تلویزیون در بروز رفتار خشونت‌آمیز چقدر نقش دارد؟

رسانه متهم ردیف اول نیست

«ریموند کارور» می‌گوید: «تأثیر، همان نیرو است» («مقدمه‌« کلیسای جامع» ‌/‌ فرزانه طاهری) به نظر می‌رسد با نوعی عبارت تضادآمیز روبه‌روییم. مثل این‌که گفته شود: قدرت، همان ضعف است. البته در واقع، منظور نویسنده این است که برای درک ساز و کار تأثیر یک اثر هنری بر مخاطب، توجه به منبع تأثیر ضروری است. در اینجا سؤالی پیش می‌آید: آیا هر اثری بر مخاطب مؤثر است؟ یک بیننده‌ تلویزیون را در نظر بیاورید. کسی که جلوی تلویزیون نشسته و فیلمی لبریز از خشونت را تماشا می‌کند. آیا او طبق مدل ارسطویی به محاکاو تقلید خواهد پرداخت و رفتارهایی را که دیده تکرار خواهد کرد؟
کد خبر: ۷۶۳۰۹۳
رسانه متهم ردیف اول نیست

پاسخ به این پرسش، منفی است. نه، صرف دیدن تصاویر خشونت‌آمیز منجر به رفتاری خشونت‌آمیز نخواهد شد. اگر بیننده آنچه را می‌بیند، باور نکند، محتوای ارائه شده بر او مؤثر نخواهد بود.

می‌بینیم مخاطبان با انتخاب خودشان پای تماشای فیلم‌های ترسناک می‌نشینند تا بترسند! اما چرا؟ روان‌شناسان، همه‌ حالت‌های عاطفی ـ روانی انسان را «هیجان» می‌نامند. هیجان و ترس نوعی برانگیختگی است که باعث آزاد شدن هورمون‌های «آدرنالین» و «سروتونین» در بدن می‌شود. احساسی که در پی می‌آید، لذت، میل به حرکت و رهایی از تنش ذهنی و جسمی است، اما هم چنان که گفته شد، تأثیر فیلم خشن یا ترسناک بر مخاطبان متفاوت است. گروهی هستند که تماشای این فیلم‌ها را بی معنی می‌دانند و هر گز دچار چنین هیجاناتی نمی‌شوند. نتیجه‌ای که حاصل می‌شود این است که: نمی‌توان تلویزیون را در بروز رفتارهای خشن اجتماعی مقصر درجه‌ اول دانست. تلویزیون، البته رسانه‌ای تأثیر گذار است و چشم نیز دریچه‌ای است که در مقوله‌ تأثیر، متهم ردیف اول به حساب می‌آید. با این همه باید پذیرفت که قبل از رسانه، زمینه‌های شخصیتی و خانوادگی، تباری و اجتماعی در شکل رویکرد مخاطب به برنامه‌های خشن یا ترسناک اهمیت دارند. حالا رسانه در کجای این معادله قرار دارد؟ بالاخره باید رسانه را در بروز رفتارهای خشن مقصر دانست یا نه؟

البته جای انکار نیست رسانه از قدرتی شگفت‌انگیز برای تأثیر گذاشتن برخوردار است اما رسانه ملی در این زمینه، خطوط قرمز مشخصی دارد و دستورالعمل‌های تولید تلویزیونی، خالی از هرگونه ابهامی هستند. رسانه‌ ملی تا امروز کوشیده است که نه تنها از ترویج خشونت و هیجانات کاذب حاصل از ترس پرهیز کند بلکه به اصلاح ذائقه مخاطب نیز بپردازد. گو این‌که در هر حال، تولیدات داستانی اقتضائاتی دارند که در مواردی نمی‌توان از آنها بر کنار بود (مثلا سریال «مختارنامه» با وجود همه محاسنی که داشت، صحنه‌های خشنی را پرداخت کرده بود که رسانه ناچار از حک و اصلاح این سکانس‌ها شد) باید قبول کرد که ـ در کمال تأسف ـ خشونت و ترس به یکی از جاذبه‌های برنامه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای تبدیل شده است. رسانه از سویی باید تلاش کندکه در تولید آثار جذاب و پر تحرک عقب نماند و از سوی دیگر باید مرزبندی مشخص خود را با چنان مجموعه‌هایی حفظ کند. کار آسانی نیست. گر چه راه‌های نرفته هم کم نیستند. سرمایه‌گذاری درست رسانه روی طبقه‌ متوسط اجتماع و روی آثار دفاع مقدس و منابع مکتوب موجود ـ که داستان‌هایی ناب و شگفت در خود پنهان دارند ـ می‌تواند راهگشا باشد. اگر رسانه بتواند به دور از شعار و از منظری منصفانه به داستان زندگی انسان‌های کوچه و خیابان نگاه کند، باز هم تولیداتی از قبیل «پایتخت» رقم خواهند خورد. اگر رسانه به مرور زندگی مردان و زنانی بپردازد که هشت سال جنگی چنان دشوار را اداره کردند، به امکان تأثیرگذاری عمیقی دست یافته است. فراموش نکنیم تأثیر، همان نیروست مشروط بر این‌که مخاطب آن را بپذیرد و باور کند.

امید بهشتی (فیلمنامه‌نویس) / قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها