوید: 9 سال است که ازدواج کردهام و حاصل این ازدواج دختری شش ساله و پسری دو ساله است. با اینکه اعتماد به نفس ضعیفی دارم، اما از یک چیز مطمئنم و میخواهم از چیزی که هستم بهتر باشم و در زندگیام درجا نزنم. همه چیز از زمانی شروع شد که تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدهم. قبل از ازدواج همه چیز را با شوهرم طی کرده و گفته بودم که میخواهم درسم را بخوانم، او هم مخالفتی نکرد. درس خواندم و دانشگاه قبول شدم. با اینکه دانشگاه با شهریکه زندگی میکردیم 60 کیلومتر فاصله داشت، شوهرم قبول نمیکرد دلبستگیاش را به خانوادهاش کم کند و به شهر محل دانشگاه نقل مکان کنیم. من هم به خاطر اینکه کسی از خانوادهاش حاضر نمیشد هفتهای دو سه ساعت مراقب بچهها باشد تا به دانشگاه بروم مجبور بودم درسهایم را در خانه و غیرحضوری بخوانم. اما رشتهام شیمی بود و بدون کمک استاد نمیتوانستم از پس امتحانات بربیایم. پس از مدتی مخالفتهای شوهرم و خانوادهاش شروع شد و گفتند که بهتر است به جای درس خواندن به شوهر و بچههایت برسی. وقتی مخالفتهای آنان را دیدم، درسم را درحالی که 40 واحد مانده بود تا کارشناسیام را بگیرم، رها کردم تا به خانه و زندگیام برسم؛ اما بشدت افسرده شدم. به خاطر این موضوع خیلی از شوهرم فاصله گرفتم. با کمرنگ شدن روابطمان شوهرم هم از من فاصلهگرفت، طوری که هر شب بعد از خوردن شام دستانش را میشست و به خانه مادرش میرفت که در چند قدمی خانه ما بود و زمانی برمیگشت که آخر شب بود و بعد از آن تا نیمههای شب پای تلویزیون مینشست. من که دیگر به آخر خط رسیده بودم وسایلم را جمع کردم و به خانه پدرم رفتم. با پدرم سر همین موضوع بحثمان شد و بعد به خانه خواهرم رفتم. مدتی آنجا بودم تا اینکه شوهرم زنگ زد و از من خواست به خانه برگردم. به او گفتم تنها به شرطی به خانه برمیگردم که خانهای بگیری که نزدیک دانشگاهم باشد و اجازه بدهی ادامه تحصیل بدهم. به او این قول را هم دادم که در خانه درس میخوانم و برای امتحانات به دانشگاه میروم. شوهرم هم قبول کرد و ما بعد از یکسال با وجود مخالفت شدید خانوادهاش از آن شهر نقل مکان کردیم. اشتباهاتم از اینجا به بعد بیشتر شد. اوایل هرچه میگفت قبول میکردم چون خودم را مدیون فداکاریاش میدانستم. بعد از مدتی شوهرم افسرده شد و من به جای اینکه کمکش کنم از کارها و بیمحلیهایش شکایت میکردم و مدام غر میزدم. مدام با هم بداخلاقی میکردیم و من برای اینکه ثابتکنم از او نمیترسم شروع به تحقیر کردنش کردم و متاسفانه خیلی زیادهروی کردم. شوهرم برای تلافی کردن کارهایم مدام به خانوادهام بیاحترامی کرد و گفت که دیگر حق ندارند به خانه ما بیایند. از یک طرف درس و ادامه تحصیل را دوست دارم و نمیتوانم از آن چشمپوشی کنم، از طرف دیگر نمیدانم با زندگی از هم پاشیدهام چه کنم؟ من اشتباهاتم آنقدر زیاد است که سردرگم شدهام.
برای رضایت همسر چه کار کنیم
دکتر پرویز رزاقی/ روانشناس: مردان زمانی که در چنین موقعیتهایی قرار میگیرند، رفتارهای متفاوتی از خود نشان میدهند. رفتار اول مربوط به زمانی است که به اعضای خانواده همسرش تعهد میدهد که همسرش پس از ازدواج میتواند ادامه تحصیل دهد. اما پس از اینکه زن را عقد میکند، چون اعضای خانواده همسرش ادامه تحصیل را به او تحمیل کردهاند، مرد درصدد انتقامجویی برآمده و مانع درس خواندن او میشود. در مراجعات بیماران با چنین موردی مواجه بودم. دسته دوم مردانی هستند که به همسرشان اجازه ادامه تحصیل دادهاند، اما این تحصیل در روند زندگی و آرامشی که باید حکمفرما باشد خللی ایجاد کرده است که این مساله میتواند ناشی از تصورات شوهر یا واقعیت باشد. ناشی از تصورات شوهر به این معنی است که زن ادعا میکند که بخوبی به شوهر و کارهای خانه میرسد، اما مرد در لابهلای رفتارهای زن میگردد تا رفتاری پیدا کند که مغایر با رفتارها و نقش زنش در خانه باشد.
از سوی دیگر شاید مرد رفتارهای مغایر با همسرداری زنش را در خانه میبیند و این زن است که به اشتباه تصور میکند که نقشاش را در خانه بدرستی ایفا کرده است. علت سوم این است که ممکن است زن در روند تحصیلی خود، برای خانه و همسر و بچههایش وقت نگذاشته و مرد ناراضی است. برای مثال غذاها تکراری است؛ یا از بیرون خریده میشود، یا وقتیکه زن به عنوان مادر برای بچهها میگذارد، کافی نیست، خسته است، لباس بچهها شسته و اتو نشده است، بچهها به جای تغذیه سالم، از چیپس و پفک بهعنوان تغذیه استفاده میکنند. در این میان مرد اعتراض میکند و ادامه تحصیل را مانعی برای داشتن یک زندگی آرام میداند. علت بعدی افت تحصیلی بچههاست. اولیای مدرسه به همین دلیل مدام والدین بچهها را میخواهند و مرد بروز این مشکل را از چشم زن میبیند. عامل بعدی، ارتباط و تعاملات اجتماعی و انسانی زن در دانشگاه است که واکنش مرد را در پی دارد.
یکی از دانشجویان با زن تماس میگیرد، مرد حساس میشود و میپرسد دختر است یا پسر؟ با چنین موردی هم مواجه بودم که مرد تاجر بود و زن درس میخواند. مرد روی این موضوع حساس بود که تو با پسر و مرد حرف میزنی؟ یا زن گفته مردیکه با او حرف زدم استادم بوده که 70 سال سن دارد. همین مسائل باعث شد تا مرد جلوی تحصیل همسرش را بگیرد. عامل بعدی تغییر نوع پوشش و آرایش زن است.
شاید محیط به نحوی است که ایجاب میکند زن با ظاهر و شخصیتی متفاوتتر از آنچه در گذشته بود ظاهر شود. مرد این تغییر را به باز شدن چشم و گوش تعبیر میکند و نتیجهاش میشود انصراف زن از تحصیل. علت دیگر احساس حقارتی است که به مرد دست میدهد. مرد ممکن است دیپلم داشته باشد و این فکر در ذهن مرد به وجود بیاید که زنم درس میخواند و لیسانس میگیرد و نوع رفتار، کلام و نقش اجتماعیاش تغییر میکند. من چه؟ با این اوصاف اگر به او اجازه بدهم درس بخواند، دیگر نمیتوانم او را مهار کنم.
این افکار باعث میشود تا زیر قول و قرارهاییکه قبل از ازدواج با همسرش گذاشته بود، بزند. ادعای اینگونه مردان نیز این است که اگر زنم درس بخواند دیگر به من و بچه رسیدگی نمیکند و به نوعی با تکرار این حرفها، زن را از ادامه تحصیل محروم میکنند. عامل آخر، حس مردانه است که دوست دارند از نظر روحی و روانی زن را در سیطره خود داشته باشند و از آنها اطاعت کند. مرد میترسد و اینطور فکر میکند که اگر زنم درس بخواند ممکن است نتوانم او را کنترل کرده و از دست بدهم.
برای جلوگیری از بروز این مشکلات چند توصیه به زوجها داریم. اگر قرار است زن ادامه تحصیل دهد، نباید نقشاش را فراموش کند تا ضعف و خللی در کانون خانواده به وجود نیاید، چرا که زن هدایتکننده عواطف و احساسات اعضای خانواده بهشمار میرود. به همین علت تحصیل باید در کنار و حاشیه زندگی باشد، خانواده را فدای تحصیل نکند و در برابر مسئولیت بچهها نقش پررنگتری داشته باشد.
در زمانیکه زن مشغول به تحصیل است، مرد هم باید تعهداتی نسبت به خانوادهاش داشته باشد. نباید به این فکر کند که اگر زنم درس بخواند دیگر نمیتوانم او را کنترل کنم یا موقعیت و اعتبار خودم را از دست میدهم. باید نگاه متفاوتی به این داستان داشته باشد و اینطور فکر کند که تحصیل باعث شکوفایی ذهن همسرم شده و سبب بهتر شدن الگوهای تربیتی و پرورش رشد قوای ذهنی فرزند یا فرزندانم میشود.
باید احساس حقارت را از خودش دور کند و بهتر است قضیه را اینطور ببیند که با ادامه تحصیل، همسرم از یک زن عامی تبدیل به یک زن غیرعامی و با سواد شده و سبب رشد و تعالی و تحول مثبت خانواده میشود. این رفتارها باعث میشود تا مرد زجر نکشد و در سایه اینگونه افکار و مثبتاندیشی، زن به بالاترین درجات مهارت دست پیدا کند که بازتاب آن داشتن یک زندگی سالم و فرزندانی استکه درست تربیت شدهاند.
لیلا حسینزاده
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان