دهقانی بجز فیلم سینمایی خانهای روی ابرها، فیلمهای تلویزیونی هدیهای برای آسمان، دویدن برای پشیمانی، همه روزها و مسابقه را نیز کارگردانی کرده است.
فیلم هدیهای برای آسمان در بخش نیمه بلند ویدئویی جشنواره فیلمهای کودک و نوجوان همدان مورد تقدیر قرار گرفت و خانهای کنار ابرها، دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه در بخش نگاه نوی سی و دومین جشنواره فیلم فجر را برای دهقانی به ارمغان آورد. این کارگردان جوان در اولین تجربه سریالسازی، یک ملودرام تاریخی برای شبکه دو نوشته و کارگردانی کرده است. او برای ساخت حانیه ضمن رعایت احتیاط، خطر کرده و اثری تاریخیدرباره تاریخ معاصر را در شهرستان یزد برای یک شبکه سراسری ساخته است. درباره این سریال، محدودیتها و فرصتهایی که در اختیار این کارگردان جوان قرار گرفته با او گفتوگو کردهایم.
سریالهایی که درباره انقلاب ساخته شدهاند مانند تاصبح، ارمغان تاریکی، پروانه و شب میگذرد در واقع ملودرامهایی عاشقانه بودهاند که در فضای انقلاب روایت میشدند. سریال حانیه نیز همینطور است. دلیل خاصی برای این مساله وجود دارد؟
طرح یک داستان عاشقانه هم فضای دلنشینتری به یک سریال تاریخی میدهد و هم باعث تلطیف شدن یک اثر تاریخی می شود. در واقع مقوله عشق بهانهای به دست میدهد برای روایت یک داستان جذاب که در دل آن حرفها و گفتنیهایی درباره تاریخ و رویدادهای مهمی مانند انقلاب مطرح میشود.
درباره کارگردانهایی که آثارشان را نام بردید، نظری ندارم اما من فکر میکنم انقلاب بستر مناسبی است برای روایت یک درام و طرح مسائل انسانی و قصههای خانوادگی. تضادهای موجود در فضای انقلاب و موقعیتهای حساس و پرتنش آن دوران بستر مناسبی برای شکلگیری ملودرام و داستانهای عاشقانه است. در سریال حانیه هم رویدادهای انقلاب و تاثیری که این واقعه بزرگ بر شخصیتهای داستان داشت، فرصتی بود برای اینکه بتوانم یک داستان پرکشش طراحی کنم.
ماجرای این سریال خیلی مستقیم سراغ اصل مطلب میرود و داستانک و خرده روایت زیادی در کنار داستان اصلی نمیبینیم. چطور شد که به این فرم رسیدید؟
سریال حانیه فقط در 13 قسمت وقت و فرصت دارد داستانش را تعریف کند. بنابراین اگر خرده روایتها و داستانکهای بیشتری داشتیم در قسمت آخر به مشکل برمیخوردیم. برای برخی شخصیتها، ماجراهای جذابی طراحی کرده بودم، اما وقتی قرار شد این سریال 13 قسمتی باشد خودم را محدود کردم و از خیر این قصهها گذشتم تا در قسمتهای بعد به مشکل برنخورم و پایانی شلخته و باسمهای به مخاطب ارائه ندهم.
اصلا چه شد سراغ تاریخ معاصر و روایت داستانی انقلابی رفتید؟
دغدغه ساخت اثری درباره انقلاب مدتها ذهنم را به خود مشغول کرده بود، چون هم به این موضوع در این فضا کمتر پرداخته شده و هم شاید خیلی درست به آن توجه نشده باشد. سعی کردم حانیه فتح بابی باشد برای پرداختن به موضوع انقلاب در شهرستانهای مختلف کشور.
و قطعا بخش اعظم این دغدغه به یزدی بودن شما ارتباط دارد.
بله دقیقا. من اگر اهل یزد نبودم شاید این سریال را نمیساختم اما شناختی که از زادگاهم دارم و قصهها و روایتهایی که در گوشه و کنار خوانده و شنیدهام، باعث شد به ساخت این سریال علاقهمند شوم و تحقیق میدانی داشته باشم و آدمهایی را پیدا کنم که با این قصه در ارتباط بودهاند. به عنوان نمونه برای سریال حانیه کسانی را یافتم که با تعطیلی بازار و اتفاقات شهر یزد در زمان انقلاب ارتباط داشتند. درباره شخصیت آیتالله صدوقی هم مطالعه کردم. ایشان از شخصیتهای محوری انقلاب بودند و این مساله به من فرصت میداد از ایشان چیزهای زیادی در لایههای داستان طرح کنم.
ضمن اینکه مهمترین و جذابترین نکته درباره ارتباط شهر یزد با انقلاب که باعث شد من به نگارش یک سریال در این زمینه علاقهمند شوم، این بود که تمامی اعلامیههای امام از پاریس به دست آیتالله صدوقی میرسید و از طریق ایشان و از شهر یزد تمام ایران توزیع میشد. این موقعیت کمتر در آثار نمایشی ما مورد توجه قرار گرفته است و من میتوانستم به آن بپردازم.
ولی سریالحانیه در حد اشاره به این موارد میپردازد.
برای اینکه سریال حانیه کاملا درباره انقلاب نیست. اگر قرار بود یک اثر تاریخی صرف درباره آن دوران بسازیم، به امکانات و تجهیزاتی نیاز پیدا میکردیم که بسادگی در اختیارمان قرار نمیگرفت و همچنین میبایست برخی فضاها را بازسازی یا شخصیتها را خلق میکردیم که به دلیل محدودیت مالی برایمان میسر نبود.
با توجه به امکانات و شرایطی که داشتیم، کوشیدیم داستانی روایت کنیم که در لایههای آن به موضوع انقلاب پرداخته شده و شروعی است برای سریالهای دیگر که خیلی تخصصیتر به انقلاب در شهرستانها و رخدادهای مهم آن میپردازند.
در واقع با سریال حانیه فقط به انقلاب در شهر یزد اشاره کردیم و خیلی به ابعاد آن نپرداختیم. سعی کردم تا اندازهای که در توان من و گروه سازنده بوده به این قصه بپردازم و خیلی پیش نرفتم، برای اینکه این نگرانی وجود داشت که هم به امکانات بالقوه این داستان لطمه بخورد و هم به خود سریال.
به نظرتان ساخت یک سریال تاریخی بدون تجربه کارگردانی سریال خطرناک نبود؟ آن هم سریالی که درباره تاریخ معاصر است و نه آنقدر به گذشتههای دور بر میگردد که مخاطب چیزی از آن به یاد نیاورد و بتوان همه چیز را بازسازی کرد و نه آنقدر نزدیک است که بتوان در فضای امروز آن را کارگردانی کرد.
از ابتدا نگران این مساله بودم. میدانستم اگر فضای تاریخی قصه درست از کار در نیاید، کل قصه تحت الشعاع قرار میگیرد و حتی از دست میرود با همه اینها به اطلاعات و پشتکارم تکیه کردم. چیزی نزدیک به 80 درصد از مکانهای فیلمبرداری را از قبل دیده بودم و موقع نوشتن این فضاها در ذهنم بود و حتی گاهی برمبنای این فضاها فیلمنامه را مینوشتم. این قصه را بر پایه داشتهها و اطلاعاتم روایت کردم چون میدانستم شرایط سختی برای ایجاد فضای تاریخی مورد نظرم خواهم داشت.
هیچ مکانی که سریال در آن تصویربرداری شده بازسازی نشده و تنها کاری که ما انجام دادیم چیدمان صحنهها بود. تک تک مکانها از قدیم در یزد به همین شکل مانده بود و میدانستم چنین امکانی در اختیارمان هست، پس بر این عقیده بودم که همین فضا پر از درام، قصه و اتفاق است و میشود آنها را تعریف کرد. در واقع بهتر است بگویم اگر پیش از من کارگردانهای مجرب کشورمان از این فضا و قابلیتهای آن بهره میگرفتند شاید من حانیه را نمیساختم. معتقدم فضای تاریخی شهر یزد و اتفاقاتی که در این بستر رخ داده، حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
بیشتر صحنههای این سریال داخلی است و نماهای خارجی آن به بازار و کوچه پس کوچهها محدود میشود. فکر نمیکنید به اندازه کافی تنوع فضایی ایجاد نکردهاید و نماها خیلی شبیه هم هستند؟
بخشی از مساله، مربوط به یکدستی فضاهایی است که ما در آن تصویربرداری کردهایم و بخشی از آن هم به محدودیتهای ما برمیگردد. مثلا اگر قرار بود فضای شهر را بیشتر نشان دهیم به اتومبیلهای قدیمی و امکانات خیلی زیادی نیاز داشتیم که در اختیارمان نبود. محدودیتهای مالی و امکانات کم ما را مجبور کرد در فضاهایی کم و بیش شبیه هم کار کنیم؛ البته این مساله در قسمتهای آخر سریال کمرنگ میشود و شاهد فضاهای متنوعتری خواهیم بود.
در تهران این امکان وجود دارد تا وسایل مانند اتومبیلهای قدیمی را اجاره کنیم یا از شهرکهای سینمایی تحویل بگیریم، اما در شهرستان اینطور نیست و ما در تمام یزد به زحمت توانستیم یک خودرو پیدا کنیم. همین محدودیتها باعث شد خیلی خطر نکنیم و فضاهای خارجی را کم کنیم.
ساختن سریال در شهرستان از چند بابت دشوار است، علاوه بر محدودیت امکانات و تجهیزات، برای مخاطب برقراری ارتباط با بازیگران شهرستان که آنها را ندیده یا کمتر دیده دشوار است و ممکن است به همین دلیل سریال را تماشا نکند!
شاید اینطور باشد، اما اگر قرار بود این سریال را در تهران بسازم با دو مساله جدی مواجه میشدم؛ اول اینکه به پژوهش وسیع و دقیق درباره اتفاقات انقلاب در تهران نیاز داشتم که هم وقتگیر بود و هم هزینهبردار. ضمنا به کسی که دارد اولین سریالش را میسازد، بودجه زیادی نمیدادند. این واقعیت است که اگر من میگفتم یک طرح بزرگ درباره انقلاب دارم و میخواهم در تهران بسازم، هیچ مدیری از من حمایت نمیکرد.
ضمن اینکه میدانستم در یزد هم میتوان این قصه را روایت کرد؛ چون من در این شهر فیلم ساختهام. از امکانات و قابلیتهای یزد مطلع هستم و توانایی بازیگران یزدی را خوب میشناسم. با همه اینها سعی کردم قصهای جذاب ارائه کنم که اگر ضعفی وجود دارد، کشش داستان آن را بپوشاند.
تماشاگران شبکههای سراسری شناختی از بازیگران استانی ندارند و ممکن است با بازیگران یزدی سریال احساس غریبگی کنند، اما بیشک این مساله به مرور برطرف میشود. فکر میکنید سریالهایی از این دست میتواند به مطرح شدن هنرمندان شهرستانی کمک کند و به آنها امکانی بدهد تا در کنار فعالیت در حیطه استان، شهرت سراسری پیدا کنند؟
طبیعی است وقتی به مجموعهای از بازیگران فرصت بروز بدهیم در میان آنها استعدادهایی پیدا میشود. بسیاری از بازیگران یزدی سریال حانیه در سریالهای سراسری هم بازی کردهاند، اما آنقدر نقشهایشان حاشیهای بوده که اصلا کسی آنها را ندیده، اما در این سریال فرصت و امکان لازم برای ظهور تواناییهای خود را داشتهاند، مثلا بازیگر نقش شیخ عباس که یکی از بهترین بازیهای این سریال را بخصوص در چهار قسمت آخر ارائه میکند.
ظواهر و شواهد حاکیاست این سریال را برای دل خود نوشته و کارگردانی کردهاید و سفارش تلویزیون نبوده است.
بله دقیقا. هشت قسمت از سریال را نوشتم و به شبکه دو ارائه کردم، حتی مطمئن نبودم پذیرفته میشود و تا زمانی هم که مطمئن نشدم ادامه آن را ننوشتم. برای نوشتن هشت قسمت چند ماه زمان گذاشته بودم، تحقیقات میدانی انجام دادم، کتابهای مرتبط با این فضا را خواندم و چند بار برخی قسمتهای کتاب آیتالله شهید محمد صدوقی به روایت اسناد ساواک را که مبنای کارم بود، مرور کردم. سریال حانیه را با عشق و علاقه ساختم.
آذر مهاجر / گروه رادیو و تلویزیون جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: