سیاست روز : هما؟ شیب؟ بام؟
دلمان برای برادر "جوانفکر" تنگ شده بود.اصلا چه معنی دارد یک نفر هم از "اسب" بیفتد و ...
دلمان برای برادر "جوانفکر" تنگ شده بود.اصلا چه معنی دارد یک نفر هم از "اسب" بیفتد و هم از "اصل" و وقتی دستش از قدرت کوتاه شد، دیگر مصاحبه نکند و حرفهای عشقولانه نزند؟
بنده یعنی – ننجون – ضمن اعلام مراتب انزجار خود از امپریالیسم جهانی و شرق و غرب و در راس آن آمریکای جهانخوار، حمایت خود را از خبرنگارانی که با دوستان اسبق! ما مصاحبه میکنند، اعلام میدارم.
جوانفکر: در دولت قبل، شاهد یک فضای باز سیاسی و رسانهای در کشور بودیم و رسانهها با آزادی کامل تندترین توهینها و تخریبها را به اسم انتقاد علیه دولت و شخص رئیسجمهور انجام میدادند.
ننجون: که البته چند روز بعد همین توهینها و تخریبها را از پهنا توی حلق جماعت روزنامهنگار فرو میکردند.
در دولت کنونی متاسفانه یک فضای بسته را در عرصه رسانه تجربه میکنیم.
ننجون: حق با شماست. همین الان که داریم وسط حرفهای شما "تک مضراب" میزنیم، مثل بید میلرزیم که نکند آقای مدیرمسئول دودمان ما را بر باد بدهد.
تشکل هما چیست؟ اگر چنین تشکلی وجود دارد، چه ارتباطی با رئیسجمهور سابق دارد؟
ننجون: هما؟ شیب؟ بام؟ بام شیبدار؟ کدوم هما؟ هما کجاست؟ دختر کیه؟ این بچه را کی کتک زده؟
رفتار خصمانه در برابر دانشگاه ایرانیان، مظهر مخالفت غیرقانونی و زورگویانه دولت یازدهم با علم و گسترش آن در کشور است.
ننجون: اتفاقا در راستای علمستیزی یک مهدکودک را در شلمرود علیا تعطیل کردهاند نامردها!
بسیاری از مردم در آرزوی بازگشت دکتر احمدینژاد به عرصه مدیریت اجرایی کشور هستند.
ننجون: تا ما میرویم یک لیوان آب سرد بریزیم جایی که دلمان!! میسوزد شما خوانندگان عزیز سیاست روز این یکی تک مضراب را خودتان بزنید.
شرق : روشهایی ساده برای پوستکندن خیار
اول- خیار را از بته میچینیم. باید دقت کنیم بهجای چیدن خیار از بته، بته را از ریشه نچینیم. به این شیوه میگویند بیبتگی فرهنگی.
دوم- خیار را با آب میشوییم. باید دقت کنیم بهجای شستن خیار با آب، خیار را در آبنمک نخوابانیم. چون خیارشور با خیار فرق دارد. به این شیوه میگویند فرصتسوزی.
سوم- با چاقو، ته خیار را میزنیم. باید دقت کنیم بهجای زدن ته خیار، سر خیار را نزنیم. چون ته خیار تلخ است اما سر خیار شیرین است. اگر اشتباهی سر خیار را بهجای ته خیار بزنیم، عملا کاممان تلخ میشود. بهترین کار برای اینکه سروته خیار را یکی در نظر نگیریم و اشتباهی این را بهجای آن نزنیم این است که سروته خیار را مزه کنیم ببینیم کدامش شیرین است کدامش تلخ. به این شیوه میگویند خیارولوژی.
چهارم- دیده شده خیلیها چون خیار تهش تلخ است، از اساس با خیار مخالفت میکنند. در حالی که ته خیار قسمت منتقد خیار محسوب میشود. همه هم میدانیم که نقد ممکن است تلخ باشد. با همین رویکرد است که اگر کسی دوکلام نقد کرد یا حرف تلخ زد باهاش مثل خیار برخورد میکنند و سروتهش را یکی در نظر میگیرند. در حالی که خیلی از منتقدان ممکن است مثل خیار یک بخشی از حرفشان تلخ باشد اما خودشان خیار نیستند. به این شیوه میگویند برخورد صحیح با منتقد یا حرف حساب.
پنجم- برای پوستکندن خیار باید دقت کنیم که پوست خیار را طوری بکنیم که خیار حس نکند پوستش کنده شده است. این کاری است که مشاوران رسانهای سیاستمداران انجام میدهند. یعنی وقتی قرار است کاری انجام شود که پوست خیارها کنده شود، طوری وانمود میکنند که خیارها حس نکنند دارد پوستشان کنده میشود اما بعدا که بروند خانه و در آینه ببینند متوجه میشوند پوستشان قلفتی کنده شده است. مشاوران رسانهای اگر خیلی کارکشته باشند کاری میکنند که خود خیارها بیآنکه متوجه بشوند پوستشان دارد کنده میشود، خودشان با دستهای خودشان پوستشان را بکنند یا به جان هم بیفتند و پوست همدیگر را بکنند. به این شیوه میگویند نهادینگی کندن پوست خیار.
ششم- بعد از کندن پوست خیار همه کارها انجام شده و حالا این ما هستیم که انتخاب میکنیم از خیار چطوری استفاده کنیم. آیا او را برای سالاد شیرازی ریزریز کنیم؟ یا برای سالاد سزار حلقهحلقه کنیم؟ توجه کنید وقتی خیار پوستش کنده شد، دیگر شده و اگر اعتراض هم بخواهد بکند سر کندهشدن پوستش نیست سر انتخاب مصرفش در سالاد شیرازی یا سالاد سزار است. به این شیوه میگویند همینی که هست.
اعتماد: کاش بادی بوزد و بارانی ببارد
هوا آلوده است و تا دو روز دیگر هم آلوده میماند. آلودگی چیزی نیست که پنهان بماند و ملت متوجهش نشوند. در خبرها هم نیاید همین که نفس بکشیم و به سرفه بیفتیم و سردرد بگیریم و آب از سر و چشممان راه بیفتد، میفهمیم که هوا کثیف و مسموم است و ممکن است روی جسم و روحمان تاثیر جبرانناپذیر بگذارد. منتهافقط میفهمیم و کاری نمیکنیم و برای پاک شدن هوا پا از روی مار برنمیداریم. به قول عبید، دور از جان، به مار که برسیم میگوییم دریغ مردی و سنگی.
انگار وظیفه امریکاییها، یا مریخیها، یا ملائکه است که نازل شوند و هوای شهرمان را سالم کنند. انگار فقط باد است که باید بوزد و ما را از این شرایط نکبتبار نجات دهد. ا
گر باد نوزد، این شهر را گند هم بردارد و نفس هم نتوانیم بکشیم امکان ندارد شخصا به فکر چاره بیفتیم و به سهم خود هوا را تمیز کنیم. دم غروب که ترافیک سنگین و اعصاب خردکن شهر را میبینیم، میفهمیم که هیچکس جز غر زدن، کاری نمیکند و قدمی برای پاک شدن شهرش برنمیدارد. انگار هیچکس مسوولیتی در این باره به گردن ندارد و احساس هم نمیکند که وظیفهیی دارد.
یک وقت آدم کاری نمیکند اما عذاب وجدان دارد و در درونش ناراحت است که چرا کاری نمیکند، اما خوشبختانه در شهر ما هیچ کس عین خیالش نیست و با روان آسوده به کثیف کردن شهرش مشغول است. به هر کس حرف بزنی قیافه حق به جانب میگیرد و گناه را گردن بقیه و در راس بقیه به گردن دولت میاندازد. دولت هم آنقدر صنم برای خودش دست و پا کرده که یاسمن آلودگی تویش گم است.
نهایت این است که بزرگان صافی دل قوم دست به دامن حضرت باری بشوند و تقاضای باد و باران کنند تا کثافات ما را بشویند و ببرند وگرنه ما همگی در یک بیعملی حیرتانگیزی غرقهایم که نظیرش را دنیا ندیده. نه من ز بیعملی در جهان ملولم و بس... شهر آلوده است و جان بچهها و پیرها و حتی من و شما در خطر است منتها هیچکس کوتاه نمیآید تا شهر از این حالت پارکینگ متراکم و متحرک نجات پیدا کند.
بدتر از همه مدیران دولتیاند که خدای نکرده اگر یک قدم پیاده بردارند اعالی و اسفلشان یخ میکند و حالشان بد میشود. واقعا چه عیبی دارد اگر دولت پیشقدم بشود و نصف ماشینهایش را بخواباند و مدیرانش را ولو به شکل نمادین وادار به پیادهروی کند؟ یک نگاهی به مدیران میانی بکنید. از بس راه نرفتهاند متورم شدهاند و شکمهای بزرگشان از لای کت و شلوارهای دو سایز بزرگترشان بیرون زده است.
روی هوا حرف نمیزنم و مطمئنم که هیچ کشوری مثل ما به مدیران میانیاش حال اساسی نمیدهد و دردانه بارشان نمیآورد. همهشان نه تنها ماشین دولتی دارند که حتی راننده هم در اختیار دارند. بالاخره ما باید از یک جایی شروع کنیم و این مرض ماشینسواری افراطی را از سرمان باز کنیم. چه جایی بهتر از دولت و ادارات دولتی؟ چه عیبی دارد که دولت بخشنامه کند و مدیرانش را وادارد تا به جای بنزین سوزی، قدری چربی سوزی کنند و قدری پیاده، این طرف و آن طرف بروند؟
چه عیبی دارد معاونین و مدیرکلها و مدیران ادارات اتوبوس و مترو و تاکسی سوار شوند و اینقدر از ملت دور نیفتند؟ گیرم دو ساعت از وقت گرانبهایشان هم در مسیر پیاده و حمل و نقل عمومی هدر رود و دیرتر به اتاق و میزشان برسند. مگر چه میشود؟ این همه به موقع رسیدند چه گلی به سر ملت زدند که حالا چهار روز دیر برسند؟ جدا دولت نمیخواهد یک فکری بکند؟ تا دولت خودش داوطلبانه دست به کار نشود و تا مدیران عالیرتبه پیاده وارد شهر نشوند توقع از تقی و حسن و اکبر و کتایون بیمورد است که ماشینهایشان را از گاراژشان درنیاورند. هر چند ملت هم بد جوری گرفتار و پابند ماشین شدهاند و تا نانوایی و مدرسه بچه هم با شاسی بلند و سدان میروند.
بیخود نیست بچه مدرسهییها هم عین مدیران کشور ورم کردهاند و اضافه وزن دارند و از شدت چاقی، مبتلا به قند و اوره شدهاند. دلیلش این است که از کودکستان، چهار قدم برنداشتهاند و مادران گرامیشان با ماشین تا دم مدرسه اسکورتشان کردهاند. بیربط نمیگویم و اگر تحقیق کنید با عدد و رقم به عرض من میرسید که ما به شکل بیمارگونهیی گرفتار ماشین شدهایم و هیچکس عین خیالش هم نیست. هوا میخواهیم چه کار؟ همین که اعضا و جوارحمان یخ نکند کافی است... شنیدم که شورای بحران هوا تشکیل شده و گفتهاند در این آلودگی کودکستان و دبستان را تعطیل کنیم، نماینده آموزش و پرورش گفته وقت امتحان است و نمیشود این کار را بکنیم. احسنت. طیبالله. حیف است که این همه نخبه و نابغه باد پشتشان بخورد و از دو، سه روز تحصیل باز بمانند.
کیهان : ماکارونی(گفت و شنود)
گفت: سخنگوی رژیم صهیونیستی گفته است «دعا میکنم سفارت اسرائیل در ایران بازگشایی شود»!
گفتم: باید دعا کند وقتی در آینده نزدیک سفارت جمهوری اسلامی ایران در کشور فلسطین آزاد بازگشایی میشود و صهیونیستها دنبال سوراخ موش میگردند، یکسوراخموراخی هم برای او پیدا شود!
گفت: بلانسبت همه حیوانات، این حیوون زبون بسته با شنیدن برخی از اظهارنظرهای اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی دچار توهم شده و در عالم خیال بوی کباب به مشامش خورده.
گفتم: خب! حق داره، چون نتانیاهو گفته بود فتنهگران بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند و اوباما گفته بود موسوی نماد رویکرد ایران به آمریکا و غرب است و...
گفت: شتر در خواب بیند پنبهدانه!
گفتم: یارو خواب دیده بود که دارد بزرگترین ماکارونی دنیا را میخورد، از خواب که پرید، متوجه شد نصف کش شلوارش را خورده است!
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگو با محسن بهرامی، گوینده کتاب «مسیح بازمصلوب»
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم: