توصیه های صاحب کتاب تفسیر المیزان

درس هایی از علامه طباطبایی

خوشرو و نرم‌خوی

علامه طباطبایی سیره پیامبر را در حدیثی که گفت‌وگویی میان امام حسین و امیرالمومنین درباره اوصاف پیامبر است، چنین نقل می‌کند:
کد خبر: ۷۵۶۴۰۴
خوشرو و نرم‌خوی

حسین(علیه‌السلام) گفت: از پدرم از وضع جلسه رسول‌خدا(ص) پرسیدم، فرمود: در هیچ مجلسی نمی‏​نشست و برنمی‌خاست مگر به یاد خدا و در مجالس جای مخصوصی برای خود انتخاب نمی​‏کرد، و مخصوصا از این کار نهی می‏فرمود و وقتی به جمعیتی می‏پیوست هر جا که خالی بود، می‏​نشست و اصحاب را نیز دستور می‏داد که چنان کنند و حق هر یک از اهل مجلس را ادا می‏​کرد و کسی از آنان احساس نمی‏​کرد که دیگری پیش آن حضرت محترم‏تر از خود است و با هرکس که آن حضرت می‏​نشست، به قدری صبر می‏​کرد تا خود آن شخص برخیزد. هر کس حاجتی از او طلب می‏​کرد یا به حاجت خود می‌رسید یا با بیان شیرین آن حضرت قانع می‏​شد. خوی‌اش به قدری نرم‏ بود که مردم او را برای خود چون پدری مهربان می​دانستند و همه نزد او در حق مساوی بودند. مجلس، مجلس حلم و حیاء و صداقت و امانت بود و در آن آوازها بلند نمی‏​شد و در آن حرمت مردم هتک نمی​‏شد و اگر از کسی لغزشی سر می‌زد، جای دیگر گفته نمی‌شد. اهل مجلس همه با هم عادلانه رفتار می‌کردند و رفتارشان با یکدیگر، چون دوستی به پرهیزگاران بود و به هم تواضع می‌نمودند. بزرگسالان را احترام می‏​کردند و به کوچک‌تران مهربان بودند و محتاجان را بر خود مقدم می‏​داشتند و غریبان را نگهداری می‏​کردند.

سپس پرسیدم روش رسول خدا(ص) درباره همنشینان خود چطور بود؟

فرمود: دائما خوشرو و خوش​خوی و نرم بود، خشن و درشتخو و سبکسر و فحاش و عیب​جو نبود و کسی را زیاد مدح نمی​‏کرد و از چیزی که به آن رغبت و میل نداشت غفلت می‌ورزید، به طوری که مردم از او، نه مأیوس و نه ناامید می‏​شدند. همانا خود را، از سه چیز دور می‏​داشت: جدال و پرحرفی و گفتن مطالب بی‏​فایده. و نسبت به مردم نیز از سه چیز پرهیز می‏​کرد: هرگز کسی را سرزنش نمی‏​کرد و از او عیب نمی‏​گرفت، و لغزش و عیب‌های مردم را جستجو نمی‏​کرد و سخن نمی‏​گفت مگر در جایی که امید ثواب در آن‏ می‌داشت. هنگام تکلم چنان حاضران را به خود جذب می‏​کرد که از احدی نفس شنیده نمی‏​شد و چون ساکت می‌گشت آنان سخن می​گفتند. در حضور آن جناب روی مطلبی نزاع نمی‏​کردند، اگر کسی از ایشان صحبت می‌کرد، همه ساکت می​شدند تا سخنش پایان یابد و تکلمشان در محضر آن جناب به نوبت بود. اهل مجلس از چیزی که به خنده می‏​افتادند، وی نیز می‏​خندید و از آنچه تعجب می‌کردند، تعجب می‌کرد. بر اسائه ادب شخص غریب در پرسش و گفتار صبر می‌کرد، تا جایی که اصحاب در صدد جلب شخص مزاحم برمی‏​آمدند. می‌گفت وقتی صاحبان حاجت را دیدید آنان را کمک و معاونت کنید و هرگز ثنای کسی را نمی​‏پذیرفت مگر این که ثنایش به عنوان تشکر از آن حضرت باشد و کلام احدی را نمی‏​برید، مگر آن‌که از حد مشروع تجاوز کند که در آن صورت با نهی یا برخاستن، کلام او را قطع می​‏نمود.

(سنن‌النبی، ترجمه فارسی، صص16 ـ 18)‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
افسانه کوهنوردی ایران

گفت‌وگو با افسانه حسامی‌فرد، اولین کوهنورد زن تاریخ‌ساز ایرانی در مسیر باشگاه هشت ‌هزاری‌ها

افسانه کوهنوردی ایران

جا مانده از نسل هوش مصنوعی

در گفت‌وگو با یک جامعه‌شناس، تهدیدات و فرصت‌های هوش مصنوعی برای خانواده‌های ایرانی را بررسی کرده‌ایم

جا مانده از نسل هوش مصنوعی

نیازمندی ها